از تفل تا حافظ روز جمعه 27 مهر 1403; اون دوست خونه ما یه جای افسانه ای بود…

از تفل تا حافظ روز جمعه 27 مهر 1403 اون

از تفل تا حافظ روز جمعه 27 مهر 1403 اون

بعدی- فال گرفتن از آثار ادبی یکی از باورهای قدیمی این کشور است. با گذشت زمان، ساکنان این سرزمین ها شروع به صحبت در مورد نویسندگانی کردند که فکر می کردند حق دارند صحبت کنند. اما با گذشت زمان تنها تفل و حافظ در فرهنگ عامه ما ماندگار شد.

آن دوست، خانه ما یک مکان افسانه ای بود

دلم می گفت این شهر را با عطرش آرام کنم
بیچاره نمی دانست دوستش مسافر است

فقط نه راز قلبم فاش شد
تا آن زمان، سبک پرده درب بود

منظورم این است که ماه عاقل است
او فردی مهربان و متفکر بود

اختر بادمهر را از منش گرفت
بله، باید چه کار کنم؟ دولت از ماه دور بود؟

متاسفم که تو درویشی و او
او در کشور حسن تاجر بود.

لحظات خوبی بود که با یکی از دوستانم گذراندم
همه چیز دیگر بیهوده و نادان بود

احاطه شدن با آب و گل و سبزه و نسرین خوب بود
متأسفانه آن گنج یک رهگذر بود

بلبل خودت را بکش از این حسادت که گل را می کشد
سحر با باد صبح آمد

هر گنج شادی که خدا به حافظ داد
نماز عشاء و نماز صبح از یمن اقامه شد

توضیح کلمه: گنگ روان: یعنی عشق.

تعبیر عرفانی:

1- حضرت حافظ می فرماید:

دست از این نیت بردارید که هیچ چیز در این دنیا ثابت نیست، مخصوصاً که نتوانسته اید وسایل و امکانات لازم را برای تحقق این نیت فراهم کنید و می خواهید آن را با عجله انجام دهید که فعلاً ممکن نیست و توصیه نمی شود. .

حافظ این غزل را برای سوگ فرزندش نوشته است، پس در واقع مرثیه است.

2- روزهای سختی برای شما گذشته و می گذرد و باید سختی ها و گرفتاری ها را تحمل کنید. در این مورد باید صبور باشید.

تفسیر شعر:

شخصی که قلب خود را به او سپرده اید شما را ترک می کند و شما آن شخصی را که برای شما مانند گنجی گرانبها است از دست خواهید داد زیرا او به دنبال یک زندگی مجلل است که شما توانایی مالی آن را ندارید. بهتر است با این واقعیت کنار بیایید و خود را عذاب ندهید، زیرا خیر شما در این جدایی وجود دارد.