صبح روز دوشنبه ، 7 اکتبر ، یک دختر جوان به نام المیرا ، دانشجوی حقوق ، قصد داشت برای کار در رستوران مرکز خرید برود ، اما به محض اینکه وارد طبقه همکف شد ، توسط یک مرد جوان 6 ساله مورد حمله قرار گرفت و با چندین چاقو کشته شد.
براساس اظهارات همشاهری ، پس از این جنایت وحشتناک ، قاتل با رفتن به کف منفی و ورود به پارکینگ فرار کرد.
آشپزی رستوران
بلافاصله پس از قتل ، بدن خیس خون دختر جوان در آسانسور در مرکز خرید ترس ایجاد کرد. پس از آگاهی پلیس از این حادثه ، جسد دختر بی گناه توسط خدمات اضطراری به بیمارستان منتقل شد ، اما این دختر درگذشت.
تیمی از کارآگاهان اقدام کردند ، اما هیچ کس شاهد این جنایت نبوده و یا قاتل را دید. با این حال ، پس از بررسی دوربین های امنیتی ، اسرار این جنایت فاش شد.
در این فیلم مشاهده شد که حدود ساعت 04:01 ، المیرا وارد طبقه همکف مرکز خرید شد و به سمت آسانسور حرکت کرد ، اما به محض اینکه آسانسور را باز کرد و وارد شد ، یک پسر جوان وارد آسانسور شد و به آلیمیرا حمله کرد.
او سرآشپز در رستوران بود که المیرا در آن کار می کرد ، و شاهدان گفتند که المیرا مدتهاست که از قربانی مراقبت می کرد. مأموران همچنین مشخص كردند كه مظنونان اصلی این جنایت با رفتن به طبقه منفی و خروج از بازار پس از شکسته شدن این طرح فرار می كنند.
دستگیری در آلاموت
در حالی که تحقیقات همچنان به این جنایت ادامه می داد ، کارآگاهان پس از وی متوجه شدند که وی پس از این جنایت به روستایی در علموت گریخت.
بعداً فاش شد كه پس از فرار به آلاموت ، او به خانه یك خویشاوند رفت ، در مدت كوتاهی از آنجا خارج شد و به منطقه چرای گوسفند در اطراف قلعه آلاموت رفت و در آنجا پنهان شد. تیم های پلیس با این اطلاعات به صحنه رفتند و موفق شدند روز جمعه 5 اکتبر قاتل را بگیرند.
عشق ناموفق
مظنون قتل پنجشنبه گذشته برای بازسازی صحنه قتل دختر بی گناه به صحنه جنایت منتقل شد.
وی گفت: “من آن را دوست داشتم و به دلیل اینکه من به عنوان سرآشپز در رستوران کار می کردم و به المیرا توجه می کردم ، به آن جذب شدم.” بعد از آن مدتی ازدواج کردم و حتی او را با اجازه Alimira خریداری کردم. من فکر کردم که ما یک روز ازدواج خواهیم کرد ، اما خانواده وی مخالف ازدواج بودند و سرانجام اختلافات ما باعث شد که او به محافل برگردد که من او را خریداری کردم ، هدایا و همه چیز بین ما.
اما من هنوز عاشق او بودم تا اینکه فهمیدم که او با شخص دیگری ملاقات کرده است و قصد دارد با او ازدواج کند. وقتی این موضوع را فهمیدم ، آنقدر عصبانی شدم که تصمیم گرفتم المیرا را بکشم. ب.
یک روز ، در حالی که من در مرخصی بودم ، چاقو درست کردم ، به طبقه همکف مرکز خرید رسیدم و نشستم. آن روز ، هنگامی که قربانی در تلاش بود تا به آسانسور برود ، من با او آمدم و قبل از فشار دادن دکمه آسانسور ، او را کشتم.
با اعترافات متهم و بازآرایی صحنه جنایت ، وی به زندان منتقل شد و تحقیقات مربوط به این حادثه ادامه می یابد.
ارسال پاسخ