رهایی از درگیری/ درباره خبر تشکیل «اتاق عفاف و حجاب» و بسیج 80 هزار سرباز.

رهایی از درگیری/ درباره خبر تشکیل «اتاق عفاف و حجاب» و بسیج 80 هزار سرباز.


صادق زنگنه در یادداشت خود برای روزنامه هم میهن نوشت: جنگ 12 روزه که تمام شد، ابتدا باد خوبی می وزید، اما ناگهان این باد قطع شد. این سخنان تلخ حسن روحانی، رئیس جمهور سابق، یک شکایت ساده سیاسی نیست، شرح مفصلی از هدر رفتن یک فرصت بزرگ است. او به درستی بیان می کند که «این ملت است که در کنار ایران می ایستد، نه حاکمان» در مورد خطر.

اما گویا عده‌ای که از این پاسخ‌های متناقض به مطالبات مردم سود می‌برند، نمی‌توانند در مقابل این باد آشتی مقاومت کنند و مصرانه به سمت ظالمان می‌روند.

خبر راه اندازی «اتاق عفاف و حجاب» در استان تهران و بسیج 80 هزار نیروی آموزش دیده از سوی ستاد امر به معروف و نهی از منکر مصداق بارز این بازگشت به بداخلاقی های قدیمی و نادیده گرفتن آن سرمایه بی بدیل است. طرحی با مدل کسب و کار جدید که همان آزمایش های خط خورده گذشته را تکرار می کند.

فقط عنوان “اردوگاه” به “اتاق” تغییر یافت. ستاد عمرو به معروف، دبیر تهران از رویکرد «فرهنگی، اجتماعی، نخبگان و مردمی» و رویارویی «هوشمندانه، چند لایه و داده محور» صحبت می کند.

اما این وعده های سود در کنار سازوکارهای اجرایی اعلام شده رنگ خود را از دست می دهند. انتظار می رود ارتشی متشکل از 80 هزار سرباز و بیش از 4 هزار مربی با بودجه ای فراتر از «مشارکت عمومی» به میدان بیایند.

بیایید یک لحظه خوش بین باشیم و فرض کنیم این نیروها کاملاً داوطلبانه و بدون حقوق کار می کنند. در این صورت با پدیده حیرت انگیز 80 هزار شهروند مواجه هستیم که معیشت خود را رها کرده اند و مدام در خیابان و فضای مجازی مشغول قانع کردن دیگران هستند، اما اگر واقع بین باشیم و برای هر یک از این نیروها حداقل دستمزد مثلاً 10 میلیون تومان (کمتر از حقوق اداره کار با بودجه 80 میلیارد تومانی) در نظر بگیریم. بارها ثابت کرده است که شکست می خورد.

دردناکتر این است که ادعای «مذاکره متقاعدکننده» در کنار ابزارهای دیگری قرار گیرد که ربطی به اقناع ندارند. آقای مومن نسب به صراحت می گوید که سازمان بازرسی، دیوان محاسبات، دادستانی و پلیس فتای از اختیارات قانونی خود برای «اجبار» نهادها به انجام وظایف خود استفاده خواهند کرد و گزارش های مردمی برای «اقدامات قانونی» ارسال خواهد شد.

این دقیقاً مکانیزم فشار و فشار قانونی است که قبلاً آزمایش شده و جز ایجاد دوقطبی و افزایش شکاف بین مردم و دولت به نتیجه دیگری نرسیده است. اگر واقعاً «تکنیک های مذاکره متقاعدکننده» جواب می دهد، چرا در شهریور 1401 و پس از آن مسیر دیگری طی شد؟

این تضاد ظاهری نشان می دهد که رویکرد فرهنگی چیزی بیش از پوششی برای همان اهداف سخت افزاری گذشته نیست. با این حال، این بازگشت به روش های تقابلی پیامدهای خطرناک تری را در عرصه های کلان و دیپلماتیک به همراه دارد.

این تصمیم ممکن است دو پیامد نگران کننده داشته باشد. اول از همه به این نتیجه رسیدند که خطر جنگ و تهدیدهای خارجی به کلی از بین رفته است و دیگر نیازی به اتحاد و همبستگی ملی مردمی نیست که در بحران های تاریخی به آنها کمک می کنند. بر اساس این دیدگاه، هماهنگی درونی یک اصل استراتژیک نیست، بلکه یک نیاز تاکتیکی است.

اما نتیجه دوم می تواند بسیار فاجعه بارتر باشد. شاید کسانی که منتظر فرصت مناسب برای جنگ جدید هستند، با یک استراتژی هوشمندانه، عمداً از تنش های نظامی دور می شوند تا دولت بتواند به هسته اصلی خود بازگردد و با تضعیف خود از درون، به درگیری با مردم ادامه دهد.

این یک تله خطرناک است. بیرون از مرزها نظاره گر هستند تا انرژی دولت صرف مقابله با جوانان خودش شود، شکاف ها عمیق تر شود و سرمایه اجتماعی که ضامن بقای ملی است یکی یکی از بین برود. در چنین شرایطی، هر اقدام بیرونی که مانع وحدت ملی در آینده نشود، ممکن است با بی تفاوتی و یا حتی پذیرش بخشی از جامعه آسیب دیده مواجه شود.

در نهایت طرح «اتاق وضعیت حجاب» بیش از آنکه حل مشکل فرهنگی باشد، نشانه سردرگمی راهبردی است. پافشاری بر روش‌های ناموفق و بی‌توجهی به پیام‌های صریح جامعه، نه تنها موجب دامن زدن به عفاف و حجاب می‌شود، بلکه با هدر دادن منابع و از بین بردن آخرین حلقه‌های اعتماد، کشور را در برابر تهدیدات واقعی آسیب‌پذیرتر می‌کند.

به نظر می رسد به جای رصد خیابان ها باید این سوال اساسی را در اتاق ها درباره وضعیت راهبردی کشور مطرح کرد: آیا با دست خود شرایط را برای تحقق نقشه های دشمن ایجاد نمی کنیم؟