علی نعیمی در ایران نوشت: محمود کلاری نامی است که به مفهوم “تصویر” در تاریخ سینمای ایران بستگی دارد. وی به برخی از مهمترین و ماندگارترین لحظات سینمای ایران به مدت بیست سال اشاره کرد. از همکاری با علی هاتامی و داریوش مهروجی گرفته تا یک تجربه مشترک با اسگر فرهادی ، او به ندرت در جدایی نادر از سیمین قرار دارد که با افتخار جهانی برای خودش و سینمای ایران آورده شده است.
کلاری تنها ایران است که برنده قورباغه نقره ای شد و قورباغه طلایی جشنواره معتبر را معرفی کرد. این افتخار است که جایگاه خود را در بین فیلمسازان جهانی ترکیب می کند.
اما نمایش مجدد فیلم به عنوان کارگردان – سومین ویژگی – “چشم یک فیلمبردار” و “ذهن سینما تارکر” می تواند سرنوشت یک فیلم را بیشتر تعیین کند.
فیلم “مجموعه ها” یکی از مهمترین آثار سالهای اخیر است. کلاری بر اساس مهارت بی نظیر خود در فریم های روشنایی و نقاشی ، فضای گرم ، دلتنگی و شاعرانه ای ایجاد کرد. استفاده از نور زرد به عنوان نشانه ای از خاطرات دوردست ، رنگهای اشباع شده و آهنگسازی های بالا ، آلبوم های خانوادگی قدیمی را به دنیایی تبدیل می کند که یادآور باشد.
تماشای فیلم از این منظر لذت بخش است. فقط هر فریم می تواند به عنوان یک عکس مستقل روی دیوار بنشیند و مخاطب را مجذوب خود کند. همین ویژگی باعث می شود “توپ” در سطح زیبایی شناسی بصری ، کلاس برای دانش آموزان و علاقه مندان به فیلم باشد. با این حال ، سوال اصلی این است که آیا این زیبایی به روایت خدمت می کند یا فقط مدیر مهارت های بصری است؟
مشکل اصلی فیلم از سناریو شروع می شود. یک روایت ساده و خطی که می تواند سکویی برای تعلیق و مبارزات عمیق بشر در مورد سرقت طلا و پیامدهای آن باشد ، اما در عمل به دلیل عدم پیچیدگی چشمگیر ، استرس زیادی ایجاد نمی کند. رویداد اصلی داستان در نیمی از فیلم اتفاق می افتد. قبل از آن ، روایت با صحنه های ریتمیک و یکنواخت ، روایت و شاعرانه ادامه می یابد.
شخصیت ها نمی توانند عمق و تحول لازم را پیدا کنند. در پایان ، قهرمان فیلم ناگهان فقط با یک نیشیما متنفر است که برای مخاطب منطقی نیست. شخصیت های دیگر به جای واقعی و زنده در نوع باقی می مانند. همان نواقص باعث می شود “فروش” در اندازه داستان باشد.
کلاری یکی از مهمترین تاریخ در تاریخ معاصر ایران را به عنوان پیش زمینه انتخاب کرد. با این حال ، برخلاف انتظارات ، این زمینه تاریخی نقش جدی در ترویج روایت یا شخصیت پردازی ندارد. منابع مربوط به وقایع کودتا در چند جمله و صحنه خیابان باقی مانده است و شخصیت ها هیچ تأثیر اساسی بر سرنوشت ندارند.
در نتیجه ، ارتباط بین شخصی (خاطرات کودکی) و تاریخی (کودتای) هرگز برقرار نشده است و فیلم بیشتر شبیه خاطرات شخصی گذشته فیلمساز است. این نکته ای است که فیلم در مقایسه با آثار حافظه و دلتنگی عالی مانند آثار تارکوفسکی ظاهر می شود.
این فیلم از حضور چند بازیگر مشهور استفاده می کند. بازی ها استاندارد و کنترل شده هستند ، اما حد اسکریپت به آنها اجازه نمی دهد بیش از حد عمق داشته باشند. برخی از دیدگاه های کوتاه ، از جمله مهران مودیری ، عملکرد تبلیغاتی بیشتری برای جذب مخاطب به جای ایفای نقش در ساختار روایی دارند. این به بازیگران اجازه می دهد تا نقاط ضعف ساختاری سناریو را متعادل نکنند.
ریتم فیلم از همان ابتدا دیده شده است. مخاطبان با آغاز در انتظار یک حادثه مهم هستند ، اما این اتفاق با تأخیر طولانی رخ می دهد. در نتیجه ، این فیلم که باید طی 5 دقیقه به حالت تعلیق و درگیری باشد ، شبیه یک سری قاب های زیبا و یادداشت های شخصی است که با هم جمع می شوند.
این نوع روایت می تواند برای برخی از بینندگان شاعرانه و دلپذیر باشد ، اما برای بخش دیگر ، به نظر می رسد خسته و قادر به پاسخگو بودن نیست. “فروشندگان” پر از تصاویر شخصی ، دلتنگی و چشمان چشم هستند. یک مطالعه با مقادیر بصری غیرقابل انکار. اما سینما تنها تصویر نیست. روایت ها ، خصوصیات ، مبارزات چشمگیر و ارتباط بین فرد و جمعی مؤلفه های حیاتی سینما هستند. هیچ عنصر جدی در این فیلم وجود ندارد.
در سومین تجربه کارگردانی ، کلاری بیشترین چیزی را به عنوان یک فیلمساز نشان داد ، نه کارگردان راوی. به جای یادآوری “فروش” ، یک تصویر شخصی باقی می ماند. یادداشتی که او نمی تواند با تمام زیبایی های خود داستانی قوی و جالب برای مخاطب ایجاد کند.
در یک جمله: “” “فروشندگان” نشانه ای باشکوه از خاطرات شخصی محمود کلاری است. با این حال ، در غیاب روایت و درام ، این نقاشی ها با ارزش تر از تجربه یک داستان سینمایی برای دیدن فریم ها هستند.
ارسال پاسخ