ذخایر هیدروکربن بزرگ ایران ، یک منبع بالقوه ابدی ، نمی تواند به رفاه اقتصادی پایدار منجر شود. در عوض ، در پنج سال گذشته ، در دام کلاسیک منابع طبیعی گیر کرده است و نتوانسته است یک کاهش نهادی و انواع اقتصادی انعطاف پذیر ایجاد کند. این وابستگی اساسی ، که به عنوان “نفرین منابع” اقتصاددانان دیده می شود ، نه تنها برای ثبات اقتصادی ایران ، بلکه برای ساختار سیاسی و مسیر توسعه آینده نیز عواقب عمیقی دارد.
تاریخ اعتیاد
به گفته اتماد ، داستان اقتصاد مدرن ایران به جریان دلار نفت به طور کلی بستگی دارد. انفجار نفتی دهه 1980 این اعتیاد را متحد کرد و بنیادهای مالی دولت را متحول کرد. این درآمدها با افزایش شگفت آور درآمدهای نفتی ، منابع سنتی را جایگزین کردند و به موتور اصلی هزینه های دولت و سرمایه گذاری های ملی تبدیل شدند. پس از انقلاب ، این مدل پس از جنگ هشت ساله با عراق و پس از دوره های بین المللی بازسازی و تحریم بین المللی ادامه یافت.
اگرچه ارقام مناسب به دلیل قیمت جهانی نفت و چاپ های ژئوپلیتیکی در حال نوسان است ، اما واقعیت اصلی تغییر نکرده است. بودجه دولت به شدت با صادرات نفتی ارتباط دارد که یک محیط مالی بی ثبات ایجاد می کند که در آن خدمات عمومی و پروژه های زیرساختی اساسی درآمدهای خارجی تعهد می شود. این امر باعث شده برنامه ریزی طولانی مدت اقتصادی تقریباً غیرممکن و به طور منظم رشد یک بخش قوی نفت را سرکوب کند.
توجه: ارقام به عنوان داده های بانک جهانی ، صندوق بین المللی پول و گزارش های اقتصادی تاریخی تخمین زده می شود. “سهم نفت در بودجه” به ویژه بر اساس شماره های مصوب اعداد ، تغییر می کند.
تشخیص (بیماری هلندی)
ضعف مداوم اقتصاد غیر نفتی ایران را می توان تا حد زیادی توسط “بیماری هلند” توضیح داد. این پدیده اقتصادی از یک منبع طبیعی (در مورد ایران ، نفت) بیرون می آید که ارز ملی نرخ واقعی ارز را افزایش می دهد. این امر صادرات دیگر را گرانتر و ارزان تر می کند و بنابراین بخش های داخلی و کشاورزی را از رقابت خارج می کند.
ایران ، به ویژه در دهه 1980 و 1980 در هنگام انفجار قیمت نفت ، دوره های حاد این بیماری را تجربه کرد. بسیاری از دلارهای نفتی یک ارز بسیار با ارزش ایجاد کرده اند که به دلیل هزینه های دولت و همچنین بخش های تولیدی و غیر نفتی اقتصاد ، تقاضای داخلی را افزایش داده است. نتیجه وابستگی عمیق تر به چرخه مقررات زدایی و واردات برای کالاهای مصرف کننده و سرمایه بود که همه آنها توسط همان صادرات نفتی محروم از اقتصاد تأمین می شدند.
داستان این دو جعبه: ایران در برابر نروژ
بسیاری از کشورهای تولید کننده نفت “SWF” (SWF) را برای کاهش اثرات نفرین جوشکاری ایجاد کرده اند. این وجوه برای صرفه جویی در منابع برای نسل های آینده و محافظت از اقتصاد در برابر نوسانات قیمت طراحی شده است. با این حال ، مقایسه بین صندوق ملی توسعه ایران و صندوق بازنشستگی دولت نروژ تضاد معنی داری در حاکمیت و اثربخشی نشان می دهد.
بزرگترین صندوق جهان ، صندوق نروژ ، نمونه ای از شفافیت و نظم و انضباط است. این صندوق مازاد فقط درآمد نفت را در بازارهای بین المللی سرمایه گذاری می کند و از گرم شدن اقتصاد داخلی جلوگیری می کند. فعالیت های آنها توسط یک چارچوب سختگیرانه اخلاقی و مالی اداره می شود و قوانین باز برای برداشت سالانه دولت وجود دارد.
در مقابل ، صندوق توسعه ملی ایران مورد سوء استفاده قرار گرفت. به جای اینکه به عنوان مکانیسم پس انداز و ادغام طولانی مدت عمل کند ، یک صندوق موازی برای تأمین کسری بودجه دولت ، تأمین مالی پروژه های غیر اقتصادی و پرداخت هزینه های موجود در نظر گرفته می شود. عدم شفافیت و نظارت مستقل منجر به تخلیه جدی منابع صندوق شد و هدف اصلی آن را شکست داد.
منبع: داده های دارایی از SWF جهانی و سایر منابع عمومی. داده های تولید ناخالص داخلی براساس برآورد صندوق بین المللی پول است. حضور ایران نشان دهنده پیش بینی های ذخیره اخیر است و عدم اطمینان قابل توجهی را همراهی می کند.
مشاهده در قفل: میراث نفتی در حین تحریم
پس از اعتیاد به نیم قرن ، اجرای “راه حل” برای اقتصاد ایران ، غفلت از عمق بحران ساختاری است. واقعیت امروز فراتر از یک مشکل سیاسی است که با چندین اصلاح قابل حل است. این یک وضعیت پیچیده و بهم پیوسته است که راه حل ها در قلب مشکل قرار دارند. چشم انداز اقتصاد ایران ، چشم انداز یک بن بست استراتژیک است.
ظاهراً تلاش برای کاهش اعتیاد ادامه دارد: پروژه های پتروشیمی تعریف شده است ، توسعه بخش لاغر تأکید می شود و هر دو پیمانکاران قدرتمند و ضعیف در مناطق صنعتی کار می کنند. اما این تصویر فقط بخشی از واقعیت است. متابولیسم اقتصاد ایران به دلیل کمبود سرمایه ، عایق فن آوری ناشی از تحریم ها و آسیب دیدگی بوروکراسی کند شد. پروژه ها مبتنی بر تزریق منابع مالی است ، نه یک برنامه استراتژیک. بعضی اوقات آنها شتاب می گیرند و گاهی اوقات متوقف می شوند.
در همین حال ، آنچه بی رحمانه است ، دو موجود غیر منطقی است: پول و زمان. هر روز که اقتصاد ایران در این شرایط قرار دارد ، به معنای میلیاردها دلار برای سرمایه گذاری تولیدی و میلیون ها منبع انسان و انسان است که نمی توانند پتانسیل کامل آنها را بهبود بخشند. این هزینه استهلاک در هیچ ترازنامه رسمی ثبت نمی شود ، اما واقعی ترین هزینه نفرین است.
بنابراین ، مسئله اصلی دیگر “سیاست درست” نیست ، بلکه عدم “ظرفیت” برای اجرای یک سیاست پایدار است. اقتصاد سیاسی نفت ساختاری را ایجاد کرده است که از تغییر اساسی در برابر تغییر اساسی برخوردار است زیرا بقای بسیاری از مکانیسم ها به ادامه این وضعیت بستگی دارد. این چرخه ناقص یک میراث سنگین نفتی برای ایران است: استقلال مالی ، اما سرانجام اقتصاد اقتصاد را با اعتیاد تاریخی و یک بن بست استراتژیک به دست آورده است.
ارسال پاسخ