سینما; چیزی که به مناسبت روز سینما میان تاریخ و شعر سرگردان است

سینما چیزی که به مناسبت روز سینما میان تاریخ و

دو مستند اصلی من بین این دو مجسمه افسانه ای، سمت چپ آرش کمانگیر، جایی که شعر معروف سیاوش کسرایی را از کلاس چهارم دبستان می خواندم و شب هنگام جنگ در وسط شهر قرار دارد. محاصره آبادان و آتش وحشیانه زمزمه آتش دشمن بالای دودکش بر شهر من و اولین مستند من (آخرین شلیک آرش) الهام گرفته از بازسازی جدیدی از این روایت در جستجوی گمشده بود. موازی با فیلم ناتمام دوست مستندسازم سید ابراهیم اصغرزاده از جسدش از سقوط هواپیما (در کوه سپید خرم آباد) و جستجوی تانک، یادگاری باستانی و دومین افسانه بر فراز کوه های موند بوشهر است. مجسمه سمت راست، مجسمه دریا قالی سورانی است که با اعلام ورود نابهنگام ارتش بعث در خواب و غفلت نیروهای مدافع، تاریخ شهر و جنگ زمان خود را تغییر داد.

سالها بعد وقتی تحقیق کردم (چه کسی محمد مسعود را کشته است) ناگهان با حیرت متوجه شدم که مرحوم سیاوش کسرایی با گرایش چپ شعر ارشش را سروده است که سرگرد خسرو روزبه تودهی را به تصویر کشیده است که روزنامه نگار را ترور کرده است. محمد مسعود (خود یکی از جدیدترین مطالعات نان در تاریخ روزنامه نگاری ایران است و این یک درس همیشگی برای همه است) تا این ترور سیاسی بر سر دولت وقت بیفتد، متوجه شدم که کهن الگوها چگونه می توانند در مدل سازی و شبیه سازی به بیراهه بروند. .

در اثر شهید دریاقلی (بهترین تندیس جهان) داستان را از زبان مجسمه ای که در میدان شهر نصب شده بود تعریف کردم، اما کسی اسم آن را نمی داند. برعکس، آنها فکر می کنند که این شکل نمادین قهرمان مضحک است، بنابراین به ناچار خود مجسمه باید از سکو پایین بیاید و در واقع به وسط مردم برود و به نوعی کار ناتمام مجسمه ساز را تکمیل کند.

«اینجاست که من به طور غریزی سعی کردم از ترکیب و ادغام این دو استعداد در کارم استفاده کنم، یعنی حوزه مسائل ریز (تاریخ) و حوزه کلان ماده (هنر) حتی در کتاب آمده است. شطرنج با ماشین روز قیامت.”

می گویند این بیت منسوب به حکیم ابوالکاسم فردوسی در شاهنامه متعلق به او نیست، بلکه او آن را با تلفیق استعداد تاریخی و استعداد شعری خود در عمل خود به وجود آورده است.

«رستم یلی در سیستان که بود؟

«داستان رستم را حفظ کردم»

5655

گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین