از تفل تا حافظ: عشق جوانی بر من افتاد / رازی که در دلم می گریم

از تفل تا حافظ: عشق جوانی بر من افتاد / رازی که در دلم می گریم








از تفل تا حافظ: عشق جوانی بر من افتاد / رازی که در دلم می گریم


امروز از حضرت حافظ فال خود را بخواهید، می گوید: ما در این اواخر به اندازه کافی عذاب/درد را تجربه کرده ایم، هر که بیفتد.







بعدی- با دیوان حافظ خوش باشید.

فال

عشق جوانی بر من افتاد
رازی نهفته در قلب من فاش شده است
دلم از کامنت جوجه پرواز کرد
مراقب کسانی باشید که در دام می افتند
درد آن آهوی سیاه چشم
به خاطر فایده زیاد، خونم به جگرم سرازیر شد
داشت از سرت می گذشت
هر سودی که نسیم سحر گرفت
مژه های تو مانده به تیغ جهانگیر
کشتن دل زنده ای که بر سر دیگری بیفتد کافی است
این اواخر به اندازه کافی تنبیه شدیم
هر کی زخمی شده باید بره بیرون
اگر بمیرد حجرالاسود برنمی گردد
نیت اصلی شما چه شد؟
حافظ رئیس زلف باتان
برای حریف کافی است، اکنون پول نقد روی سر اوست

تفسیر فال

کاری به شما محول شده است که فراتر از توانایی های شماست، اما با کمی تلاش و کمک دیگران قادر به انجام آن خواهید بود. به یاد داشته باشید که در همه چیز اعتدال را رعایت کنید. صادق باشید و می توانید به هر چیزی که می خواهید برسید. اگر با حیله گری و نیرنگ با دیگران رفتار کنی، خودت به نیرنگ و نیرنگ می افتی و این خیلی بد است و عاقبت خوبی ندارد.