داستان ادعای پیامبر در گارمده و دستگیری صدر الیزا/ لباس به فروشگاه طولانی غیرقابل توصیف. جالب ترین ممیزی ها

داستان ادعای پیامبر در گارمده و دستگیری صدر الیزا/ لباس به فروشگاه طولانی غیرقابل توصیف. جالب ترین ممیزی ها

Mansour Zabatian و برنامه “Saqqa” ، میهمان تهیه کننده برنامه Rasol Sadr Aamali ، درباره سانسور در هنگام روزنامه نگاری قبل از انقلاب گفت: “شاه باز بود و ما نباید به خانواده و دین سلطنتی توهین کنیم!” در آن زمان ، تمام شوخی ها و انتقادات متمرکز بر شهردار ، مأموران اجرای قانون و نخست وزیر بود. اگر وزارت امنیت و اطلاعات فکر می کرد که شما بد یا پنهان هستید ، از آن جلوگیری می شود و از آن جلوگیری می شود. در همین زمان ، داریوش مهروجی “مینا دایره” و نصرات کریمی “سه تخت شخصی” و “مکان” را ساخت.

زمان پادشاه باز بود و ما نباید به پادشاه ، اعضای خانواده و دین سلطنتی توهین کنیم ، این همه چیز است!

“در آن زمان ، موضوعات مختلف اجتماعی وجود داشت ، اما پس از انقلاب معکوس شد. دولت ایدئولوژیک به دنبال مفهوم است و می خواهد هر تصویری را درک کند.

داستان مردی که ادعا می کند پیامبر در گارمده است

روزنامه نگار پایونیر ادامه داد: پس از گفتن به مکانی به نام “گارمده” ، مردی ادعا كرد كه پیامبر است. عکاس روزنامه ، محمود محمد ، وارد ماشین شد و رفت. ورودی نماینده ایستاده بود. سرباز “تو؟” گفت گفتیم “اطلاعات”. او فکر کرد ما از دفتر اطلاعات هستیم! او گفت ، “بیا”. بالا رفتیم دیدیم که تانک ها کوه ها را ضرب و شتم می کنند! معلوم شد که دختر پروفسور کاترین آدل و یکی از شاهزاده های آن زمان دنیایی را برای آنها ساخته و برای ضد رول کار می کنند. آنها ما را گرفتند ، ما را کتک زدند و فیلم ما را ضبط کردند. اما او یک حلقه فیلم داشت. وقتی به روزنامه بازگشتم ، سردبیر ما از ترس لرزید. “چرا به آنجا رفتی؟” گفت “شما گفتید برو!” گفتم او هم نمی توانست او را باور کند. ترس و ترس وجود داشت ، اما بسیار کم.

صدر السادالی به فیلم “خون” اشاره کرد و گفت: “تنها دوست من که در سینما داشتم امیر قویدل بود.” او همچنین دستیار آقای Khachikiian بود. من او را ملاقات کردم. او بسیار دردناک بود زیرا نتوانست فیلم بسازد. من به او قول دادم: اگر می توانستم یک روز این کار را انجام دهم ، به ساخت فیلم کمک می کردم. یک روز گزارشی از فرار سه سرباز در 5 سپتامبر منتشر شد. ما گفتیم ، “بیایید یک مستند 5 دقیقه ای درباره آنها بسازیم.” در نتیجه ، فیلم “خون” ساخته شد. من در این فیلم 500000 دلار بدهکار هستم.

من از مهندس کار می خواهم که مخزن بخرد!

“آنها واقعاً دو تانک را در وسط میدان سبلان آوردند!” وقتی دوربین را دیدند ، آنها اعتقاد داشتند و شروع به کار کردند. اینگونه فیلم تمام شد. در آن زمان ، تلویزیون ، شورای نظارت بر تلویزیون ، حداد آدلین در زمانی که مقداری پول برای حق انتشار دریافت کردیم. تلویزیون از فیلمی که من با پول از خانواده ساخته ام به 6000 نسخه رسیده است و در مساجد در سراسر کشور پخش شده است!

Mohsen Makhmalbaf به دلیل گفتن صلح با عراق به اعدام محکوم شد!

تهیه کننده سینما گفت: برادر من در جبهه به شهادت رسید. این باعث بازگشت من شد. من به عملیات فتح بوستان با علی مازینی رفتم و سپس با فیدون جیرنی داستانی نوشتم. پایان داستان این بود که نامه ای به یک زندانی عراقی نامه ای به ایرانیان نوشت. یک نامه دوست داشتنی: “من تو را دوست دارم. من در آسمان شلیک می کنم.” وقتی او به ما ترجمه شد ، یکی از دانش آموزان تأثیر زیادی داشت. ما تصمیم گرفتیم فیلمی بر اساس فردون بسازیم. یکدیگر را پیدا کنید ، یکی پای چپ ندارد ، دیگری پای راست ندارد و آنها به یک فرد مجرد تبدیل می شوند.

وی ادامه داد: “رایگان” از قلب این داستان ساخته شده است. در تاریخ سینما ، فیلمی که نمونه مشابهی در نوع جنگ ندارد. اما همین فیلم باعث شد که محسن ماخملباف در روزنامه علیه من بنویسد و حتی مرگ من را مجازات کند! زیرا آنها گفتند که من در مورد صلح صحبت می کنم.

Mahdi Fakhimzadeh به دلیل طبقه بندی فیلم ها همیشه به بهشت ​​و انور علاقه داشته است.

صدر آل به فیلم بعدی خود رفت و داستان تولید خود را گفت: “گلهای داودی” ؛ این اولین تجربه کارگردانی من بود. سانسور به مدت 4 سال توسط بهشت ​​و انور برای سینما شناخته شده است. مهدی فخیمزاده همیشه به این فیلم ها علاقه مند بوده است. در این شرایط ، روایت عاشقانه بین دختر و دختر می تواند ساخته شود ، من به این مسئله رفتم. من مجبور شدم فیلم قهرمان را انتخاب کنم تا عاشقانه بسازم. زیرا اگر دو شخصیت وجود داشته باشد ، داستان به مشکلات ممنوعه متهم می شود. اما وقتی آنها کور هستند ، می توانم عاشقانه کامل تری بگویم. با این ترفند ، سانسور را پشت سر گذاشتیم. اگر “Chrysanthemums” با بازیگران بینایی انجام می داد ، این فیلم دیگری خواهد بود.

هنگامی که آنها به افخمی اجازه می دهند فیلم “عروس” را فیلمبرداری کند ، صدای فخیمزاده آمد

صدر علی گفت که برخی از کودکان سینما خود را برای نزدیک شدن به مقامات سانسور می کنند. وقتی آنها اجازه دادند که Afkhami فیلم را “عروس” بسازد ، چرا اجازه نمی دهید فخیمزاد فیلم هایی را که می خواهیم بسازند ساخت؟! با این حال ، در سومین جشنواره ، اولین جایزه بازیگر زن زن برای “گلهای داوودی” به ماسومی پاروان اهدا شد. این بدان معنی است که ما مجبور به احترام به بازیگران هستیم.

گفته شد که ریختن چای روی لباس بازیگر در برابر امین طارک بسیار شهوانی بود!

“هنگامی که بنیاد سینمای فارابی تشکیل شد ، همه چیز تغییر کرده است. همه چیز باید پاستوریزه شود: هیچ کس سیگار می کشد ، هیچ کس باقی نمی ماند ، کلمات زشت ندارد. آنها به صورت کتبی نوشته نشده اند ، اما آنها در جلسات شفاهی گفتند.” شما چنین فیلم اشتباهی درست نکردید ، امسال تکرار کردید. از آنجا که این بازیگر بسیار شهوانی است ، در یکی از صحنه های لانگشات ، فیلم “این کبد زیبا ممنوع است.

تهیه کنندگان فیلم برای ورود به سینمای اول مجبور بودند یک فیلم دفاعی مقدس بسازند

کارگردان سینما گفت: “داستان دیگری بعد از گلهای داوودی وجود داشت”. در آن زمان من می خواستم داستان نه تنها داستان جنگ ، بلکه داستان مردم را بسازم. در سینمای دفاع مقدس ، آنها سعی کردند فیلمسازان خوب ، روح و روح ، روحشان ، فداکاری ها و فداکاری ها را نشان دهند.

آنها به من اجازه ندادند بدون توضیح 6 ساله کار کنم

صدر السالملی به یاد آورد: سپس من فیلمی را با یک داستان عجیب ساختم: “من می خواهم زنده بمانم.” فیلمی در مورد قتل یک کودک 12 ساله. او هر بار که درخواست مجوز ساخت و ساز را می داد ، رد می شد. حتی اگر می خواستم فیلم را “خواهران عجیب” بسازم ، آنها دوباره پروانه را رد کردند. به مدت 6 سال ، آنها اجازه ندادند بدون هیچ توضیحی کار کنم.

من در آغوش سرنوشت ایرراج گریه کردم و “می خواهم زنده بمانم”

“یک روز که تلفن زنگ زد و یک مرد گفت” من در ابتدا آن را باور نکردم. وی گفت: “من می خواهم به سینما برگردم.” من می خواهم دوباره یک فیلم بسازم. شرایط تغییر کرده است. “من به مدت شش سال ممنوع شدم و من نمی توانستم این فرصت را باور کنم. او مرا در آغوش گرفت. من هم گریه کردم ؛ من اشک ریختم. سپس ، من از نظر مالی نه تنها از نظر مالی ، بلکه از نظر ذهنی نیز مشکل داشتم. برای یک فیلم ساز ، بدترین وضعیت در ذهن شما است ، بلکه به هر کسی اجازه می دهد. او گفت: “شما می توانید به من برگردید ،” سرنوشت “.

داستان این دختر 12 ساله بهترین فیلم زندگی بود.

تهیه کننده ، که به دختر 12 ساله اشاره داشت ، تأکید کرد: روایات متفاوت بود: برخی گفتند که او خودش را کشته است ، برخی گفتند نامادری وی او را به قتل رسانده است. دادگاه تأسیس شد و سرانجام مجازات اعدام به نامادری داده شد. این قانون گفت: اگر قتل در جایی رخ دهد و فقط یک نفر زنده بماند ، همان قاتل است. اما داستان آنقدر آسان نبود. ما گروهی از روزنامه نگاران بودیم. ما جستجو کردیم نه ماه طول کشید تا کل زندگی آن دختر را بشکند. از کودکی و مدرسه گرفته تا روابط خانوادگی. هرچه بیشتر برویم ، داستان پیچیده تر خواهد بود. روایت ها متناقض بودند. ما جزئیات جدیدی پیدا کردیم که همه چیز را زیر سوال می برد. حداقل این سناریویی به نام “اما من تو را دوست دارم” بود. بهترین فیلم زندگی واقعاً ساخته شد. من خیلی خوشحال شدم من مثل این بودم که خودم آن فیلم را ساختم.

صدر درباره این فیلم “دختری با کفش ورزشی” گفت: “من با این فیلم مشکل کمتری دارم.” زیرا “دختری با کفش ورزشی” تجربه ای را تجربه کرد. شخصیت فیلم دقیقاً برعکس شخصیت قبلی بود و به طور مستقیم مرتبط نبود. اما فیلم بعدی من “زندگی با چشمان بسته” ماجراهای زیادی داشت. این بار ، به دختر جوانی نگاه کردیم که می خواست پدر و مادرش را بکشد. این اجازه می دهد تا تنگی دوباره شروع شود.

“زندگی با چشمان بسته” به مدت 23 دقیقه سانسور شد

وی گفت: داستان داستان دختری بود که تصمیم به بیان بیان نداشت. زیرا مهم نیست که او چه می گوید ، هیچ کس اعتقاد نداشت: نه خانواده و نه محیط او. او نتیجه می گیرد که همه فکر می کنند دروغ می گویند. او تصمیم گرفت ساکت بماند. اما نقص ها شروع شد. آنها گفتند: “دیالوگ ها مشکلی دارند ، صحنه ها مشکل دارند.” وقتی داستان واقعی است. در همین زمان ، ده ها قتل خانوادگی در تهران و سایر شهرها رخ داده است. ما می خواستیم بگوییم ، “آقا ، آنها این کار را نمی کنند.” اما ما گرفتار شدیم. این فیلم بیش از 23 دقیقه سانسور شده است!

“بیشتر نقص های او آنقدر خنده دار بودند که نمی توانستیم آن را باور کنیم.” به عنوان مثال ، یک شوخی ساده در پشت چرخ که این نقش را برای همسرش ایفا می کند به همسرش گفت: “برای این نوجوان خطرناک است”. یک نوجوان 16 ساله بیشتر در مورد این مسائل و بیشتر از شما می داند. اما این فاصله بین فیلمساز و افرادی است که مظنون به سانسور هستند.

ما فقط می خواستیم از شر سینما خلاص شویم

Sadr Ali گفت ، هدف ما این بود که سینما را ثروتمند نگه داریم ، او گفت که ما هرگز سرنگون نخواهیم شد. اما سانسور شک کرد: “چه کسی فیلمساز می کند؟ آیا این یک فیلم است؟ آیا مردم هستند یا برای دولت؟” بنابراین گاهی اوقات حتی مردم برای فیلمساز ناامن بودند. ما هرگز سانسور نشده ایم. اما ما برای دریافت اجازه سناریو مجبور شدیم تقلب کنیم. عبداللهی و فیدون جیرنی در حال خرید سناریو بودند ، سپس خودمان را بازنویسی می کردند. ما داستان را کاملاً تغییر دادیم. این مجوز سناریوها بود ، اما فیلم کار دیگری انجام داد.

بیش از 50 سناریو Saeed Motibi به نمایندگی از افراد دیگر ساخته شده است

وی با اشاره به فیلمنامه نویس مشهور سعید موتلابی ، وی را به عنوان آخرین نجات نویسندگان نسل قدیمی توصیف کرد و گفت: “این کار برای بیش از پنجاه سناریو انجام شد و حتی حتی شناخت مردم”. چرا باید اینگونه باشد؟ چرا این فیلمساز باید بعد از این سالها ، مردم را با شوخی های جنسی یا شدید به سینما برگرداند؟ این افراط نتیجه ناامنی بود. اگر ما یک تولید کننده قوی داشتیم ، این یک صنعت واقعی سینما نبود. مسئول تولید کننده ای باشید که تصمیم به کسب درآمد دارد. با این حال ، ما هرگز مجاز به ساخت استودیو یا ایجاد یک تولید کننده مستقل نبوده ایم. این بدترین شکل کنترل بود.

من همان سینمایی را انجام می دهم که همیشه با سانسور انجام می دهم

SADR -E -E -SADAMI یک روز تمام بازوهای نظارتی می توانید فیلمی را که دوست دارید بسازید؟ او پذیرفت: بله ، می تواند باشد. شاید یک روز اما باور کنید ، حتی اگر این فردا باشد ، من همیشه دوباره همان سینما را می سازم. از آنجا که تا به امروز ، فکر می کردم همیشه باید آنچه را می شناسم و باور کنم انجام دهم. من معتقدم که سینما هنوز به مردم نزدیک می شود.

اگر سینما نزدیک مردم باشد ، زنده می ماند

در پایان ، او گفت ، “من خودم از روزنامه نگاری آمده ام ، در رویداد روزنامه کار کردم. با شروع من می دانستم که سینما در مردم

5959

گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین