هدف اسرائیل از پرواز هواپیما بر فراز مرز ایران چیست؟

هدف اسرائیل از پرواز هواپیما بر فراز مرز ایران چیست؟

یک منبع موثق فرار از جنگ رژیم صهیونیستی را نه تایید و نه تکذیب کرد. اما به هر دو صورت می توان موارد را تحلیل کرد. چه تل آویو جنگنده های خود را بفرستد یا نه، این فضاپیما اهدافی برای بررسی دارد.

به گزارش روزنامه فرهیختگان، رژیم بر اساس انتشار اخبار ویژه و برخی اقدامات، این پیشنهاد را مطرح می کند که شروع جنگ نیاز به تصمیم فوری دارد، نه آمادگی طولانی مدت.

بیان این جمله سیاست «حفظ سایه جنگ» را بر ایران تقویت می کند. زیرا اگر این گزاره مطرح شود که رژیم برای شروع جنگ تنها در عرض چند ساعت نیاز به تصمیم فوری دارد، باعث انتظار دائمی برای شروع جنگ خواهد شد.

اما این بیانیه بیش از هر جای دیگری بر افکار عمومی، سطوح پایین ساختار و فعالان اقتصادی تأثیر می گذارد. دلیل این امر این است که به دلیل شکل گیری مکان ها، توضیح صحنه برای این گروه ها دشوار است. سیاست ایران که بالاترین نهادهای سیاسی در پیش گرفته اند در علنی کردن حملات رژیم صهیونیستی، پرهیز از بزرگ نمایی و دست کم گرفتن قدرت دشمن است. به جای کوچک کردن یا بزرگ کردن آن، با روشن کردن آن، می توان ابعاد قدرت نظامی رژیم را بهتر درک کرد و مکان آن را مشخص کرد.

در این موضوع نکاتی وجود دارد: اولاً برخی کارشناسان قبل از جنگ، توانایی رژیم صهیونیستی برای حمله به اهدافی در خاک ایران را به طور کامل انکار می کردند. ثانیاً بعد از جنگ، برخی اشتباه قبلی را ادامه دادند و تأکید کردند که رژیم صهیونیستی فاقد توانایی تهاجم بوده و اخیراً با کمک آمریکا به آن دست یافته است.

این روند اشتباه باعث شد که حادثه در مرحله سوم تشدید شود و حتی برخی پیش بینی کردند که قدرت آتش صهیونیست ها بعد از جنگ 12 روزه چندین برابر شود.

در حالی که بزرگنمایی مرحله اول باعث بزرگنمایی نمایی در دو مرحله بعدی شد، هر سه مرحله حاوی برداشت های نادرست بودند. رژیم قبلاً به توانایی ایالات متحده برای انجام عملیات از راه دور دست یافته بود.

رژیم صهیونیستی در سال 1981 با هواپیماهای جنگی اف 16 به تأسیسات بغداد، پایتخت عراق حمله کرد. این شهر با مرزهای غربی ایران 160 کیلومتر فاصله دارد.

در سال 1985، صهیونیست ها مقر سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در تونس را با هواپیماهای اف 15 بمباران کردند. این عملیات مستلزم برد 2300 کیلومتری بود که بیش از دو برابر مسافت فلسطین اشغالی و ایران بود.

اینکه این دو عملیات به ترتیب 44 و 40 سال پیش انجام شده است، نشان می دهد که رژیم از دیرباز توانسته است عملیات های دوربرد انجام دهد.

از سال 2000، صهیونیست ها با تجهیز تعداد قابل توجهی از جنگنده های F-16I با قابلیت دستیابی به بردهای بالاتر به مخازن سوخت سازگار، توانایی خود را برای رسیدن به مناطق مرکزی ایران تقویت کردند.

اما این توانایی به معنای کسب قدرت برای مبارزه با ایران نبود. صهیونیست ها این قدرت را داشتند که با ابزار خود عمل کنند. وارد یک جنگ طولانی مدت و در مقیاس بزرگ نشوید. رژیم صهیونیستی در مقایسه با قدرت خود در اوایل دهه 2000، دو ویژگی از جمله تسلیحات پرتاب هوای دوربرد مانند موشک های بالستیک و دستیابی به جت جنگنده رادارگریز F-35 را تقویت کرده است. با وجود این دو تغییر عمده، قدرت آتش دوربرد رژیم چندان زیاد نیست و همچنان محدود به عملیات محدود است و تل آویو نمی تواند جنگ طولانی مدت با آن را تحمل کند.

این موضوع در اوایل جنگ با ایران مطرح شد. صهیونیست ها با آگاهی از مقاومت کم خود در برابر حملات ایران، دو اقدام را ترتیب دادند. ترور بسیاری از فرماندهان برجسته و بمباران ورودی های پایگاه های موشکی ایران در غرب کشور به منظور جلوگیری از حملات تلافی جویانه فوری و سنگین. در طول جنگ آتش، رژیم توزیع کننده نبود و همیشه در استان متمرکز بود. یک بار در آذربایجان غربی، یک بار در لرستان و در آخرین روزهای جنگ با خوزستان و جنوب.

در طول جنگ 12 روزه، رژیم عملیات های زیادی را علیه ایران انجام داد، اما سه چیز بود که جنگ را عالی جلوه داد.

اول ترورهایی است که جنگ را آغاز کرد و کیفی تلقی می شود. دوم استفاده از جاسوسان مسلح به پرندگان خرد و موشک های ضد زره با نیروی داخلی است. این عوامل در حومه مناطق نظامی مستقر شدند و با خودروهای کوچک خود به تجهیزات دفاعی از جمله رادار و موشک حمله کردند. از دیگر اقدامات آنها حمله به موشک اندازهای زمین به زمین بود. حرکات غیرعملیاتی او عمدتاً پرواز میکروپرندگان بدون مواد منفجره، درگیری با پدافند برای عبور موشک‌های شلیک شده از جنگنده‌ها و همچنین وادار کردن پدافند توپخانه در شهرها به واکنش بود تا بتوانند در برخی شهرها سر و صدا ایجاد کنند و فضای رعب و وحشت ایجاد کنند. هیچ حمله واقعی وجود نداشت. سومین عملیات آمریکا با هدف قرار دادن سه تاسیسات هسته ای است.

آزمایشات دوم و سوم مستقیماً توسط ایالات متحده و ناتو انجام شد. تقسیم نشت ها بدون پذیرش مسئولیت انجام شد، در حالی که بمباران تاسیسات با پذیرش مسئولیت انجام شد. در هیچ یک از این موارد موفقیت کامل حاصل نشد. بخش نفوذ دشمن آسیب دید و حملات آمریکا به تأسیسات هسته‌ای نتایج نامشخصی داشت و بخش‌های زیرزمینی منهدم شد. از سوی دیگر، تهاجم آمریکا منجر به حمله تلافی جویانه ایران به مرکز عملیات هوایی منطقه ای سنتکام در قطر شد.

کاری که صهیونیست ها با نیروهای نظامی خود در جنگ 12 روزه انجام دادند، سازماندهی ده ها ترور و حمله به برخی پایگاه های نظامی بود.

اگرچه سلاح‌های دقیق به آنها کمک زیادی کرد، اما مشخص شد که صهیونیست‌ها مهمات و تجهیزات پرتابی کافی برای تأثیرگذاری بر پوشش خاک ایران ندارند و سلاح‌های دقیق آنها به شدت به نشانه‌گیری لیزری توسط جاسوس‌ها یا پهپادها متکی است. رژیم همچنان می‌تواند در خاک ایران فعالیت کند، اما نمی‌تواند با پیوند دادن عملیات، جنگ بزرگی را آغاز کند.

برخی از جنبه های دیگر تحولات اخیر در زیر مورد بحث قرار می گیرد.

1- رژیمی که احتمالاً بر عملیات علیه لبنان متمرکز است، می خواهد با تهدید به جنگ، جامعه و دولت ایران را از حمایت دور نگه دارد.

2- تهدیدات جنگی به منظور تأثیر روانی بر قیمت ارز و طلا صورت می گیرد. زیرا زمانی که نشانه های جنگ به گفته دشمن دیده می شود، جامعه به سمت خرید ارز و طلا گرایش پیدا می کند و در نتیجه قیمت ها افزایش می یابد.

3- اقدامات نظامی رژیم با هدف تهدید متحدان ایران است که طبق توافقات قبلی موظف به تامین سلاح به ایران هستند. این اقدامات برای نشان دادن آمادگی متفقین برای حمله به نقاط توزیع تسلیحات جدید است تا احساس کنند ارسال سلاح در شرایط فعلی بی نتیجه خواهد بود و تنها منجر به نابودی آنها خواهد شد.