داستان درگیری های خونین پسر عموی

داستان درگیری های خونین پسر عموی


چند جوان که از یکدیگر متنفر بودند پسران خود را در یک جنگ خونین به قتل رساندند.

به گفته خوراسان ، در ساعت 21:30 ، دفتر خالق آباد شریف در مشهاد ، قتل ، با قاضی خصوصی تماس گرفت و از درگیری خونین پسر عموی در روستای خوشوا خبر داد ، جایی که شخصی کشته شد و تعداد معدودی از افراد در بیمارستان شهید هاشمینجاجد مجروح و تحت معالجه قرار گرفتند.

پس از این خبر و با توجه به حساسیت داستان جنایی در درگیری گسترده ، قاضی سروگ سادغ بلافاصله با دستورات ویژه به بیمارستان شهید هاشمی نجاد رفت تا مرتکب اصلی این درگیری تعیین شود.

طبق تحقیقات اولیه ، جسد یک جوان 5 ساله به نام مهدی بود که با هدف ضربات چاقو هدف قرار گرفت. دست های خون قربانی نشان داد که وی پس از اصابت چاقوی چاقو سعی در جلوگیری از خونریزی بیشتر داشت ، اما شکست خورد. گوش های شکسته ادعا کردند که مهدی در کشتی کار می کند و اثری از سکته های چاقو در ران دیده می شود.

در همین حال ، به دستور یک مقام قضایی در مرکز پزشکی. وی گفت ، Akhavan (پزشکی پزشکی قانونی) ، ران و سینه هر کودتایی ، جنایتی تا 6 سالگی درگذشت معاینات قطعی پزشکی و کالبد شکافی ممکن است دلیلی برای تعیین علت دقیق مرگ باشد.

بنابراین ، سافاری به جراحات بیمارستان رفت ، اما Sajad-K (یکی از زخمی ها) در اتاق عمل جراحی شد و نمی توان از آن سؤال کرد ، بنابراین یک مقام قضایی تشنه خون دیگری بود.

یکی از عاملان درگیری ، مرد جوان ، از دادستان عمومی برای قضاوت در شعبه 4 و نگهبانان انقلابی گفت: “ما مدتی با برادران” Tavakol “مشکلی داشتیم. برادر من ساجاد مرا صدا کرد تا ما را شکست دهم.

ادامه: برعکس پسر عموی ما در جنگ حدود 2 نفر و دو چاقو. من همچنین یک چوب از ماشین خریداری کردم. آنها همچنین به برادر من سجاد اصابت کردند زیرا بزرگان بودند.

در حالی که قاضی ویژه دستور مراقبت های ویژه مجروحان را صادر کرد ، یک گروه کارآگاه متخصص جنایی از دستگیری چهار نفر از عاملان این اختلاف خبر داد و به این ترتیب منجر به دامنه تحقیقات قضایی در روستای خوشوا شد که در حال حاضر خون است.

در این میان ، داریوش ، متهم که جلوی قاضی باتجربه لباس پوشیده بود ، گفت: “ما به خودمان علاقه مندیم.” حضرت مهدی پسران آنها بود.

دیروز ، برادر من ، ایرراج ، در امتداد جاده روستا حرکت می کرد ، جایی که فکر می کردند او عمداً آنها را دفن کرده است (با سرعت ماشین بالا می رود) ، بنابراین مباحث کلامی وجود داشت ، اما امروز برخی از آنها با دو سلاح و دیگران درگیری کردند. من همچنین با یک چاقوی کوچک در دستم به سفیر برخورد کردم و بعد با همان چاقو به پایین مهدی رفتم ، اما برادرانم چاقو نداشتند.

این مرد جوان افزود: رسول (یکی از برعکس) مرا شلیک کرد و با اسلحه ای که با چند چاقو به آن برخورد کردم به من اصابت کرد ، اما من سجاد را نمی شناسم ، که زخمی شد زیرا او دشمنان زیادی داشت.

در همین زمان ، با دستور یک قاضی باتجربه در قتل پیش از پیش آماده شده ، سرگرد رضا شکیبا (یک افسر باتجربه بخش تحقیقات جنایی) با داریوش (متهم) روبرو شد تا نحوه برخورد چاقو را توضیح دهد. متهم سپس اعلام کرد که چگونه به سکته مغزی برخورد کند.

پس از تحقیقات قضایی تا نیمه شب ، قاضی سرو سادگ سافاری به ایراج رفت که در قانون قانون گرفتار شد.

در پاسخ به سؤالات قوه قضاییه ، “ما از سال گذشته برای” Kaqdar “می جنگیم و ناراحت کننده بودیم. من دیشب به روستا می رفتم که فکر می کردند آنها را دفن کرده ام ، بنابراین درگیری کلامی آغاز شد ، اما دامنه امروز آغاز شد ، که به دلیل همان چیزی که پیامبر (ص) گیر کرده بود ، گیر افتاد.

ایرراج افزود: “او در جنگ امروز خالی بود و برادرم داریوش چاقو داشت ، اما من نمی دیدم که او با او چه می کند. البته ، طرف های دیگر چاقو و سلاح داشتند.

هوجات (دستگیر دیگر) گفت: “من مادرم را از مطب پزشک به خانه بردم و این عجله را یاد گرفتم که دیدم درگیری وجود دارد. ما فقط دو برادر در درگیری بودیم.

مهدی-ک (متهم دیگری که دچار جراحات کوچکی شد) ، به قاضی خصوصی پرونده های جنایی گفت: “وقتی ایرراج ما را متوقف کرد و چند نفر به ما حمله کردند ، ما در حال عبور از سایت بودیم.” این حدود 2 تا 5 نفر توسط رسول شلیک شده بودند. من در ابتدا نوار را هم خوردم و با چاقویی که به من اصابت کرد ، زخمی شدم ، سپس بیهوش شدم و چیزی را نفهمیدم.

تحقیقات جنایی در مورد اختلاف نظر مرگبار که با نفرت کبوترها آغاز شد ، هدایت قاضی سافاری را تحت کنترل مستقیم کارآگاهان پلیس تحت کنترل مستقیم سرهنگ ولی نجفی (که قبلاً رئیس قتل آماده شده بود) ادامه می دهد.