ارکستر دسته صندلی های Majlis با ارتقاء کابینه مبارزه می کند

ارکستر دسته صندلی های Majlis با ارتقاء کابینه مبارزه می کند

محمد پدرام در مصاحبه با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد در سال 2007 یکی از دیپلمات های عالی محمد رزا پهلوی بود. در اینجا ، ما بخشی از سخنان کابینه راجع به ورود به مجلس ملی می خوانیم:

من شخصاً این ورودی را هنگام انتخاب ستوان ژنرال رزمارا به نخست وزیر مشاهده کردم و وی را به مجلس ملی معرفی کردم و کابینه را با خودم معرفی کردم. دکتر موساج قبلاً اعلام کرده بود که یک مارشال با چوب قبلاً اعلام کرده بود که مارشال کین نمی تواند وارد خانه شود. رزمرا لباس های ساده ای پوشیده بود.

وقتی او آمد ، جنگجو ابتدا به همه نمایندگان تکیه داد. سپس او مجوز درخواست کرد. در اسرع وقت موسادگ ایستاد و گفت: “چوب مارشال بیرون می رود ، بیرون برو.” این تنها زمان دیدن در جلسه پارلمانی بود. آنها شروع به پرخاشگرانه کردند و سپس آمدند و جنگجو دوباره جلال داشت و لبخند او همیشه لبخند بزرگی می کرد. او با همان لبخند تکیه داد و سرش را تکان داد و با اجازه نشست. رئیس جمهور فخور ماجیس ، که باید به بخش دادگاه رأی دهد. او می خواست پارلمان را مدیریت کند ، “آقا ، جمعیتی نکنید.”

Razmra می خواست کابین را معرفی کند. هنگامی که او به پشت تریبون برگشت ، هنگامی که دوباره از خواب بلند شد ، به فرمان جذاب تکیه داد و سپس به پشت تریبون رفت و وقتی من مسئول این کار بودم و شروع کردم به گفتن اینکه چرا می خواهم این کار را انجام دهم ، به خصوص وقتی مشکل روغن مطرح شد.

دکتر وقتی موسادگ کابین را شروع کرد ، به یاد می آورم که این صندلی های ماجلیس افزایشی بود که آقایان از آن بیرون می آمدند. او سلف خود را به سرقت برد که گویی قبلاً منصوب شده بود. سپس آنها شروع به افزایش و خرد کردن کردند. این چند نفر در طبقه بالا که در طبقه بالا نشسته بودند ، بین عبدال قدیر آزاد ، عبدالکیر آزاد ، اللهیار صالح ، دکتر باکایی ، حسین مکی ، ناریمان ، هائری زاده بودند. این آقایان در سمت چپ خانه چند ردیف نشستند و شروع به خرد کردن دست خود کردند. عبدال قدیر آزاد ، که بسیار پرخاشگر بود ، شروع به خرد کردن دست های خود به شکلی کرد که نمی توان به عنوان اعتراض نوشت.

مرد صالح اللهر آیینی تر بود. او ابتدا صندلی خود را لگد نمی زند. سپس دکتر موساج بلند شد و به او گفت: “آقا ، چرا این کار را نمی کنی؟” گفت به یاد دارم که الله صالح شرمنده و خندید ، و گفتم “بله”. سپس او گرفتار و آرام شد. این جلسه هرگز فراموش نمی کند. کسانی بودند که مخالفت داشتند ، “آقا ، بیایید بگوییم.” هواداران یزدی و طاهری و کسانی که نیاز به تحمیل دارند.

فاخر همچنین فریاد زد: “بنشین ، من این کار را می کنم.” در پایان ، مبارزان سرانجام کابین را در میان عجله معرفی کردند و هیچ کس از کمد چیزی نمی دانست ، و سپس چهره خود را داد ، البته زیرا هیچ چیز در هرج و مرج شنیده نمی شد.

فقط در این صورت برنامه دولت مطرح می شود ، و پرونده نفت حقوق ملت ایران را فاش می کند ، البته اگر فکر می کردید ، جنگجویان با دولت انگلیس جنگ می کردند و کار دولت از 500000 پوند گرفته شد. من می خواهم ایران را با 500000 پوند با 500000 پوند تجارت کنم؟ سرانجام ، چه شرایطی؟ برای این کار کدام قرارداد رفتید؟ “خوب ، اعتراضات و این جلسه خلاصه شد.

این جنگ جنگ علیه پارلمان بود که خودم دیدم و هرگز فراموش نخواهم کرد. مرحوم الله صالح برداشته شد و یکی از دسته بندی این صندلی ها برداشته شد. این حافظه معرفی کابینه جنگ به پارلمان است.

نقل قول از دوره ایران