مهراب غسیمخانی: زنان حق نداشتند موز و خیار را نگه دارند!

مهراب غسیمخانی: زنان حق نداشتند موز و خیار را نگه دارند!

بخش اول برنامه “SAQQ” با Mansour Zabatian ، Mehrab Ghasemkhani ، فیلمنامه نویس در پاسخ به مفهوم سانسور برای اولین بار گفت: “برای اولین بار ،” نوشتن “یا” چرا این را نوشتید؟ “من فکر می کنم فکر می کنم در زمینه نقاشی بود. من یک تصویر تصویری داشتم ؛ اکنون خیلی وابسته به عشق شهوانی نبود ، اما این تصویری از یک چهره مرد بود که به روشی ترسناک ، ترسناک و بسیار زشت طراحی شده بود. این مانند آدم نبود و بیشتر شبیه یک هیولا بود. اما دقیقاً به یاد نمی آورم.

آنها تصویری از آنمیمون گرفتند زیرا او باردار بود!

نویسنده Powerchain ادامه داد: بعداً در یک نمایشگاه گروهی دیگر ، من هم نویسنده بودم ، از همسر قدیمی خود عکس گرفتم. سپس باردار شد. من تصویری را طراحی کردم که برای من زیبا بود. با این حال ، آنها مجاز به نمایشگاه نبودند زیرا در مفهوم بارداری مشکلی داشتند. او پوشیده بود ، اما او دوباره با نمایش بارداری مخالفت کرد.

برای محافظت از جداول و موقعیت های آنها ، کافی است و خطوط قرمز جدید تعریف شده است

قاسمخانی گفت: “بدون خط قرمز ثابت” ، من هرگز سانسور را یاد نگرفتم و گفتم خط قرمز را نمی فهمم. ما تعدادی از مدیران میانی داریم که از جداول و موقعیت های خود به تنهایی محافظت می کنند و خطوط قرمز جدیدی را تعریف می کنند تا نشان دهند که چقدر خوب هستند. سپس ، وقتی نوبت به فشار می رسد ، می گویند “این ممنوع است.” اما حقیقت این است که من سالها با سانسور بسیار عجیب روبرو شده ام. حتی فکر می کنم تقریباً 10 سال است که در ویکی پدیا سانسور شده ام.

خانمها حق نداشتند موز و خیار را لمس کنند!

وی در مورد اولین سانسور که با او روبرو شد گفت: یادم است که ما یک مورد چشمگیر را در کلاس ششم ثبت کرده ایم. خانم و مرد روی دو نیمکت بزرگ نشستند و در حال صحبت بودند. آنها با هم نبودند ، آنها به طور جداگانه روی دو مبل نشسته بودند. در همین حال ، مبلمان شخصیتی بزرگ با دستگیره های ضخیم فلزی بود. زاویه به گونه ای طراحی شده است که بسیار کوتاه به نظر برسد. آنها گفتند که این جستجو یک مبل “تماس” ایجاد می کند. اگرچه آنها زوج بودند ، آنها گفتند که ما هنوز نمی توانیم یک مورد را برای جستجو توزیع کنیم. میوه هایی مانند موز و خیار از کاسه میوه ممنوع شد و مجبور شد نارنجی و سیب برود!

سانسور عجیب ، “دزد و پلیس”/ دزد ، خانواده دزد یا دزد گفت که ما پدر و مادر نداریم!

“این داستان رومئو و ژولیت بود ، اما داستانی در مورد پلیس ، خانواده و دزد وجود داشت.” گفت “ما خانواده دزد نداریم.” آنها گفتند. سپس آنها گفتند ، “ما محله دزد نداریم. توهین به این محله.” گفتیم “خوب ، ما هیچ نامی برای محله نمی دهیم ، فقط یک بافت قدیمی دارد.” “نه ، زیرا بافت سنتی به معنای ما معلوم می شود.” آنها گفتند. سپس ما پیشنهاد کردیم که در محله معلم شوید. “معلم دزد نخواهد بود. چرا مردم باید معلم دزد باشند؟” ما گفتیم ، “آن را بپذیرید ، نه یک معلم.” اما آنها هنوز امتناع کردند و سانسور ادامه یافت.

قاسمخانی ، “سارقان پلیس باید بگیرند ، در غیر این صورت مردم می گویند پلیس نامناسب است.” خندیدم و گفتم: “اگر آنها سریال را بگیرند ، این سریال تمام شده است!” آنها گفتند: “بیایید این بحث را بررسی کنیم.” و …

آنها به من اجازه ندادند که در مورد جانبازان بنویسم ، آنها گفتند که این وارد نشده است

فیلمنامه نویس در مورد نوشتن سریال در مورد جانبازان صحبت کرد و به بازدید وی از جانبازان نخاع اشاره کرد: ابتدا نگران نبودم که مرا قبول نکنم. من یک لباس معمولی تر پوشیدم ، پیراهن T -Shirt را نپوشیدم و با یک ذهنیت دیگر رفتم. با این حال ، برخلاف تصور من ، این افراد از عزت نفس بسیار خنک و بالایی برخوردار بودند. من کاملاً تغییر کردم فکر کردم متاسفم ، اما اینطور نبود. من برای دو یا سه جلسه به آنجا رفتم و این باعث شد شخصیت شخصیت جانبازان در داستان کاملاً تغییر کند. آنها بسیار باحال و موجودات بودند.

وی ادامه داد: “من چند قسمت نوشتم و آن را پس دادم ، اما آنها به من گفتند ،” نگاه کن ، شما نمی توانید همه چیز را بنویسید. او ممکن است شخص دیگری باشد که می تواند این را بهتر درک کند. وارد نشوید “با این حال ، این یک تجربه ارزشمند برای من بود. از آنجا که من دیدم که این افراد هرگز بقیه را ترک نکردند. این شکل و شخصیت آنها نبود. این برای من بسیار مهم بود.

قاسم خانی خاطرات “شبهای چراغ” را در مورد سانسور توضیح داد: من عکسی روی دیوار با سبیل داشتم و به نام قاسم خان نام بردم ، به آن توهین کردم! کلمه ای به نام “حمام کردن” وجود داشت. آنها گفتند که به حمام توهین کردند! رضا شاه عکس روی میز داشت. تصویر دو یا سه قطعه نشان داده شد ، اما آنها گفتند بعداً تکرار نشود. آنها حتی گفتند که قاب را می بندند ، به طوری که فقط در زیر عکس دیده می شود و سر آن مشخص نیست. بعداً ، آنها گفتند که آن را به طور کامل حذف کنید. هر روز یک تعجب جدید بود!

بدون دانستن اینکه چرا “شبهای نور” به پایان رسید!

“ما شنیدیم که آنها پایان سریال را از پایان شبهای نور اعلام کرده اند.” گفت وقتی همسرم تماس می گیرد و “سریال تمام شده است!” وقتی او گفت در خانه بودیم. هیچ کس به ما نگفت. حتی مدیران تماس گرفتند و “آیا شما چیزی شنیدید؟” او پرسید. و وقتی می گویم نه ، “ما نمی توانیم چیزی بگوییم.” آنها گفتند. بنابراین این سریال نصف ماند و دیگر تغییر نکرد. ما واقعاً نفهمیدیم که مشکل چیست.

شما نشان دادید که چرا مردم “انتظار” دارند. زورو!؟

نویسنده به مدت یک هفته در امنیت به این مشکل اشاره کرد ، من به خارج از کشور رفتم تا در یک سفر “Zoro” را تماشا کنم. من حتی شخصیت را نشان دادم و آنها از فیلم زورو الهام گرفتند. “مردم منتظر نجات آنها هستند و سخنان مشتقات چندین بار استفاده شده است.” من فهمیدم منظور آنها چیست.

او به یاد آورد: اگرچه فیلم ، سریال و حتی کارتون ها سخت آنها در تلویزیون پخش شدند ، آنها دوباره قانع شدند. حتی افرادی که گفتند این معنی است!؟ ما فقط خنده دار نیستیم.

سانسور نشانه ضعف است.

قاسم خانی پذیرفت: “فکر می کنم دو نوع سانسور وجود دارد.

آیا آنها گفتند سر درب صورتی؟ نماد فاحشه خانه خانه است!

“در قسمت اول ، هنگامی که فرودگاه به تازگی ساخته شد ، رئیس فرودگاه گروه های مختلفی را برای تهیه تجهیزات فرستاد.” گفت وقتی می بینند چه چیزی آورده اند و “درب” دارند و بوق خود را دارند. در صورتی صورتی بود. “جهانی که آورده اید چیست؟” از کجا پیدا کردی؟ “یکی از شخصیت ها پاسخ داد ،” آقا ، من نتوانستم درب جدیدی پیدا کنم. این یک بوتیک زنانه بود. دست دوم پیدا کردم و اینجا را گذاشتم. “ما همان درب صورتی را قرار دادیم.

ادامه: سرپرست کیفی در صحنه بود. آینده متن را می خواند ، اشتباهات او را می نویسد و تصحیح می کند. به همین ترتیب ، او تمام اشتباهات را نوشت و کلمه “صورتی” را ترسیم کرد و “زرد” را گذاشت. ما نیز آن را برطرف کردیم. اما من نفهمیدم چرا. من به سمت او رفتم و گفتم: “آقا ، من هیچ بحثی ندارم.” من تمام اصلاحات را انجام می دهم. اما چرا این “صورتی” “زرد” را انجام دادید؟ او گفت ، “برو ، خودتان را می شناسید.” گفتم ، من خدا را نمی شناسم. هر رنگی برای من مهم نیست. هرچه می گویید من فقط می خواهم بدانم چرا. یک روز جواب داد. او چیزی نگفت. بعداً ، “مرکز همه فاحشه خانه های جهان صورتی”. من رفتم و واقعاً تحقیق کردم. این طور نبود. سوال اینجاست که ناظر این کار را از کجا انجام داده است؟ چرا مردم فکر می کنند که مردم این کار را از طریق دروازه فرودگاه صورتی انجام می دهند؟!

من به خودم می گویم که همیشه این را ننویسم ، نه نوشتن

قاسم خانی ادامه داد: ما بیشتر این چیزهای عجیب را داریم. این همچنان هنگام نوشتن “نوشتن ، نوشتن” فکر می کند. یکی از آسیب های سانسور این است که شما جامعه را سوء تفاهم می کنید. مثل این بود که او به جای اینکه آنها را در مقابل آنها قرار دهد ، کارت پستال می فرستاد. شما فقط قطعات خوبی را نشان می دهید. آسیب دیگری به هنرمند بازگشت. ذهن خود قدرت است. حتی در جایی که نیازی به سانسور نیست. من بعضی اوقات احساس می کنم که در جلسات نویسندگان یک ناظر کیفی در من هستم! من همیشه به خودم می گویم: نه ، نه ، نه ، و می دانم که حتی قصد این جمله وجود ندارد ، اما من دوباره سانسور می کنم … من به داستانی نمی روم که می دانم ممکن است برای من مشکل ساز باشد. من احتمالاً چیزی می نویسم که تابو برای جامعه نیست.

مردم سخت در فضای سایبر به خود می خندند

فیلمنامه نویس گفت: “خندیدن برای من برای من دشوارتر است.” زیرا آنها در فضای سایبر چنان طنز شده اند که رقابت سنگین وجود دارد. بیشتر اوقات ، مکالمه یا درس نیازی به شوخی ندارد. اگر همانطور که هست منتشر شود ، مردم به خودشان می خندند. آنها با ما رقابت می کنند!

او به یاد آورد: “من یک بار در یکی از تماس ها به یاد می آورم ،” آنها گفتند: “در میان پست هایی که شما قرار داده اید ، برخی صفحات را بازتولید می کنند. “

با این حال “شبهای چراغ “و” مرد برفی “ چه تأثیراتی داشته است؟ این فقط باعث حساسیت غیر ضروری می شود

قاسم خانی گفت: صادقانه بگویم ، من اعتقاد نداشتم که یک اثر هنری می تواند به اندازه کافی مؤثر باشد تا چیزی را در جنسیت مختل کند ، حتی در هر نوع کار. به عنوان مثال شبهای زمین چه تاثیری داشته است؟ سرانجام ، مردم به مدت دو یا سه ماه “بید” گفتند. یا به عنوان مثال ، کلمه “کثافت” برای مدتی باقی ماند ، خوب بود زیرا این یک جایگزین خوب بود. اما سرانجام تمام شد. این تأثیر مطالعه ما بود. با این حال ، آنها هنوز آن را منتشر نمی کنند. فیلم “آدام رافی” سالهاست که اکران نشده است. پس از آزادی چه اتفاقی افتاد؟ هیچی! چیز خاصی نبود آنها فقط حساسیت غیر ضروری ایجاد کردند.

طعم مخاطبان گمشده ، ای کاش آنها به نجیب ترین چیزها می خندیدند

وی گفت: “کار ما شوخی است که به پایان می رسد ، ددی او گفت ، من ادعا نکردم که مؤثر باشم و حتی فکر نمی کردم که نزدیک باشم. تأثیر من می خواهم کمدی مخاطب را بهتر کنیم ؛ به چیزهای نجیب تر خندید.

بخش اول محمد صوفی ، که در یکی از سیستم عامل ها منتشر خواهد شد ، به دلیل اولین بخش “Saqqah” به یوتیوب ارائه شد.

۵۹۲۴۳

گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین