باجه این احکام را در تمام جلسات دادگاه تکرار کرد و هیچ حرفی برای گفتن نداشت: “من مثل کودکی خودم بچه ها را می کشیدم.
به گفته Rosiato ، ویدئویی که اخیراً ویدئویی از حسین آسغارزاده ، قاضی ویژه قاضی ویژه محمد بسیج ، معروف به Bayeh ، قاتل سریالی پاکستشت منتشر کرده است. حسین آسغرزاده درباره این قاتل سریالی می گوید:
به عنوان مثال ، در دوران کودکی دو آرزوی مایل وجود داشت. این فرد تمایل به پزشک بودن داشت ، که اغلب برای نجات افرادی که بخشی از این آرزوی برای کسانی بودند که پزشک بودند ، نجات می داد ، اما این برای نجات مردم نبود. او از فقر فرار کرد و آناتومی بدن انسان را می شناخت.
حتی در هنگام بازجویی ، گفتم که به مکانی برخورد کردم ، ران ها را برش داده و گوشت را می بینم و رگ را می بینم. یا روی سنگهایی که او در آن قرار داشت ، جمجمه وی از نزدیک مورد بررسی قرار گرفت و در یکی از آثار مورد علاقه خود ، اگر می دانستید که این افراد از کودکی توسط سازمان های امنیتی آموزش دیده و آموزش دیده اند ، وی به جاسوسی بسیار علاقه مند بود. حال ، چرا این مرد به جاسوسی علاقه مند بود ، می تواند یک سؤال بزرگ باشد ، و آخرین پیشنهاد وی قول می دهد اگر من از من گذشت ، نگاهی به ایران بیندازد و اجازه دهم از کشور فرار کنم. منظورم این است که می خواهم بگویم که این اطمینان است.
محمد بایه کی بود؟
محمد بسیج ، معروف به Bayjah ، متهم اصلی جنایات پاکستشت بود. در همان منطقه ، او کارگر بود که به تجاوز و قتل بیش از دو کودک و دو بزرگسال اعتراف کرد (برخی از آنها توسط 2 کودک و 2 بزرگسال کشته شدند). Biujah در یک خانواده شلوغ متولد شد. شش خواهر و شش سینه نیمه وجود داشتند. در چهار سالگی ، مادرش بر اثر سرطان درگذشت. پدرش کارگر آشپزخانه بود. بایجا ادعا کرد که او هرگز مادرش را به یاد نمی آورد ، اما او گفت که پدرش فردی بی رحمانه و ظالمانه است.
از کودکی ، او به سختی با زنجیر مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بسته شد و سپس با چوب به بدنش اصابت کرد. پدرش حتی یک بار می خواست با یک نوار را با یک نوار بکشد. Bayjah عاشق درس و مدرسه بود ، اما با فشار و تعهد پدرش ، مجبور شد مدرسه ، کار و کار را ترک کند. او یازده ساله بود که به همراه خانواده خود به خاتوناباد رفت و در فر کار کرد. ایده انتقام جویی منجر به زمانی شد که او فقط یازده سال داشت. تجاوز نیز توسط شخص دیگری تکرار شد.
هنگامی که هشت ساله بود ، عاشق یک دختر افغانی شد که با هم فرار کرد. اما پدرش می فهمد و نگرش پدرش باز است! به زودی او دخترش ، دانشجوی پزشکی را دوست دارد. آنها یکدیگر را می خواستند ، اما پدرش با عشق دوم Bayjah مخالفت کرد. در ابتدا ، او حیواناتی مانند سگ و گربه را می کشد و رفتار آنها را توجیه می کند و می گوید زندگی خوبی ندارد و آنها را کشته است زیرا آنها می خواهند آنها را تسکین دهند.
قاتلان زنجیره ای ایران ؛ کودکان هنوز از اجاق های آجری شنیده اند
قاضی دادگاه کیفری تهران و نماینده دادستان علی دلتاری در دادگاه کیفری استان پرونده ای از محمد بایه داشتند. قاضی دالیدی داستان این پرونده را گفت.
این یک مورد منزجر کننده است که می توان گفت بزرگترین پرونده جنایی ایران در چند دهه گذشته است. تجاوز و کشتار بیش از دو کودک و دو بزرگسال نتیجه فقر بود و همه قربانیان آنها فرزندان خانواده های فقیر بودند. وی در خانواده ای شلوغ در کوچاسان رازوی متولد شد و با دو خواهر و دو نیمی از این زندگی زندگی کرد. هنگامی که چهار ساله بود ، مادرش در اثر سرطان درگذشت ، پدرش کارگر اجاق ها بود و او با یک پدر بی رحمانه و بی رحمانه صحبت کرد که بارها او را از کودکی به طور جدی مورد ضرب و شتم قرار داد.
محمد بیه در اعترافات خود گفت:
یک بار ، پدرم پاهایم را زنجیر کرد و با چوب من را کتک زد ، بنابراین من یک بار دیگر از خواب بیدار شدم که مرا با چوب بکشم ، و بعد از درگیری خشونت آمیز با پدرم ، می خواستم از کودکی خود بمیرم تا حدی که با آجر موفق شدم.
قاضی دادگاه کیفری تهران گفت:
او ضریب اطلاعاتی بسیار بالایی از Bayejah داشت ، اما هشت سال سن ، به ناچار فشارهای مدرسه و مدرسه را رها کرد ، گفت که او به دلیل کمبود پول ، بخش هایی از روزنامه زباله را از زباله ها جمع می کند و فرصت مناسب را می خواند و بنابراین با دنیای خارج زندگی می کند.
هنگامی که آنها به منطقه Khatunabad در تهران آمدند ، یکی از آشنایان چندین بار مورد تجاوز قرار گرفت.
محمد بیه در مورد تجاوز به عنف جوانان گفت:
او وقتی کودک به من تجاوز کرد ، مرا کتک زد. من نیز آنقدر از خودم متنفر بودم که آرزو می کردم مرا کشته باشم. من یک بار فکر می کردم در آن سالها خودکشی کنم. این حافظه تأثیر بسیار بدی بر روحیه من داشت.
محمد بیه عاشق پنج ساله شد ، او یک بار عاشق یک دختر افغان شد و از پدر پدرش فرار کرد و بییه را به قتل رساند. او دخترش را دوست دارد ، یک دکتر. با این حال ، به دلیل مخالفت پدر دخترش ، او این بار شکست خورد.
در ابتدا ، محمد حیواناتی مانند سگ و گربه را برای انتقام کشته و ادعا می کند که او حیوانات بیمار را کشته و شلیک کرده است ، زیرا قلب او سوخته و نمی خواست رنج ببرد.
باجه این مجازات ها را در تمام جلسات دادگاه تکرار کرد و چیزی برای گفتن نداشت: “من مانند کودکی خودم سرنوشت را می کشم. من آنها را می کشم زیرا آنها شکنجه نمی کنند.”
وقتی بچه های بدبخت را دیدم ، آنها را می کشم تا آنها را از زندگی و مشکلات آینده نجات دهند.
علی دلتاری گفت:
قاتل 6 ساله با ذهن مبتنی بر ذهن. در آن زمان ، پرونده شخصیت برای متهمان نبود. به همین دلیل ، شخصیت محمد بیه کاملاً غیرقابل تصور است ، اما خشونت پدر و شخصی که به عنوان کودکی به او تجاوز کرده اند ، وی را به شخصی که دارای اختلالات روانی جدی است ، تبدیل کرد. ترکیبی از فقر و ضریب اطلاعاتی بالا دلیل دیگری برای ارتکاب جرایم بود. این قربانیان خود را به طرق مختلف ، سه مورد آدم ربایی ، فقط همه قتل ها از بین می برد.
علی گلامپور به اتهام پیچیدگی در پرونده سه مرد آدم ربایی متهم شد. تمام حملات و قتل ها توسط Bayjah انجام شد.
تجاوز اول و اولین قتل
اولین قربانی یک کودک 5 ساله در سال 2008 در Aswhura کشته شد ، کودک را پس از تجاوز به سنگ قاتل به قتل رساند و چند روز بعد ، هنگامی که مأمورین بدن کودک را پیدا کردند ، او نسبت به صحنه بی تفاوت بود و در مراسم تشییع جنازه وی شرکت کرد. پس از کشته شدن قربانی چهارم و جسد خود را به داخل اجاق آجری انداخت ، در غیاب بدن در باجه تسکین بیشتری یافت ، قربانیان سیانید را تزریق کرد ، غرق شدن ، ضرب و شتم چاقو و بدن را به قتل رساند.
وی با هر قاتل و تجاوز ، نام و ویژگی های قربانیان را در دفتر خود نوشت ، هنگامی که فاصله بین قتل ها افزایش یافت ، وی گفت که او آرامش خود را از دست می دهد و بنابراین با کشتن افراد دیگر ، آرامش را به زندگی می بخشد. در جلسه دادگاه ، او از چهره خود پشیمان نشد و حتی احساس شرمندگی نکرد. “اگر من دستگیر نشده بودم ، این کار را می کردم” ، جمله ای که در هر جلسه بارها و بارها آن را بیان می کرد.
Bayeja یک بار در سال 6 توسط مأموران پلیس دستگیر شد ، اما پلیس در پایان سال زیر شیشه بزرگنمایی گذشت ، با اطلاعاتی در مورد چگونگی سه فرزند دیگر ، که از یک کودک فرار کرده اند و قاتل ، که قاتل و متهم دوم علی گلامپور را شناسایی کرده اند. مأموران با تحقیقات و تحقیقات به گلمپور آمدند و دو شهروند افغان دستگیر شدند. Gholampour پس از بازجویی پلیس ، جزئیات محمد بیه را ارائه داد.
در آن زمان ، وی هنگام تماشای کودکان با دوربین شکار ، در نزدیکی کانال آب دستگیر شد. وی اعتراف کرد که این حملات و قتل های کارآگاهان پلیس تا زمان بازجویی نه ساعت. پس از اعترافات ، وقت آن بود که دادگاه را انجام دهیم ، که بیشتر آنها به روشی غیر قشر نگهداری می شدند. خانواده های قربانیان یک داغ سنگین داشتند و شنیدن اعترافات قاتل باعث گرمتر شدن آنها شد.
آخرین دفاع محمد بیه در دادگاه
محمد بانه به عنوان آخرین دفاع خود گفت: “من از کودکی تحت فشار قرار گرفته ام.” وقتی زندگی خود را با دیگران مقایسه کردم ، مجبور شدم این کار را انجام دهم. ”
سرانجام ، پس از محاکمه در 4 شعبه دادگاه جنایی استان تهران ، پس از مرحوم منصور یاورزاده یگان و چهار مشاور در 5 نوامبر 2009 ، اکثریت قضات این شعبه در قتل کودکان ، زن و مرد حضور داشتند. لواط ممنوعه مطابق با ماده 2 قانون مجازات اسلامی. مطابق ماده 6 قانون مجازات اسلامی مطابق با ماده 6 قانون مجازات اسلامی ، مطابق با ماده 6 قانون مجازات اسلامی ، دو بار ، دو بار مطابق با ماده 6 قانون مجازات اسلامی. مطابق ماده 5 قانون مجازات اسلامی ، وی به دلیل حمله عمدی که به خاطر یک جرم به چهار امتیاز پذیرفته شد ، محکوم شد.
محمد بیه در 5 مارس اعدام شد. Bayjah با طناب متصل به جرثقیل آویزان شد.
ارسال پاسخ