“شما سالهاست که بازی می کنید ، اما بیشتر در تئاتر است. چرا رسما کار نمی کنید؟” گفت
وی گفت: “من بیشتر تئاتر را کار می کنم ، و جالب است که سوء تفاهم های عجیب و غریب را به نقاشی ارائه دهم.” “بدبختی هایی که من قول دادم در صورت دریافت جایزه در مورد آنها صحبت کنم.”
شابانی ادامه داد: “دستیار علی صالحی ، دستیار بهروز شوبی با من تماس گرفت و گفت که او برای بازی” Darkob “به دفتر آقای شبی رفت. آیا موهای شما هنوز کوتاه است؟
“من به من گفتم که چنین پیشنهادی قبل از رفتن به دفتر بهروز شوبی ارائه شده است.” من انتظار نداشتم که او بگوید او نمی تواند برود! اما او گفت. چرا نمی توانم بروم؟ من اینجا فقط یک طراح لباس هستم. او گفت نه ، شما با ما قرارداد دارید و نمی توانید بروید. هرچه می گویم ، بگذارید به خدا بروم و قول دهم که کار خود را در اینجا انجام دهم ، اما آنها سرانجام نفهمیدند. ”
وی ادامه داد: “من نرفتم و نرفتم و در مطالعه بعدی ، مدیر مجبور شد طراح لباس باشد.” در آن زمان فهمیدم که همه چیز در قرارداد است. علاوه بر این ، من با یک گروه در قرارداد خود آموزش می بینم و صبح برای غروب آفتاب خواهم بود و سپس به درخواست می روم. آنها گفتند که اوکی یک راه حل است. به یاد می آورم که ما یک دستیار داشتیم که یک هفته پیش وقتی در مرحله قبل از تولید بود ، شروع به تیراندازی کرد و به من گفت که الهام بخش شما اجازه نمی دهد. زیرا این یک شهر سینما برای فیلم است. گفتم ، نمی توانم برم؟ من به کودکان فداکاری می کنم. “تئاتر و یک هفته دیگر وجود دارد.”
شابانی ، “من به مدیر رفتم و گفتم كه باید به دوست عزیزمان كه در این قرارداد نوشت ، بروم.” من به غروب آفتاب می آیم و به تئاتر می روم. گفت ، بابا ، الهام! این بازیگر از شما ، زیرا نه زیبا و نه چشمان شما ، برای طراحی لباس خود پول می گیرند. من به تهیه کننده رفتم و به من گفتم که چیزی برای بازگشت دارم و به آقای کارگردان گفتم که می خواهم در سوله های تئاتر سیتی و در همان سالن ها بدانم ، اما حداقل دیدن هنر من نیست. “
گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین
ارسال پاسخ