من خودم سیزدهم هستم. برای 13 نوامبر

من خودم سیزدهم هستم. برای 13 نوامبر


اسامی و افعال زمانی باقی می مانند و هر بار با لحن و رنگ متفاوتی توضیح داده می شوند. فراموشی و گذشت زمان می تواند معنای واقعیت را خالی کند یا آن را سنگین کند، چاره ای نیست، به قول شاعری «لحظه می میرد و در نهایت سرم را می پوشم/ ای نجات دهنده، عشقم، دست تو را می بوسم» و عشق مترجم گفته می شود تا خیال انسان فراموش نشود، پاک نشود، عادت ها از بین نرود، کمتر خوانده شود. آن را داستان انسان…

۲۲ آبان ماه سال هزار و سیصد و پنجاه و هشت روز اشغال سفارت آمریکا در تهران نامیده می شود و حکایت ها و حکایات زیادی پیرامون این روز وجود دارد. بسیاری از مردم آن سال و روز را با دوربین دوچشمی خواندند، ارزش این زمان و سال را جور دیگری توضیح دادند و قضاوت کردند، رفتند، جوانانی که آرزوی دیوار داشتند، هر کدام در مسیر تنور زمان غرق شدند، گاهی آمیختگی را به کناری نمی‌پرداختند، برخی به همان وعده‌ای که می‌دادند وفا می‌کردند… اما روایت و تفسیر واقعه باید در زمان خود خوانده شود. نمی توان سیل امسال را به گردن گرده ها، باران و البته باغ انداخت. و بهار امروز را نشانی از دانه های هزار سال پیش دانست. در آن روزها با اشغال و بسته شدن سفارت آمریکا در تهران، تقریباً همه نیروهای سیاسی تأثیرگذار در همدستان بودند. چندی پیش چریک های فدایی سفارت را اشغال کرده بودند و وزیر امور خارجه دولت موقت ابراهیم یزدی، مهندس بازرگان به همراه ماشاالله کسب (از فعالان آن روزهای گمشده تاریخ) و بسیاری از نیروهای کمیته های انقلابی، آنها را از سفارت بیرون کردند. در حالی که جبهه ملی و نیروهای نزدیک به مصدق در حمایت از اشغال بیانیه می دادند، احزاب توده و کیانوری هر روز دسته های گل به سفارت می فرستادند و همزمان با اعتراض دانشجویان، گروه های مختلف راهپیمایی و رژه در مقابل سفارت ترتیب می دادند. بر اساس شنیده ها، در حالی که گاه دلیل استعفای دولت موقت مهندس بازرگان را سقوط سفارت عنوان می کردند، برخی از اعضای متنفذ آن دولت مانند مهندس سحابی در حمایت از اقدام دانشجویان بیانیه ای ارائه کردند، روند استعفای دولت بازرگان از ماه ها قبل آغاز شد و پس از چندین بار تلاش مجدد مهندس بازرگان، سرانجام با اقدام مجدد بازرگان، استعفای وی پذیرفته شد.

پس چرا آن روز همه با این اقدام همدردی کردند و آیا این قسمت را می توان پایان سیاست خارجی که از سال 1332 تا زمان تهاجم ادامه داشت، دانست؟ با پیروزی انقلاب اسلامی مانند سایر انقلاب ها، سیاست خارجی کشور تغییر کرد و نمود آن خروج سنتو و پیوستن به جنبش عدم تعهد و همچنین بستن سفارت رژیم اشغالگر قدس و تحویل آن به ابوعمار بود. اما باز هم بسیاری بر این باور بودند که دولت موقت کند و مصالحه گر بود و به این سرعت عمل نکرد. توسن تیزرو…

مبارزان و مخالفان رژیم سلطنتی در ایران را می توان به شاخه ها و زیر شاخه های گوناگون تقسیم کرد. نیروهای مذهبی مبارز تحت رهبری مرجع عالیقدر شیعه، روحانیون مبارز و دکتر شخصیت های متفکران دینی مانند شریعتی… موتلفه اسلامی، جامعه ملل اسلامی و غیره را نیز می توان در این شاخه برشمرد. البته گروه های چریکی مسلمان که بعدها مسیر دیگری از مجاهدت به منافقین یا گروه های مدعی دینداری را در پیش گرفتند نیز در این دسته قرار می گیرند. ثانیاً نیروهای ملی به رهبری جبهه ملی و نهضت آزادی که گرایش و منشأ مذهبی تری نسبت به جبهه ملی دارند و یا مدعیان ادامه نهضت ملی شدن نفت را شامل می شوند و در نهایت نیروهای چپ از حزب توده گرفته تا گروه های کوچک و بزرگ کمونیستی و سازمان وفادار خلق، سازمان طوفان و … نیروهای چریکی را شامل می شوند. حال به بررسی اظهارات پهلوی در مورد سیاست و روابط خارجی خود می پردازیم که باعث ناخشنودی، عصبانیت و جنگ طلبی هر یک از گروه های ذکر شده قبلی شد…

– آمریکا و کودتای اوت:

عصر استعمار و ظهور قدرت‌های مسیحی اروپایی، مسلمانان و به‌ویژه ایرانیان را بر آن داشت تا سرچشمه مهربانی و درماندگی را دریابند و راز آتش توپ و رعد قدرت‌های استعماری را جستجو کنند. استقلال طلبی و حذف دست و نظر بیگانگان به ویژه مسلمانان در امور کشور یکی از خواسته های دیرینه جامعه ایران بود که با زدودن بیگانگی و سایه شوم آن از اموال و منابع، ریشه سعادت و موفقیت تلقی می شد. ملت و مردم نظر دیده بودند که در جنگ های ایران و روس، با وجود رشادت ها و رشادت های سرداران و سربازان، فتاوای جهادی روحانیون، سرزمین های قفقاز غصب شد و از لندن و پاریس و دیگر مدعیان جز نیرنگ و بد نیت چیزی به دست نیامد. نهضت مشروطیت ماشه دسایس و همچنین تهاجم و اولتیماتوم شوروی و دیگران بود و سپس جنگ جهانی اول ایران را به درگیری و بلاتکلیفی و اشغال و چپاول فرو برد و سپس در 29 شهریور، فرنگی شاه را گرفت!

با پیدایش نهضت نفت کشور احساس کرد که حساب شده و فراتر از آن مایع سیاه بدبو (مظفرالدین شاه به روغن مایع سیاه بدبو می گفت) می تواند ارباب خودش شود و دست غریبه ها را که نحس می دانستند از او بگیرد… در سریال زیبای دلیران تنگستان به کارگردانی همایون شهنواز، محمود راوینس جنگی علی جوهری به نقش او. توپخانه ها با صدایی غمگین و غرورآمیز. یکی پشتم را گاز می گیرد / انگشتانم اما ناخن هایم.» تعطیلی سفارت انگلیس توسط سید حسین فاطمی وزیر امور خارجه و ملی شدن صنعت نفت خواب شیرینی بود که کودتای 32 مرداد آمریکا بیداری تلخی بود. و همچنین شاعر فرخی یزدی که در صبح روز اعدام شعر خود را به زبان فاطمی می خواند، هیچکس این را نمی خواست و نمی توانست بپذیرد…

– رژیم اشغالگر:

رابطه پنهان و آشکار پهلوی با رژیم اشغالگر برای همه طرف های انقلابیون پرهزینه و دشوار بود. مردم متدین تحمل اشغال و غارت سرزمین های بنی صهیون مسجد الاقصی و محراب حضرت محمد (ص) و غارت و ویرانی مسلمانان دیراسین و غنا را نداشتند و پیش از آن به ندای نواب صفوی در مسجدی در تهران هزاران نفر از مردم برای جهاد به پالین جمع شدند. غیرقابل تحمل بود که رژیم درگیر جنگ های متعدد با مسلمانان و اعراب و تحریم نفتی خود، حامیان و پیروانش باشد، اما تهران به گونه ای دیگر عمل کند و میزبان ارتش و رهبران رژیم باشد. در همان سال‌ها در دیدار فینال مسابقات باشگاه‌های آسیا که در امجدیه بین تاج تهران و مکابی حیفا برگزار شد، شایعه‌ای در شهر منتشر شد مبنی بر اینکه حبیب الغنیان سرمایه‌دار معروف یهودی (موسس و مالک اولین ساختمان پلاسکو) تمامی بلیت‌های این مسابقه را خریداری کرده است. هیچ کس نباید ایران را تشویق کند. تاج در این مسابقه با گل پرویز قلیچ خانی پیروز شد، قالیچ نیز از هواداران چریک های ضد شاه بود و تیم ملی اعلامیه هایی در ارتش یونان منتشر می کرد. پس از پایان مسابقه تماشاگران به دفتر شرکت هواپیمایی ال ال متعلق به رژیم اشغالگر قدس حمله کردند و قنادی ها به صورت رایگان درهای شیرین خود را به روی مردم باز کردند. در خبرها آمده بود که یکی از کسانی که آن روز در امجدیه علیه رژیم و روابطش با شاه اعلامیه پخش می کرد شهید اسدالله لاجوردی بود.

چپ‌ها به دلیل وابستگی‌های ضد امپریالیستی و دخالت در اردوگاه چپ از رابطه خود با رژیم ناراضی بودند و بسیاری از اعضای فدائیان خلق و مجاهدین (منافقین بعدی) در اردوگاه سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) آموزش دیده و مسلح شدند. این نام یکی از چندین گروه چریکی چپ در فلسطین در آن زمان بود که توسط مارکسیست جوانی به نام شکرالله پاک نژاد رهبری می شد. از کوبا تا ویتنام، از فلسطین تا نیکاراگوئه، جنگ‌ها و جنبش‌های آزادی‌بخش به وقوع پیوست، رژیم اشغالگر مظهر استعمار و جنایت در دنیای جدید غرب بود و رهبر جدید آن آمریکا بود که مورد نفرت اقشار چپ، ملی و مذهبی بود و ایستادن در کنار آن را آرمان و وظیفه می‌دانست.

کمپ چپ:

ایستادن در مسیر چپ گرایی و گفتمان سوسیالیستی و کمونیستی زاییده خشونت گفتمانی است و همچنین مسیر شکوفایی قرن بیستم است. جایی که انسان خسته از بی عدالتی، فقر و گرسنگی، از زمین داران و پادشاهان و همچنین استعمار سرمایه داری می خواست دنیایی شاعرانه و آرمانی بسازد که در آن همه با هم برادر باشند و البته قبل از آن اتحاد جماهیر شوروی برابر و پست تر از برادر بزرگ اتحاد جماهیر شوروی بود! شاه و سیاست خارجی او در این گفتمان که در دستان او باقی مانده بود، هم خدمتگزار و هم بخشی ناچیز از ساختار ضعیف و بردگی امپریالیسم تلقی می شد. روابط خوب با آمریکا و مشارکت در قراردادهای با محوریت جهان غرب، روابط متشنج با اکثر کشورهای انقلابی و چپ، شرکت در جنگ ظفار علیه چریک‌های چپ عمان از نشانه‌ها و شاهدان ادعاهای جنبش‌های چپ علیه رویه پهلوی بود و اسباب تنفر و دشمنی با این جنبش را فراهم کرد.

در نهایت، روایت‌های تاریخ و تقویم، داستان‌ها، اندیشه‌ها و رویاهای مردگان است که به مرور زمان چاق می‌شود، فراموش می‌شود، صیقل می‌یابد و راه را هموار می‌کند و به درس و گاه محل بازی تبدیل می‌شود. همه چیز می گذرد، فصل شایعه و تکذیب فرا می رسد… دفتر کتاب تاریخ تمام صفحه باز است و برای شبی طولانی و بی سپیده فضای کافی برای پاورقی ها و کاتبان است… چه می گذرد در ذهن آدمی که گیج و از سرخوردگی ایستاده بر دشت و بلندی رویاها و افکارش می گذرد…