
“سلطنت در ایران یک نهاد محافظه کار سنتی و حمایت از ثبات و نظم سیاسی بود ، اما هواداران وی او را به یک جنبش انقلابی خونین و برگشت ناپذیر و یک سنت متضاد و سهل انگاری ارتقا دادند!”
تحلیلگر سیاسی احمد زیدبادی یادداشتی در مورد کانال تلگراف نوشت:
اوضاع بی پایان است و همه حوصله و حوصله دارند. در چنین حالتی ، مردم به خود یا دیگران می گویند. نمی توان آن را به دست آورد! شما باید کاری انجام دهید! من نادانی و ناامیدی هستم ، اما معمولاً خوب نیست و وضعیتی که اوضاع بدتر است.
هرچه بیشتر فکر می کنم ، نتیجه می گیرم که ما راهی برای نجات نداریم به جز رفتار سیاسی ما در قبال عقلانیت که در آن ادموند برک معرفی و تشویق می شود. متأسفانه ، ما عقلانیت سیاسی اجداد خود را شکستیم و عمدتاً عقلانیت مدرن را از طریق دیدگاه های کارل مارکس و پیروان روسی نفس کشیدیم و این که ما از عقلانیت بیگانه هستیم. عقلانیت مارکس انقلابی ، خصمانه و آخرالزمان است و مسیر نجات و نجات را در جنگ و نابودی دائمی می بیند. با این حال ، عقلانیت محتاط ، واقع گرایانه ، واقع گرایانه و ماشین حساب است.
اگر بگوییم که نیروهای قریب به اتفاق ، که پس از ماه سپتامبر “مبارزات سیاسی” بودند ، مستقیم یا غیرمستقیم تحت تأثیر تفسیر روسی مارکس بودند. در حال حاضر ، طیف گسترده ای از سیاستمداران از جبهه پایداری تا هواداران رضا پهلوی همه در حال فکر کردن در مورد مؤلفه های مارکسیسم روسی و صحبت کردن به زبان خود هستند! بنابراین ، علیرغم وعده ها و جهت گیری های متناقض ، همه آنها نوعی رفتار و فرهنگ سیاسی را تولید می کنند!
گفتن اینکه فقط سلطنت در ایران حمایت از یک نهاد سنتی محافظه کار و ثبات و نظم سیاسی بود ، اما هواداران وی او را به یک جنبش انقلابی خونین و برگشت ناپذیر و یک سنت متضاد و سهل انگاری ارتقا دادند! در حقیقت ، آنها به اندازه جبهه MEK یا پایداری و بیشتر تحت تأثیر مارکسیسم روسی قرار می گیرند! به نظر می رسد که همه ما دانش آموزان مارکسیست های روسی تبدیل می شویم بدون اینکه متوجه شویم!
من در آینده جزئیات بیشتری خواهم نوشت.
ارسال پاسخ