روایت دوران کودکی ؛ هنگامی که بینندگان آتیلا پزیانی قلم های رنگی دارند

روایت دوران کودکی ؛ هنگامی که بینندگان آتیلا پزیانی قلم های رنگی دارند


در دومین سالگرد درگذشت آتیلا پسیانی ، ما در حال بررسی دوران کودکی در کودکی هستیم. برای این هنرمند ، یک دوره به پایان نرسیده است.

به گفته آرت باکس ، پزیانی در ابتدا ترکی بود و خانواده وی در میان مهاجران آذربایجان بودند. وی در تهران متولد شد و پدر خود را در سن یک سالگی از دست داد. پدرش یک هنر به همان اندازه دوستانه بود ، اگرچه او یک خلبان و یک پرواز داشت و همسر هنری و هنری او جمیلا شیخ.

در زمانی که کودکان در خیابان ها و محله ها بازی می کردند ، پزیانی با کودکان خیابانی چندان دوستانه نبود زیرا این بازی ها متفاوت بودند. او می خواست آنها را بازی کند و برای آنها صحنه بگیرد و بچه ها احتمالاً از این بازی ها خسته شده بودند.

در دنیای دوران کودکی ، تخیل او نقش محکمی داشت. او یک کودک بسیار رویایی بود و مانند یک رویا ماند. اولین بینندگان سینمای خانگی مدادهای رنگی آنها بودند ، آنها به آنها اسم و شخصیت ها می دادند ، آنها را گرد هم آوردند و صحنه را برای آنها گرفتند.

او تئاترهای خود را مانند پرنده ای با بالش رویایی تشبیه کرد و دیگری همان نگرشی بود که عاشق رمان های رمان های سحر و جادو و آمریکای لاتین بود. داستانهایی که در آن جادو در واقع درگیر است.

او هرگز خواب را متوقف نکرد و بیشتر نمایش های او نتیجه رویاهایی است که او داشت. به محض اینکه از خواب بیدار شد ، رویاهایی را که به یاد آورد به یاد آورد و ایده هایی را برای تحقق اجراهای خود پیدا کرد.

در سن هشت سالگی ، او یک کودک 5 ساله با همان بدبختی ، نجات و نشاط داشت.

با این حال ، علاقه Pesiani به تئاتر مجبور شد تئاتر را در خانه های خود انجام دهد ، تفریح ​​آنها در حال تماشای تئاتر بود و تئاتر در زندگی آنها در هم تنیده بود. با این حال ، هنگامی که او تصمیم به انتخاب حرفه تئاتر برای آینده خود گرفت ، با مخالفت شدیدی از مادرش روبرو شد.

هنگامی که او هشت سال داشت ، با دیدن نمایشنامه “تحقیقات عمیق و کوچک و کار عباس نالبندیان و آربی اوانسانیان” تحقیقات عمیق و کوچک و … “تحقیقات عمیق و کوچک” و … “تحقیقات عمیق و کوچک” و … “از آنجا که سبک مورد علاقه آتلیل بود به جلوی نمایشنامه ها علاقه مند به نوع خاصی از تئاتر بود ، علاقه مند به نوع خاصی از تئاتر بود.

وی بعداً دیپلم طبیعی دریافت کرد و در دانشکده هنرهای زیبا در دانشکده هنرهای زیبا با تمایل به مدیریت و حرکت در تئاتر تحصیل کرد.

او به عنوان یک جوان ، فرزندان محله را به عنوان اولین تماشاگران نمایشنامه های خود انتخاب کرد و در بزرگسالی به همان روش ادامه داد و به رویاهای خود وفادار ماند. او خیلی اهمیتی نمی داد زیرا برخی از بینندگان نمایشنامه های خود را دوست ندارند یا کار او را به عنوان یک گروه تئاتر نمی دیدند ، او مهم بود که به سبک مورد علاقه خود کار کند و رویای و جادو را حذف نکند.

زندگی او خیلی طولانی نبود ، اما همانطور که او آن را دوست داشت ، بیشتر از این زندگی بیرون آمد و هرگز شکایتی نبود. او می دانست که حق زندگی دارد و به این معنا که به دوستان خود ، به ویژه به جوانان دوردست و انرژی و امید داد. او شور و شوق زندگی را بازی کرد و به همین دلیل از مرگ وی تحت تأثیر قرار گرفت. جایی که او در زندگی آنها بود ، او پر از هر کس دیگری نبود.

به مدت دو سال ، آتیلا پوزیانی رویای دیگر بافندگی جنسی و همچنین همکارانش را از هنرمندان بهشت ​​زهرا در نظر گرفته است. چه کسی می داند که او هنوز هم می تواند دوستان خود را داشته باشد و برای آنها رویاها و نمایش های جادویی انجام دهد.