بعدی- فال گرفتن از آثار ادبی یکی از باورهای قدیمی این کشور است. با گذشت زمان، ساکنان این سرزمین ها شروع به صحبت از نویسندگانی کردند که فکر می کردند از کلمه حقیقت سود می برند. اما با گذشت زمان تنها تفل و حافظ در فرهنگ عامه ما ماندگار شد.
چه حکایتی از من و رد شراب
بیشتر اوقات همین خرد و شایستگی کافی است
تا آخر بار نمی دانستم
ما نمی دانیم راز ما تا کجا نهفته است
زهد و عجب و دعا و نفس و مستی و نیاز
بنابراین می توانید جزو کسانی باشید که به شما اهمیت می دهند
زاهد در حالی که به جنگ رفته بود مورد عفو قرار گرفت
عشق یک امر هدایت است
شبها با تنبور و چنگ تقوا می کردم
این بار چه نوع داستانی خواهد بود؟
من کنیز پیری هستم که مرا از نادانی نجات داد
پیرمرد ما هر کاری می کند باید مواظبش باشد
به قول دوستم از این ناراحتی دوش نگرفتم.
حافظ مست بود، نیازی به شکایت نبود
شرح لغت: Mevkûf: هبه
تعبیر عرفانی:
1- حضرت حافظ در بیت دوم تا چهارم می فرماید:
* این چه حکایتی است که من راهزن عابد و متقی با آلات موسیقی و هر شب دست به کارهای منافی عفت می زنم ناگهان راه می افتم؟! این گفته صحیح نیست.
اگر پارسا معنای عبادت عاشقانه را نفهمد، عذر شما را می پذیرد، زیرا عشق هنری است که در گرو هدایت و راهنمایی صحیح است.
*من خدمتگزار فداکار پیر میکده و استاد دانش هستم که مرا از جهل و نادانی و غرور نجات داد. آری مرشد ما هر عملی می کند، ولایت محض است.
تفسیر شعر:
با وجود اینکه شما فردی باهوش و بالغ هستید، اما همه همه چیز را می دانند و همه در برخی شرایط نیاز به مشاوره دارند. بهترین مسیر را با مشورت با افراد قابل اعتماد و با تجربه انتخاب کنید تا در انتخاب مسیر بر شک و تردید شما غلبه کنید.
ارسال پاسخ