اروپا مخالف طوفان بزرگ است!

اروپا مخالف طوفان بزرگ است!

فلاپی استفان والت ، استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد و نظریه پرداز رئالیسم دفاع.

اروپا در یک مکان تاریخی واقع شده است. سن عصر طلایی همکاری های امنیتی بین المللی و دولت ترامپ به منظور بی احترامی ، تحقیر و گاهی اوقات خصومت به اکثر کشورهای اروپایی نگاه می کند. در چنین مواردی ، هیچ رهبر اروپایی نمی تواند حمایت و حمایت از ایالات متحده را در نظر بگیرد. آنها می توانند بهترین سناریو را بگیرند ، اما چاره ای جز آماده شدن برای بدترین ها ندارند و این به یک روش مستقل برای سیاست جهانی نیاز دارد.

پایان دوره نگهبان ؛ چرا قاره قدیمی ایستاد؟

البته این عادلانه است که ما مسئولیت این وضعیت را فقط در مورد دونالد ترامپ نمی بینیم. حتی اگر در خط مقدم دولت نباشد ، این یک تجدید اجرایی از تعادل اساسی در روابط بین قاره ای دیر یا زود بود. نگاهی کوتاه به نقشه جهان دلیل این ضرورت را نشان می دهد: ایالات متحده یک قدرت اروپایی نیست و از دیدگاه تاریخی و ژئوپلیتیکی ، حضور نظامی دائمی در قلمرو اروپا غیر معمول است. چنین تعهدی ، که هزینه های زیادی را هزینه می کند ، اگر با یک ضرورت استراتژیک روشن همراه باشد (برای مثال ، برای جلوگیری از تسلط یک قدرت واحد در کل قاره) درست است. آمریکا دوم. این منطق ژئوپلیتیکی که به حوزه جنگ جهانی دوم منجر شد و در طول جنگ سرد منجر به گسترش نیروهای خود در اروپا شد.

در این مرحله ، چنین سیاست هایی کاملاً منطقی و درست بودند. با این حال ، بیش از سی سال از پایان جنگ سرد می گذرد و Tekel برای مدت طولانی در تاریخ بوده است. از دیدگاه فعلی ، چین ، رقیب اصلی در بین قدرتهای بزرگ ، روسیه را به ادعای سلطه منطقه ای سوق داده است و واشنگتن باید روی پکن در آسیا ، از جمله منابع محدود آن تمرکز کند. اخبار تولیدی این است که در حال حاضر هیچ قدرتی در قاره اروپا ، حتی روسیه حاکم نیست.

بنابراین ، ایالات متحده نیازی به حفظ این مسئولیت ندارد. جمعیت اروپایی بیش از سه طبقه روسیه است و تولید ناخالص داخلی تقریباً نه بار است و حتی اعضای اروپایی ناتو بیشتر از روسیه را خرج می کنند ، حتی اگر از آنها با راندمان کافی استفاده نکنند. اگر این پتانسیل به درستی سازماندهی و کاربردی باشد ، اروپا ممکن است بتواند تهدیدهای مستقیم روسیه را بدون اغراق عمو سام بدتر کند و حتی در صورت لزوم شکسته شود.

اروپا باید بیدار شود. واشنگتن دیگر نمی داند چه کاری باید انجام دهد

در حالت ایده آل ، ایالات متحده باید با اروپا در تعامل باشد تا چارچوبی جدید برای تقسیم امنیت و کار استراتژیک بین دو طرف اقیانوس اطلس ترسیم کند. این بخشی است که انتقال اجتناب ناپذیر را تا حد امکان آرام ، اندازه گیری و کارآمد می کند. در ماه ژوئن ، اجلاس ناتو ، به ویژه اگر واشنگتن تصمیم بگیرد در این راستا نقش فعال و سازنده ای ایفا کند ، فرصتی اساسی برای تسریع در روند خواهد بود.

با این حال ، واقعیت ناامیدکننده اروپا را به عنوان یک شریک اقتصادی ارزشمند یا یک متحد استراتژیک و قابل اعتماد دولت ترامپ نمی بیند. اگر کمی اغراق کنیم ، دیدگاه این دولت نسبت به قاره اروپا ظاهری تحقیرآمیز است. ترامپ و جنبش “اولین آمریکایی” ، مجموعه ای از ارزش های کمرنگ ، جدایی طلب و لیبرال ، به وضوح با آن روبرو هستند. در عمل ، ترامپ نسبت به رهبران اصلی با رئیس جمهور اتوماتیک ولادیمیر پوتین و نخست وزیر مجارستان ویکتور اوربان احساس و راحتی بیشتری نسبت به رهبران اصلی دارد. علاوه بر این ، رویکرد دولت وی به جریان های مناسب ، از جمله “جامعه ملی” به رهبری حزب آلتاتوتو در آلمان و “جامعه ملی” در فرانسه ، نه تنها بی تفاوت است ، بلکه همدلی آشکار است.

ترامپ به وضوح از انتخابات حمایت می کند ، اتحادیه اروپا را به عنوان نهادی که برای “ضربه زدن به آمریکا” تأسیس شده است ، می داند و ترجیح می دهد با دولت های اروپایی که نماینده کلیت اروپا هستند ، کنار بیایند ، نه مقامات اتحادیه. این هنجارها یا قوانینی را که می تواند رویاهای آنها را مسدود کند ، از جمله جاه طلبی هایی مانند مشارکت گرینلند یا تبدیل کانادا به بخشی از ایالات متحده ، از بین می برد. در این زمینه ، اروپا را به یک نبرد گران قیمت تعرفه ، هدفی که تقریباً همان ادعا را مطرح می کند. افزایش مخارج دفاع نظامی اروپا این کار را دشوار کرده است.

از دیدگاه اروپا ، همه این تحولات بسیار نگران کننده است. با این حال ، آنچه رهبران اروپایی باید واضح تر بدانند این است که دولت ترامپ نمی تواند کار را مدیریت کند. جنگ تجاری بی هدف و آشفته فقط یکی از جلوه های این ناکارآمدی است. حقیقت این است که این دولت رفتاری نامناسب و فروتنانه نسبت به رسوایی هایی مانند “سیگنال” ، نهادهای علمی و دانشگاهی نشان داد که علیه دادخواستهای پیچیده مانند افراد رد صلاحیت شده ، روسیه و ایران مورد حمله قرار گرفته اند. اگر رهبران اروپایی به این امید که ایالات متحده از راه درست پیروی کند ، سیاست های واشنگتن را دنبال کرده است ، زمان آن رسیده است که این مفهوم را مرور کنیم.

چتر ایالات متحده دیگر امنیت را به ارمغان نمی آورد. اروپا به کجا می رود؟

در ضمن ، سوال اساسی در مورد آنچه اروپا باید انجام دهد چیست؟ البته ، رهبران اروپایی ممکن است این پیشنهادات را نادیده بگیرند. اما اگر من در جای آنها بودم ، تحت مسئولیت دقیق وضعیت فعلی ، اولین قدم را به واشنگتن می بردم. آنها باید روشن کنند که آنها تمایلی به مقابله با ایالات متحده ندارند و در عوض که می خواهند مذاکرات را برای به دست آوردن مقررات جدید در زمینه های امنیتی و اقتصادی آغاز کنند. ترتیبات مبتنی بر همکاری و احترام متقابل. با این حال ، اگر واشنگتن اصرار داشته باشد تا راه درگیری باشد ، بدون شک اروپا باید نشان دهد که تا آخرین دفاع ممکن ممکن است از منافع خود دفاع کند.

ثانیاً ، اگر اروپا قصد مقابله با یک دولت غیر دولتی در واشنگتن را داشته باشد ، بدون شک با یک صدا صحبت خواهد کرد و به تلاش های ایالات متحده برای تشویق تقسیمات در داخل اتحادیه متکی خواهد بود. در طول راه ، اجرای بیشتر اصلاحات اقتصادی ارائه شده در آخرین گزارش ماریو دراگی بسیار مهم است. علاوه بر این ، اروپا باید مکانیسم حق وتو را که به کشورهای ناراضی اجازه می دهد تا روند تصمیم گیری را مختل کنند ، حذف کند. نتیجه این است که کشورهایی مانند مجارستان تصمیم می گیرند اتحادیه را ترک کنند و این تحول در نهایت به نفع هماهنگی و کارآیی بلوک باقی خواهد ماند.

سوم ، بازی رقابت بین قدرتهای بزرگ به مرحله جهانی بازگشت و اروپا برای تقویت قدرت سخت بیش از هر زمان دیگری به قدرت بیشتری نیاز دارد. مشکل نه تنها افزایش بودجه های دفاعی بلکه فراتر از چالش اصلی ، بهره برداری کارآمد از منابع موجود و ایجاد ظرفیت نظامی پایدار و مستقل است. نیرویی که به دلیل کمک های گسترده ایالات متحده نیست. جیمز متیوز ، وزیر دفاع پیشین آمریكا ، “چهار ج” (2 گردان ، 2 ناوگان هوایی ، 2 کشتی ، آماده آماده برای آماده شدن در 7 روز) هدف می تواند نقطه شروع قابل قبولی باشد. با این حال ، مراحل فراتر از این چارچوب برای به دست آوردن یک قدرت نظامی معتبر و مؤثر اروپا لازم است. علاوه بر این ، همانطور که باری پوزن اخیراً در دور از دور هشدار داده است ، جنگ اروپا باید از گرفتن نقش پر هزینه صلح در اوکراین خودداری کند و بر ساخت یک استعدادهای نظامی یکپارچه و قابل اعتماد تمرکز کند که در صورت لزوم می تواند در هر نقطه مداخله کند.

اروپا به چین نزدیک می شود. آیا این یک تهدید برای واشنگتن است یا فرصتی برای تعادل؟

چهارم ، زمان آن رسیده است که گفتگوی جدی ، مداوم و استراتژیک در مورد وضعیت سلاح های هسته ای در معماری امنیتی منطقه ای اروپا ، با تضعیف تدریجی و قابلیت اطمینان چتر هسته ای ایالات متحده ، آغاز شود. البته ، خود اروپایی ها مسئول پاسخگویی به این سؤال هستند ، اما دیگر به حاشیه رانده یا نادیده گرفته نمی شوند. من فکر می کنم ایجاد یک بازدارندگی قابل احترام در اروپا نیازی به رقابت با زرادخانه هسته ای ایالات متحده یا روسیه ندارد. هدف اصلی جلوگیری از حملات گسترده به حاکمیت و استقلال کشورهای کلیدی اروپایی و دستیابی به این هدف و داشتن ظرفیت بقا است. نکته امیدوارکننده این است که مقامات استراتژیک اروپا و کارشناسان استراتژیک سرانجام شروع به بحث و گفتگو در مورد این موضوع کردند و این یک گام اساسی در جهت استقلال استراتژیک استراتژیک اروپا است.

به عنوان پنجم ، کشورهای اروپایی باید به وضوح به واشنگتن نشان دهند که آنها کثیف نیستند ، و اگر ایالات متحده همچنان خصمانه یا ناامنی باشد ، آنها آماده همکاری با سایر نیروهای از جمله چین هستند. البته ، اتحادیه اروپا جنبه های تجارت با چین دارد ، اما اگر ترامپ اصرار داشته باشد که موانع تعرفه ای را در دور دوم خود افزایش دهد ، این یک نیاز اجتناب ناپذیر برای اروپا برای محافظت و گسترش روابط اقتصادی با پکن خواهد بود. از این منظر ، سفر مقامات اروپایی به پکن در ماه ژوئیه یک اقدام منطقی و محاسبه شده است. حتی اگر فقط واشنگتن یادآوری کند: اروپا نمی تواند باز و تضمین شود.

علیرغم سیاست های واشنگتن و هزینه های قابل توجهی در سالهای اخیر ، این همراه با کشورهای اروپایی در مناطق حساس فناوری پیشرفته همراه بوده است. به عنوان مثال ، دولت هلند با ممنوعیت صادرات دستگاه های لیتوگرافی پیشرفته به درخواست بایدن پاسخ داد. یا برخی از کشورهای اتحادیه اروپا با وجود مزایای فنی و اقتصادی فناوری نسل پنجم هواوی ، تصمیم به ترک آن گرفتند. با این حال ، اگر ترامپ بخواهد در دور دوم ریاست جمهوری دولت ترامپ ، سیاست فشار علیه اروپا را اجرا کند ، اروپا باید رویکردی بسیار محتاط تر و انعطاف پذیر تر به چنین خواسته ها را اتخاذ کند و به منافع استراتژیک خود اولویت دهد.

استقلال استراتژیک در عصر کاربال: شعار یا ضرورت؟

سرانجام ، در افق طولانی مدت ، کشورهای اروپایی باید به دنبال راه هایی برای کاهش تنش و بازسازی اعتماد به نفس در روسیه باشند. بدون شک این جاده دشوار خواهد بود. به خصوص اگر ولادیمیر پوتین هنوز در صدر دولت باشد. با این حال ، ادامه وضعیت فعلی ، ناامنی عمیق ، چرخه درگیری دائمی و روابط نه تنها پایدار است بلکه با منافع استراتژیک اروپا نیز وجود دارد. کشورهای اروپایی باید اطمینان حاصل کنند که با تقویت ظرفیت نظامی اروپا و بهبود سطح امنیت ، آنها آماده اتخاذ اقدامات اعتماد به نفس هستند. اقداماتی که نگرانی های امنیتی مشروع هر دو طرف را تشخیص می دهد. تجربه موفق فرایند هلسینکی و ابتکاراتی مانند سازمان امنیت و همکاری اروپا نشان می دهد که تنش حتی در بین دشمنان ژئوپلیتیکی امکان پذیر است. رهبران آینده اروپا باید این واقعیت را در نظر بگیرند و از احتمال بازگشت به دیپلماسی واقع گرایانه امتناع ورزند.

بدون شک ، این برنامه بلندپرواز با موانع جدی سیاسی و مقاومت در داخل و خارج از اروپا روبرو خواهد شد. در اروپا ، تلاش های قبلی برای تقویت “اعتماد به نفس استراتژیک” اغلب شکست خورده است ، اما وضعیت امروز اساساً تغییر کرده است. تجربه مؤسساتی مانند دانشگاه ها و مؤسسات حقوقی در ایالات متحده یک دوره مهم را نشان داده است که در آن نرمی دولت ترامپ نه تنها مؤثر است ، بلکه باعث افزایش خواسته ها و زیاده خواهی های بی پایان می شود. در مقابل ، مقاومت دیگر بازیگران را به مقاومت در برابر و در بعضی موارد کاخ سفید را وادار می کند تا مواضع خود را مرور کند. امید است که این اتفاق بیفتد.

سرانجام ، اگر اروپایی قصد دارد استقلال استراتژیک خود را حفظ کند و شکنندگی فزاینده را در برابر تغییرات ژئوپلیتیکی کاهش دهد ، باید خود را به دنیایی آماده کند که ایالات متحده دیگر شریک امن نباشد. امیدوارم بهترین ها اما برای بدترین حالت آماده باشید.