چرا اسرائیل اصرار دارد که حزب الله را خلع سلاح کند؟

عبدالحلم کندل


عبدالحلم کندل سربالایی عبداللهیم قندیل ، ویرایشگر -اینچ -روزنامه “Sound al -omwa”

طبق روزنامه Al -Quds al -arabi ، پرونده “حزب الله” و خلع سلاح آن فراتر از مرزهای کوچک لبنان است ، اما در تضادهای داخلی و مداخلات خارجی غوطه ور شده است. در یکی از چالش برانگیزترین و چالش برانگیزترین جلسات سیاست لبنان ، فدی بودی ، یک روزنامه نگار نزدیک به مقاومت ، با گرمای ویژه ای دفاع کرد و از یک سؤال ساده اما عمیق پرسید: Zeki و وسیله نقلیه اطلاعاتی آمریکا به گپ رفتند. پاسخ برای آگاهان تعجب آور نبود: در تمام نمونه های تاریخی ، خلع سلاح مقاومت منجر به تقویت نیروهای اشغالگر شد ، نه صلح و ثبات. نسل کشی ، مهاجرت اجباری و حتی پاکسازی قومی.

گپ GPT هشدار: خلع سلاح مقاومت به معنای بازگشت به اشغال لبنان جنوبی است

در لبنان ، پاسخ “چاله” واضح بود: خلع سلاح مقاومت کشور را به یک سال پیش باز می گرداند. این زمانی است که لبنان جنوبی در سایه اشغال اسرائیل نفس می کشد. بدیهی است ، با این حال ، دستگاه و واکنش بی طرفانه یک نرم افزار آتش سوزی در لبنان را برای مدت طولانی خاموش نمی کند. زیرا مسئله حزب الله نشان دهنده همان معضل در غزه و فلسطین است. خلع سلاح جنبش های مقاومت چیزی بیش از آنچه در مورد اهداف و خواسته های اسرائیل و حامیان اصلی واشنگتن ارائه شده است ، نیست. و بنابراین ، تا زمانی که اشغال ادامه یابد ، هر وجدان بیداری نمی تواند در برابر چنین تقاضا سکوت کند. او مجبور است صدای مخالفت خود را از بین ببرد.

رقبا کشور مستقل لبنان ، اتحادیه عرب و سازمان ملل هستند. و ضرورت حاکمیت ملی تنها وجود یک ارتش متحد و وجود انحصار سلاح است. استدلالی که منطقی به نظر می رسد ، اما لبنان در موارد خاص بسیار مؤثر نیست. استقلال لبنان همچنان فاقد آن است: پنج امتیاز در جنوب کشور هنوز در شمال خط آبی ، در اشغال اسرائیل است. خارج از مناطق دیگر اشغال شده برای ده ها سال و حتی مرزهای رسمی که در توافق آتش بس به تصویر کشیده شده است. حقیقت این است که از روزهای اول شکل گیری اسرائیل ، حملات رژیم به لبنان هرگز قطع نشده است. در سال دوم ، حمله به حوله مورد حمله قرار گرفت و حرفه جامع در سال 2.

در طول این سالها ، ارتش رسمی لبنان هرگز با ارتش اشغال اسرائیل روبرو نشد ، مگر در موارد استثنایی. برخی از کارمندان دولت و حتی نیروهای رسمی به روش دیگری انتخاب کردند و به اسرائیل خدمت کردند. سرهنگ سعد حداد و بعداً به فرماندهی ژنرال آنتوان لاهاد ، “ارتش آزاد لبنان” عملاً بازوی محلی مهاجمان بود. با این حال ، سرنوشت این گروه با پیروزی مقاومت حزب الله تغییر کرد. هنگامی که ارتش اسرائیل پس از سالها جنگ مجبور شد از بیشتر لبنان جنوبی لبنان خارج شود ، مزدوران “ارتش سارکوفاگو” نیز به مناطق اشغالی منتقل شدند. با کمال تعجب ، سالها پس از این شکست ، حقوق این نیروها هنوز توسط دولت لبنان پرداخت می شد.

این شرم و تضادهای مشابه در زمینه شرایط خاص لبنان چندان عجیب به نظر نمی رسد. ارتش نیز مانند سایر نهادهای دولتی بر اساس سهمیه های قبیله ای پیشرفته سازماندهی و کارگردانی می شود. تمام مواضع دولت بر اساس حساب های فرقه ای توزیع شد. یک الگوی ناسالم مبتنی بر تمام سطوح و ارتش نیز از این قاعده مستثنی نیست. در چنین ساختاری ، هر قبیله دارای قبیله های اصلی و مؤثر روابط ویژه فرهنگی و سیاسی غیر از لبنان است. به همین دلیل ، خود لبنان به جای یک وحدت ملی ، به یک زمینه شکننده از تأثیر آزاد و فعالیت سازمان های اطلاعاتی خارجی تبدیل شده است.

فروپاشی جهان عرب ؛ پایان نقش مثبت عرب در لبنان

با فروپاشی وضعیت جهان عرب و “وخامت و وخامت” ، هیچ نشانه ای از نقش مثبت اعراب در لبنان وجود ندارد. نه دوره گامال عبدال ناصر و نه تجربه بسیار “شهبی” در تاریخ لبنان. اندکی پس از مرگ ناصر ، این کشور در یک جنگ داخلی خونین قرار گرفت که بیش از 6000 کشته شد. در آن سالها ، برخی از جریان های راست مسیحی روابط او با اسرائیل را تقویت کردند. جریان هایی که امروز به صحنه باز می گردند. این طیف باید با تأثیر نمایندگی سیاسی و تأثیر کشورهای خلیج فارس به صدای قبیله سنی اضافه شود. نیروها و متحدین وی در تلاشند توضیح دهند که حزب الله چیزی جز بازوی ایران نیست ، که دولت لبنان را به سمت خلع سلاح سوق داد.

دفاع از لبنان تا مقاومت بیست ساله در جنگ ژوئیه ، از کمک به مقاومت فلسطین در غزه به معجزه آسا در برابر تجاوز شصت روز گذشته ، دفاع نکرد! بیشتر فرماندهان پیشرو ، از جمله ساوا و سید حسن نصرالله ، که حداقل 5،000 شهید از حزب الله دریافت کردند ، به محراب رفتند. این روایت شاد یک حقیقت ساده را نادیده می گیرد: ایران مستقیماً و بلافاصله جنگ را با اسرائیل طی کرد و هرگز به حزب الله یا سایر گروههای مقاومت کمک نکرد. در مقابل ، آنچه از تهران به بیروت رسید ، پایتخت و سلاح بود. سید حسن نصرالله همیشه حمایت آشکار را می پذیرد.

در مقابل ، هیچ کشور عربی در پنج سال گذشته یک گلوله یا دینار را به هر جنبش مقاومت عربی نداده است. در واقع ، اگر چیزی به نام “سیاست عرب” وجود داشته باشد ، اولین کار باید حمایت از مقاومت باشد. اما تحقیر امروز در مقابل ما. به نظر می رسد که حزب الله با سلاح ، ایمان و اراده خود در برابر دشمن ایستاده است. طبیعی است که این حزب با تکیه بر خون شهدا و دفاع از وجود لبنان و عدم تبدیل ارتش لبنان به یک گناه غیرقابل توصیف ، خلع سلاح نمی شود. زیرا اگر این امر ، هیچ تضمینی برای حفظ حداقل ثبات داخلی و صلح وجود نخواهد داشت. مصونیت ارتش تضمین نمی شود. و هیچ تضمینی وجود ندارد که لبنان وارد جنگ داخلی مخرب نشود.

“هیچ کس حق مداخله در لبنان را ندارد.” ظاهراً کلمه درست است ، اما فقط واقعیت های عینی روز را انکار می کند. لبنان چندین دهه است که یک منطقه تأثیر و مداخله باز بوده است. و البته ، این تنها ایرانی نیست که در این زمینه نقش دارد. اولین “مادر” لبنان از فرانسه تا اولین ایالات متحده آمریکا فعال بود که خود را به عنوان صاحب لبنان و سوریه می دید. در همین حال ، اکثر دولت های عرب با مداخلات کاروان و سعودی ایالات متحده وارد پرچم اسرائیل شدند.

دستورالعمل نتانیاهو ؛ خلع سلاح حزب الله در سراسر لبنان

اسرائیل در مداخله خارجی در لبنان نقش تعیین کننده ای دارد. تل آویو در مورد نمایندگان رسمی “توماس باراک” و مورگان اورتگاس قبل و بعد از پرونده لبنان فکر کرد. حتی وقتی دونالد هنوز وظیفه رسمی از ترامپ ندارد. در این زمینه ، نخست وزیر اسرائیل ، بنیامین نتانیاهو دستور کار را برای همه اعمال کرد: همب الله سلاح مقاومت خود را در جنوب و شمال رودخانه لیتانی و در طول لبنان سرنگون می کند.

از زمان اعلام آتش بس در اواخر ماه نوامبر ، مبارزان اسرائیلی با حمایت مستقیم ایالات متحده بیش از 4000 اعتصاب هوایی علیه حزب الله و محیط های آن انجام دادند. حملاتی که منجر به بیان صدها فرمانده و نیروهای حرکت می شود. با این حال ، حزب الله تاکنون از پاسخگویی خودداری کرد و به دولت لبنان این فرصت را داد تا واکنش نشان دهد. فرصتی که هرگز از یک فعالیت جدی استفاده نمی کند.

در یک کلام ، اگر خدای حزب الله از او گرفته شود ، او باور نخواهد کرد که لبنان عزیز می تواند در عزت و سلامتی بماند. حزب الله قدرت نظامی واقعی و برتر این کشور به همراه ارتش رسمی لبنان است. ایالات متحده و ارتش ، که اسرائیل سالها از آن جلوگیری کرده است. کاهش قدرت بازدارندگی لبنان این خاک شکننده را در معرض طوفان مخرب قرار می دهد و به اسرائیل این فرصت را می دهد تا به عمق بیروت برسد. مانند اوایل دهه 1980 ، حزب الله هنوز به دنیا نیامده است. همه کسانی که از تجربیات تاریخ نمی آموزند ، قادر به باز کردن درهای آینده نخواهند بود. و تنها هنگامی که منطقه در هرج و مرج وحشتناک می سوزد ، تهدید می شود که در سایه تخیل و تسلط لبنان مانند سوریه اسرائیل و همسایگانش قرار دارد.