وفا تابش در یادداشت خود در روز میهن نوشت: بزرگترین معضل بحران کم آبی اگرچه زمانی در مزارع و کارخانجات خود را نشان می داد، امروز در پشت دروازه پایتخت ها و شهرهای بزرگ خود را نشان داده و نه تنها به کمبود آب محدود نمی شود، بلکه در خطر سقوط در مناطق وسیعی از کشور قرار دارد و جریان نامطلوب و تاریک زندگی را تضمین می کند.
رجوع به آمار یک ضرورت در تحلیل منابع و مصرف آب در ایران است و متأسفانه در دسترسی به آمار و اطلاعات اولیه ضعفهای آشکاری وجود دارد، به گونهای که بین گزارشهای رسمی دو وزارتخانه نیرو و کشاورزی در برآورد مصرف آب در بخش کشاورزی، تقریباً ده میلیارد متر مکعب اختلاف وجود دارد. یا بر اساس کارشناسان مستقل و گزارش های رسمی، برآوردهای سالانه میزان آب تجدیدپذیر بین 80 تا 103 میلیارد متر مکعب است.
در سال هایی که آمار مشابهی در دسترس نیست، دوره های خشکسالی و خشکسالی متناوب وجود دارد. به عنوان مثال، در حالی که خشک ترین سال آبی را در سال آبی 1403-1404 داشتیم، مرطوب ترین سال را در سال 2018 شاهد بودیم که در صد سال گذشته سابقه نداشته است. بنابراین در بحث برنامه ریزی منابع آب باید به روندها و آمارهای بلندمدت اشاره کرد و رجوع به یک یا چند سال خشک یا مرطوب نمی تواند مبنای برنامه ریزی و مدیریت آب در کشور باشد.
بر اساس آمار فعلی وزارت نیرو، میانگین بارندگی 56 ساله 9247 میلی متر است و در 15 سال اخیر این میانگین به 2219 میلی متر رسیده است و وقتی بارندگی کشور را به طور کلی مقایسه کنیم، تقریباً یک سوم میانگین جهانی است. از سوی دیگر میانگین دمای کشور در 50 سال گذشته 7.2 درجه سانتیگراد افزایش یافته و پتانسیل تبخیر و تعرق را 172 میلی متر افزایش داده است.
روندهای فوق نشان می دهد که میزان منابع آب تجدیدپذیر کشور بر اساس آمارهای رسمی طی سه دهه از سال 1373 تا 1402 از 130 میلیارد متر مکعب به 103 میلیارد متر مکعب رسیده است. با توجه به رشد جمعیت، آب تجدیدپذیر از 6800 مترمکعب در سال 1335 به 1200 مترمکعب رسید.
بر اساس شاخص های جهانی، جایی که بیش از 1700 مترمکعب برای هر نفر به عنوان ورود به مرحله تنش آبی تعریف می شود، با غلبه بر تنش آبی این روند را ادامه خواهیم داد و به سرعت به مرحله فقر آبی زیر 1000 مترمکعب برای هر نفر نزدیک خواهیم شد. از سوی دیگر، توزیع این منابع آبی محدود در داخل کشور کاملاً نامتعادل است.
سرانه آب تجدیدپذیر استان های اصفهان، البرز، تهران، رضوی و خراسان جنوبی، سمنان، سیستان و بلوچستان، فارس، قزوین، کرمان و یزد که میزبان جمعیت اصلی کشور هستند و در حوضه آبریز فلات مرکزی قرار دارند، بیست درصد سرانه آب های استان خلیج فارس و در حوزه خلیج فارس واقع شده است. (3092 متر مکعب در مقابل 603)
گزارشهای رسمی وزارت نیرو نشان میدهد که با کاهش نزولات آسمانی، میزان آبهای سطحی منابع آب تجدیدپذیر در سال 1400 نسبت به سال 1373 بیش از 24 میلیارد مترمکعب کاهش یافته و با توسعه سطح زیر کشت و افزایش کاربری کشاورزی، فشار روزافزونی بر منابع آب زیرزمینی کشور وارد میشود.
با افزایش تعداد حلقه چاه های حلقه ای از 47 هزار حلقه در اوایل انقلاب به حدود یک میلیون حلقه چاه مجاز و غیرمجاز، برداشت از منابع آب زیرزمینی افزایش چشمگیری داشته و کسری مخازن آب زیرزمینی به 150 میلیارد مترمکعب رسیده و سالانه حدود 5 میلیارد مترمکعب به این کسری اضافه می شود.
جدای از پیامدهای وخامت کیفیت آب به دلیل افت سطح آب زیرزمینی، افزایش عمق موثر چاه ها و افزایش مصرف برق در پمپاژ، شاهد فاجعه فرونشست گسترده در کشور هستیم. 70 درصد از 609 دشت مورد بررسی در کشور در دشت های ممنوعه و ممنوعه بحرانی قرار دارند. 135 دشت ممنوعه بحرانی و 287 دشت ممنوعه شناسایی شده است. 187 دشت باقی مانده عمدتاً فاقد آبخوان و پتانسیل هستند.
طرح تعادل بخشی وزارت نیرو که با هدف بستن چاه های غیرمجاز با اختصاص بودجه های نامتناسب بر اساس برنامه های توسعه سازه های منابع آبی همراه با موانع اجتماعی و قانونی برای پرکردن چاه های غیرمجاز و همچنین کمتر بودن مجموع اعتبارات صرف شده در یک دهه اخیر از هزینه عملی ساخت و ساز غیرمجاز، منجر به توقف عملیات اجرایی سد شده است. آب های زیرزمینی
در حالی که چاه حفر شده در کمتر از 5 روز در دادگاه بسته می شود، تا 2 سال طول می کشد تا تصمیم بسته شدن صادر شود. عدم اجرای طرح های توسعه مصوب موجب سکونت تعداد قابل توجهی از کلان شهرها و حتی شهرهای جدید در دشت های ممنوعه شده است. فرونشست زمین در 359 منطقه کشور گزارش شده است که 84 درصد چاه های کشاورزی غیرمجاز در این مناطق واقع شده است.
گزارشهای رسمی وزارت نیرو نشان میدهد که 82 میلیارد مترمکعب از منابع تجدیدپذیر در بخش کشاورزی، حدود 9 میلیارد مترمکعب در آب آشامیدنی و 3 میلیارد مترمکعب در صنعت مصرف میشود. در شرایط استاندارد، برای حفظ تعادل در چرخه طبیعی و حفاظت از محیط زیست، تقریباً 40 درصد از منابع آب تجدیدپذیر در سال باید مصرف شود. طبق آمارهای رسمی، تقریباً 90 درصد این آب مصرف میشود و تقریباً بخش کوچکی از آن به چرخه باز میگردد و فشار جدی بر منابع آب زیرزمینی ناشی از این منطقه وارد میکند.
توسعه کالبدی صرف نظر از طرحهای توسعه اراضی که ثبات سیستم بین مردم، فضا و فعالیت را تنظیم میکند و ابعاد اقتصادی و زیستمحیطی را در نظر میگیرد، متأسفانه آثار مخرب خود را چه در بخش کشاورزی و چه در جانمایی زنجیرهای پروژههای صنعتی پرمصرف آب بر جای گذاشته است. اگرچه آمارهای رسمی دارای نقاط ضعف جدی است و نیاز به بررسی و بهبود دارد، اما وضعیت غیرعادی کنونی با توجه به روندهای گذشته به خوبی قابل پیش بینی بود و این بحران یک شبه بروز نکرد.
توسعه فیزیکی باید بر اساس اولویت های ملی و زنجیره ارزش انجام شود نه بخشی. برای جلوگیری از این روند خطرناک، دولت نیاز به افزایش سرمایه اجتماعی دارد و اعتماد متقابل مردم به مردم و دولت باید افزایش یابد که متأسفانه از جهات مختلف مختل شده است. پاسخگویی به اشتغال و امنیت غذایی در کشور مستلزم بازنگری جدی در برنامه های جاری و توسعه ای کشاورزی است. تغییر الگوی کاشت و مهمتر از آن بازنگری در روش های آبیاری برای افزایش بهره وری در مصرف آب کشاورزی امری اجتناب ناپذیر است و نیازمند اقدام موثر دولت و مشارکت مردم است.
در حالی که میزان آب مصرفی برای ایجاد اشتغال در کشاورزی 21065 مترمکعب و در صنعت 450 مترمکعب و در بخش خدمات 84 مترمکعب است، در کشوری که خشک و دچار کمبود آب است، باید مسیر برنامه های توسعه را تغییر داد. میانگین بارندگی جهان 750 میلی متر، متوسط بارندگی در کشور ما کمتر از 250 میلی متر، سهم جهانی مصرف آب در کشاورزی 70 درصد است و با وجود اینکه منابع آبی به شدت محدود است، 90 درصد آب تجدیدپذیر خود را صرف کشاورزی می کنیم.
حاکمیت آب شاخه ای از مدیریت کل کشور است و راه حل اصلی بحران آب در گرو اصلاح حاکمیت است، اما بحران به حدی جدی شده است که نمی توان منتظر اصلاح حاکمیتی در کشور بود و با مشارکت بیشتر مردم و نهادهای نظارتی مشارکت کننده، باید طرح کاهش مصرف آب به ویژه در بخش کشاورزی و فشار بر استفاده از منابع آب زیرزمینی در جهت اصلی حاکمیتی و عمومی تبدیل شود.
آب یک بخش چند بخشی است و متأسفانه بزرگترین مانع در این مقوله اصلاح سیاست است که باید از هر نظر اصلاح شود. رفتار دولت در سیاست داخلی باید سرمایه اجتماعی را افزایش دهد و مشارکت مردمی معنادار در برنامه های کنترل مصرف را تضمین کند. می توان در شرایطی دستور اصلاح اقتصاد آب را داد که ثبات اجتماعی-اقتصادی جامعه بهینه باشد. تعامل با دنیا و رفع تحریم های ظالمانه باید در سیاست خارجی اصل شده و به عنوان پیش نیاز جذب سرمایه از داخل و خارج، ایجاد اشتغال و ایجاد فرصت برای تحول معیشت مردم مورد توجه قرار گیرد.
ما نباید خود را در شرایطی قرار دهیم که از ترس تحریم، امنیت غذایی خود را صرفاً در قالب خودکفایی تعریف کنیم. استفاده از فناوری های نوین، آموزه های فنی و مدیریتی در دنیا به ویژه در بهره وری بیشتر کشاورزی سنتی، نقش فعالی در کاهش مصرف آب خواهد داشت. متأسفانه با وجود مظاهر فراوان بحران آب، هنوز اراده جدی برای برداشتن گام های موثر در رفع عدم تعادل آب و شرایط بحرانی کنونی وجود ندارد. استفاده از ظرفیت دانشگاه ها برای تبیین بهتر وضعیت و احتمالاً پیشنهادات راه حلی بیان شده در برنامه های توسعه کشور که تنها در زبان و نوشتار باقی می ماند، ضروری اما ناکافی است.
در برنامه چهارم، نتایج نشان می دهد که 53 درصد از برنامه بخش آب محقق شده و تنها 18 درصد از برنامه ششم گزارش شده است. اگرچه در برنامه هفتم بر هدف خودکفایی در محصولات اساسی و استراتژیک کشاورزی تاکید شده است، اما هدف آن افزایش مصرف آب در این بخش از 80 میلیارد مترمکعب به 65 میلیارد مترمکعب در پایان برنامه است. سازمان برنامه و بودجه و وزارت نیرو در تخصیص منابع مالی به پروژههای نیمهتمام بخش آب که بر اساس برخی برآوردها نیازمند وام ۲۲ میلیارد دلاری هستند، ضمن بررسی این طرحها و بررسی توجیههای فنی و اقتصادی آنها در شرایط جدید تغییرات اقلیمی، طرحهای آب آشامیدنی و بهداشتی را با تمرکز بر مدیریت مصرف و حقوق زیستمحیطی موجود آب در اولویت قرار دهند. تضمین شده است.
همکاری نزدیک وزارتخانه های نیرو و جهاد کشاورزی که متأسفانه از بدو تأسیس وزارت جهاد کشاورزی تاکنون به حد مطلوب نرسیده است، یک ضرورت مطلق است و نیازمند نقش آفرینی و دخالت جدی رئیس جمهور است. شایان ذکر است که این بحران و توسعه آن امنیت ملی کشور را تهدید می کند و تنها با حل نابرابری عددی نمی توان مشکل را حل کرد.
رقابتهای قومی و محلی بر سر تسلط بر منابع آب در سراسر جهان بیسابقه است و این مشکل گاهی از مرزها عبور میکند و به اختلافات بینالمللی تبدیل میشود. مشکل ترکیه با سوریه و عراق در ساخت سدهای بزرگ بر روی رودخانه های دجله و فرات و اختلاف مصر و سودان با اتیوپی در مورد ساخت سد رنسانس اتیوپی نمونه هایی از این موارد است.
اختلافات بر سر تقسیم آب رودخانه سند بین استان های سند و پنجاب در پاکستان، اختلافات ایالتی بر سر آب رودخانه هایی مانند کووری در هند و حتی اختلافات بر سر آب در استان های غربی و جنوب غربی آن کشور در ایالات متحده از نمونه های قابل توجه است. امروزه بحث انتقال آب از حوض به حوض در فلات مرکزی بحث های فراوانی را به دنبال داشته و حتی در مواردی با توسعه بی رویه کاربری های کشاورزی و باغات در قسمت های بالای حوضه افزایش یافته و احساس مظلومیت برخی را به حق یا به ناحق دامن می زند.
برخی از بحث های فاقد عمق و جامعیت، مانند اشتباه عمومی در سدسازی که از سوی برخی از دوستداران محیط زیست مطرح می شود، بیش از آنکه سودمند باشد، با تبلیغاتی شدن حامیان خود را جمع آوری می کند و عموماً در عمل چندان موفق نیستند. از سوی دیگر، استفاده از نفوذ برای کسب رای در انتخابات محلی با تعریف پروژه های آبرسانی بدون توجیه اقتصادی و فنی، هم به هدر رفت وام های عمرانی و هم به تشدید بحران کم آبی منجر می شود.
حفر چاه برخی از نمایندگان مجلس در دشت های ممنوعه به بهانه ایجاد صنعت و اشتغال جدید، به جای اهمیت دادن به طرح های بهسازی اراضی، از جمله موانع جدی اصلاح مدیریت آب است و جای بحث و بررسی مفصل دارد.
همانطور که در خصوص تامین آب شرب و بهداشت شهرهای بزرگ و اضافه بار جمعیتی موارد زیادی قابل بحث و بررسی و رسیدگی به موقع است، بحث در مورد استقرار پروژه های صنعتی آب رسان در مناطق کم آب و کاهش مصرف در کشاورزی نیز دامنه بحران را گسترش داده است و قطعا جابجایی این پروژه ها و تحولات اقتصادی کشور مستلزم تغییر و تحول جدی در اقتصاد کشور است.
در این صورت صحبت از آبهای عمیق، رودخانه های جاری از اعماق زمین، انبوه ابرها یا انواع مافیا و … برای حل مشکلی که نمی خواهد نیاز به سازگاری با کم آبی و کاهش مصرف را بپذیرد. صحبت کردن در مورد آنها میانبرهای غیر واقعی و گمراه کننده هستند. برای رفع ناآرامی و بحران آب راه سختی در پیش داریم و مدیران اصلی این جاده مدیران باهوش و آینده نگر هستند.






ارسال پاسخ