عباس عبدی در دوست خود نوشت: تقریباً مشخص است که جامعه ایران فاقد گفتگوی جدی در خانه یا خارج است. گفتگو که به جامعه ما احتیاج دارد. بنابراین ، این سؤال ممکن است عجیب باشد زیرا این سؤال که آیا گفتگو مفید و مؤثر است یا خیر. زیرا به طور پیش فرض ، گفتگو پذیرفته و مفید است.
آنها قطعاً علایق دارند. با این حال ، انتظارات گفتار باید روشن شود. سخنان با ظرفیت توافق نامه های مهم نیاز به فرضیه های روشنی دارد که اگر فرض شده توسط طرفین پذیرفته نشود ، اثرات گفتگو کاهش می یابد و شکست می خورد.
گفتگوی داخلی و بین المللی مؤثر نیاز به چنین شرایطی دارد. در این یادداشت ، من سعی می کنم فرضیات هر دو طرف را تعریف کنم.
قبل از آن ، من معتقدم که دلیل اصلی عدم موفقیت واسطه یا بی خبر است یا اجرا می شود. با این حال ، در عمل نقض شد. به عبارت دیگر ، شورای امنیت و مسئله غربی نه تنها اورانیوم ایران را غنی می کنند بلکه با رویکرد ایران به نظم بین المللی نیز غنی می شوند. نظمی که ایران فکر می کرد ناعادلانه است و سعی در تغییر دارد ، و دستور غنی سازی می تواند یک مؤلفه مهم برای حرکت در این مسیر و مقابله با نظم جهانی باشد.
به عنوان مثال ، هند و پاکستان نیز بمب را فراتر از غنی سازی تولید کردند و فشار بسیار کمی را تجربه کردند ، زیرا آنها می خواستند این بمب نظم جهانی را بشکند ، نه عادلانه. هر دو کشور خود را کم و بیش تحت نظم فعلی تعریف می کنند. این مورد در داستان پس از گرایش ، و امتناع ایران از شرکت در مذاکرات سوریه و منطقه یکی از ویژگی های وجود مشکلات منطقه ای از طریق گفتگو و وجود نیروهای جهانی است.
تناقض ایران در آنجا بود که مداخله شورای امنیت و مداخله اروپا و ایالات متحده را در مورد غنی سازی مسئله داخلی ایران پذیرفت. با این حال ، او همکاری و تصمیم سوریه و منطقه ، یک مسئله بین المللی و منطقه ای را قبول نکرد و تصمیم گرفت تا هدف خود را حفظ کند. بنابراین ، فرض هر گفتگوی بین المللی ، پذیرش نظم جهانی فعلی است. این دستور توسط منشور سازمان ملل متحد و وجود و تأیید الزام آور پنج مرجع بهداشت وتو -رعایت می شود.
بهتر است بگوییم که تصمیمات و تصمیمات آنها قابل قبول است ، اما آنها نمی توانند. در حقیقت ، پس از بحران بالکان ، یوگسلاوی سابق به هفت کشور تبدیل شد. ما با هیچ یک از این کشورها رابطه ای نداریم ، اما نمی توانیم علیه آنها اقدام کنیم. بنابراین ما وجود آنها را نقض می کنیم. این هزینه های جدی دارد. او همچنین عضو سازمان ملل است. اگر گفتگوی ایران با اروپا ، ایالات متحده و حتی چین و روسیه مبتنی بر این پذیرش پیش فرض باشد ، از نظر منطقی مؤثر است ، نتیجه دیگر و سوخت نیست ، اما سوخت وجود ندارد.
محتوای توافق نامه با قدرت طرفین و منطق فعلی در این سیستم تعیین می شود. در غیر این صورت ، چیزی بیش از اتلاف وقت یا دستاوردهای موقت و کم اهمیت هر گفتگو وجود ندارد. اکنون آنچه ما از سیاست خارجی ایران می فهمیم این است که این فرض هنوز پذیرفته نشده است. بنابراین ، سخنان بی فایده خواهد بود و در صورت امکان بسیار شکننده و کم خواهد بود. زمان و مردم نباید از بین بروند.
در داخل چطور؟ جالب اینجاست که ایران در خارج از کشور صحبت می کند ، اما حتی مکالمه ای در داخل وجود ندارد. مکالمه های کولری در پشت میز نیست ، بلکه از پشت بام و مسافت طولانی است. این شبیه به همه چیز است به جز گفتگو. مشخص نیست که چرا شخص رد صلاحیت می شود ، پس چرا وی تصویب شده و حتی رئیس جمهور یا دبیر شورای عالی امنیت ملی! دیگران بدون کوچکترین گفتگو (زیرا امکان پذیر نیست) یا با ظن بدون انتخاب انتخابات یا خودشان مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند.
جدی ترین مذاکرات در اتاق های پرس و جو و احزاب امنیتی و اطلاعاتی است! این فقط یک گفتار و گفتگو نیست. می توان فهمید که هیچ گفتگو در آن وجود ندارد زیرا آن را فرض نمی کند. با این حال ، مکالمه ای در خارج از کشور وجود دارد ، اگرچه فرض نشده است ، اما از قبل ناکام است.
گفتگوی داخلی پیش فرض چیست؟ دانستن یکدیگر اصلی ترین فرضیه برای هر گفتگوی داخلی است. گفتگوی سیاسی با سازمان های امنیتی مبتنی بر بدبینی و ناامنی هویت است. در همین حال ، دو طرف به طور اتفاقی نیستند. از نقطه عبور خواهد کرد. نتیجه گفتار تعادل نیروها را تعیین می کند. چه سطح بین المللی یا داخلی.
وقتی دو شرط پذیرفته نشود ، گفتگو در داخل و خارج نیست. با این حال ، با گذشت زمان ، تعادل قدرت بسیار تغییر می کند. در نتیجه ، و در مرحله جدید تعادل قدرت ، حتی اگر شرایط قبلی پذیرفته شود ، به پیامدهای مورد نظر و مورد انتظار گذشته نرسد و باید به عنوان یک شکست پذیرفته شود. همان ایده نتیجه گفتار دلیل اصلی جلوگیری از صحبت است.
سرانجام ، ساختار سیاسی وارد یک چرخه ناقص می شود. چرخه ای که نمی تواند این مکالمات را برآورده یا از آن جلوگیری کند. سرانجام ، این چرخه غیر منطقی و عدم شجاعت برای سرنوشت است. ترک این وضعیت نیاز به شجاعت برای تصمیم گیری در بحران دارد. اگر این کار ادامه یابد ، آینده جامعه شما ممکن است پیش بینی شود. با این حال ، جزئیات امکان پذیر نیست. از آنجا که برخی از متغیرهای سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی ایران بسیار ناپایدار هستند و حتی ممکن است واکنش های آنها بدون تصمیم گیری باشد. با وجود عبور از مرز ، ایستادن در مرز مرز بسیار دشوار است.
ارسال پاسخ