این فیلم در مورد حمل مردگان است

این فیلم در مورد حمل مردگان است

ما باید خودمان را آماده کنیم تا کار دیگری را تماشا کنیم تا “علت مرگ: ناشناخته” را ببینیم. علاوه بر این ، این کار را نباید از منظر “فیلم ویژه” یا به عنوان رقیب سه فیلم ایرانی به آکادمی آکادمی مشاهده کرد. زیرا سایه تاریک اخبار و حاشیه ها اجازه نمی دهد و اجازه نمی دهد فیلم “واقعاً اینگونه” باشد. از قضا ، آقای زرانگار همچنین اولین صحنه های فیلم را با شب و تاریکی آغاز می کند و به ما می گوید که باید با یک ذهن باز با آن روبرو شویم. نور ضعیف چراغ هایی که روی متن داستان می درخشد این است که چشمان خود را به سینمای تاریک عادت کنیم.

چراغ های یک: این فیلم روح ندارد!

با رشد داستان اصلی فیلم ، برای ما مشخص می شود که شخصیت های داستان افراد منفعل هستند که کاملاً از وقایع و مسائل موجود در زندگی خود ناتوان هستند! این داستان به ما می گوید که آنها فاقد ثبات شخصیت هستند ، که از اصول و ارزشهای قوی پیروی نمی کنند ، و هویت اجتماعی فعلی آنها بیانگر یک درماندگی همه جانبه است که مدت هاست “زندگی سالم” را برای آنها تضمین کرده است. آنها به دلایلی از جمله فقر مالی و فقر فرهنگی از جامعه رد شدند. افرادی که فقط در گذشته فرصتی برای “دانستن” داشتند ، که همیشه در حوزه باریک باقی می ماندند ، و مثل همیشه ، اکنون با یک مشکل جدیدتر روبرو هستند. شرایط تلخ اجتماعی و فرهنگی آنها را تا حدودی از قدرت “خرد” محروم کرده است. بنابراین ، ما با انسانهایی روبرو می شویم که “تفکر” را متوقف کرده اند ، که برای زندگی ضروری است. آنها به طور کلی سعی می کنند مانند روحهای در حال حرکت و ناقص زنده بمانند.

نور دوم: این فیلم به مخاطبان کنجکاو احتیاج دارد!

اگر می خواهیم با “علت مرگ: ناشناخته” صلح برقرار کنیم ، بهتر است فیلم را با چند سؤال تماشا کنیم تا در کنار آن بمانیم. به عنوان مثال ، این قطعه سینما برای ارائه به مخاطب چیست؟ چرا این فیلم تشنگی با مناظر جاده ای گسترده و خشک (بیابان ها و دشت های اطراف) و در نهایت ما را به دریا یا آب می آورد؟ چرا ما از ابتدا تا انتهای فیلم توسط Mirage هدایت شده ایم؟ آنچه “انسان” نامیده می شود یک معجزه است. یک مرد نه تنها توسط Mirage بلکه با نماد آن مجذوب آن شد. آیا فیلم می خواهد مخاطب با چشمان تشنه به پایان داستان نگاه کند؟ آیا دوست دارید با پدیده “وخامت فرد” روبرو شوید؟ با این اظهارات ، هر چقدر هم که فیلم بخواهد مخاطبان را به خود جلب کند ، ما ناگزیر باید به عقب برویم. ذهن و سؤالات ذهنی ما می تواند انگیزه بهتری نسبت به خود داستان باشد. “علت مرگ: ناشناخته” شبیه آینه ای است که در مقابل ما قرار دارد تا خودمان را تماشا کنیم ، اما راه حل هایی را که پدیدار می شود توضیح نمی دهد. نه تکثیر و نه قطعنامه در فیلم آقای زانگار وجود دارد. این فیلم فقط در مورد “فاجعه” می گوید و ما فقط مخاطب افراد فاجعه هستیم. بنابراین نمی توانیم انتظار داشته باشیم که از این فیلم لذت ببریم. نباید انجام شود از آنجا که آثار با یک محتوای اجتماعی (یا شاید فلسفی) به منظور لذت مخاطبان نیست ، اما متعاقباً سعی می کنید همه توجه را به تفکر و تفکر سوق دهید و در نتیجه ، چنین فیلم هایی عمیقاً رنج می برند. برای مخاطبان یک اثر سینمایی ، فکر کردن در مورد پدیده ای به نام “انسان” و “کاهش و مرگ بشریت” باعث درد زیادی می شود.

نور سه: این فیلم در مورد حمل مردگان است!

مسیرهای اکثر شخصیت های این فیلم به مرگ پایان می یابد ، دقیقاً مانند ضرب المثل می گوید: “همه جاده ها در رم به پایان می رسند.” با این حال ، این مرگ به معنای پایان بیولوژیکی انسان نیست ، به معنای نابودی زندگی است که هیچ تفاوتی با مرگ ندارد. بنابراین ، به تصویر کشیدن شوره سر ، کم آب و خشک. مردم این فیلم ، هفت نفر که به نظر می رسد زنده هستند ، هر یک در گذشته تصمیماتی گرفته اند ، شیوه های مختلف زندگی را انتخاب کرده اند – یا ناگزیر پذیرفته شده اند ، که همه آنها منجر به کاهش وجود آنها و مرگ روح آنها شده اند. آنچه آنها مشترک هستند “عقل گرایی” و جلوگیری از “اخلاق” است. آنها در مواجهه با نیازهای بشر چنان منفعل شده اند که ضعف مطلق در برابر دلار نشان می دهند (به عنوان باد خوشبختی ثروت یا عامل شادی در این فیلم). علاوه بر این ، ادعاهای غیراخلاقی مطرح می شود. آنها آماده هستند تا بشریت خود را فدا کنند تا این ثروت “امیدوار کننده” را بدست آورند. حتی اگر این افراد ، که به نظر می رسد زنده هستند ، از انواع کلاه های مذهبی برای سرکوب وجدان فردی و مشروعیت بخشیدن به اقدامات خود استفاده می کنند ، اما نمی توانند موفق شوند. دلایلی وجود دارد که آنها تمایل به اشتباه و تصمیمات غیراخلاقی به نمایندگی از بخش های رنج آور جامعه دارند ، اما هیچ یک از آنها نمی توانند دیگری را متقاعد کنند. به همین دلیل ، پیوند عاطفی دائمی بین آنها شکل نمی گیرد. حتی دوستی ها و عشق های موجود تا پایان فیلم بسیار چشمگیر بود. ما با سرنوشت مردگان روبرو هستیم که فقط به نظر می رسد زنده هستند. حشرات و مگس های روی سر و بدن جماعت “تنها بدن واقعاً موجود” هستند که گویی در حال پرواز بر روی سر هستند. آنها در جاده زندگی به جلو حرکت می کنند ، اما طوفان گرد و غبار وارد ماشین و پنجره های آنها می شود. به نظر می رسد که همه آنها در زیر خاک تصمیمات اشتباه خود دفن شده اند. این هم داستان گذشته و هم در حال حاضر این فیلم است که اکنون در حال تماشای آن هستیم. آیا این جمعیت کوچک نیست یا این بسیاری از افراد و افراد در حال مرگ هستند؟ افرادی که نمی دانند این چیست ، نمی خواهند (و نمی توانند انتخاب کنند) این انتخاب ها را در نقطه تصمیمات حساس و منطقی انجام می دهند.

چراغ چهار: این فیلم بازگشت به مرگ است!

اتفاقی که برای مسافران فیلم می افتد ، خوشبختی و خوشبختی نیست بلکه پیگیری مشکلات آنها است. هیچ تفاوت عملی بین مردم در داستان وجود ندارد. همه آنها دچار نابودی اجتماعی و فردی شدند. به عنوان مثال ، کاری که آقای کارمند انجام می دهد ، فساد سیستمیک است. شناسایی و قابلیت اطمینان کار وی (کیف رمزگذاری شده) با پول در واقع نمادی از “اختلاس و رشوه” در بین کارکنان مدیریت است. یک رویکرد غیراخلاقی که از شخص به سیستم و از سیستم به فرد گسترش می یابد. زوج های جوان به روش دیگری مانند فاجعه به نظر می رسند. یک زن و شوهر عاشق که نمی خواهند با جمعیت در هم آمیخته شوند ، از منظر دیگر ، از طریق سکوت و ترک دیگران (خواه فرار از مسافران و یا مهاجرت از یک ایران به دیگری) بخشی از فاجعه شوند. دو دانش آموز جوان ، که به جای اینکه به طور مستقیم و در چارچوب جامعه فعال شوند ، تصمیم سرنوشت ساز دیگری گرفتند ، خود را مانند افراد بی جان بیهوش دانستند. آنها ممکن است بخواهند صدای درد جامعه باشند ، اما به جای اینکه در صحنه های اجتماعی/سیاسی تأثیرگذار باشند ، مهاجرت را انتخاب می کنند. به نظر می رسد که سرنوشت همه مسافران فیلم این است که چاره ای جز بدتر شدن به صورت جداگانه و اجتماعی وجود ندارد. به دلایلی یا دلیل

چراغ پنجم: یک فیلم اجتماعی معمولی!

اما این پایان فیلم نیست و البته این فیلم پایان آن نیز نیست. اگرچه زندگی و ماجراهای داستان پردازی آنها از برچسب “تکرار” سرپیچی می کند ، اما در عین حال مشکلات آنها هرگز “کپی” نمی شوند. چنین موضوعاتی همیشه باید در فیلم های اجتماعی مورد توجه قرار گیرد. شاید تمام موقعیت های “مخرب” زندگی در جامعه برای سالها تکرار شود ، اما نباید از “امید به بهبود اوضاع” چشم پوشی کرد. امید توسط چشمه عقلانیت تغذیه می شود و ریشه در تاریخ بشر دارد. جستجوی یک کارمند برای کلید فیلم ممکن است ما را تکرار سالهای مختلف تاریخ (1 ، 2 و 2) به ما یادآوری کند ، اما آیا توسط فیلمسازان تکرار می شود؟ جواب منفی است. از آنجا که نه در تاریخ معاصر ما ، بلکه در تاریخی که بشریت می سازد ، از ابتدا تا انتها ، انسان مخالف “زندگی” خواهد بود و جامعه نمایانگر همان تکرار در فیلم آقای زرانگار خواهد بود. ما به وضوح می توانیم اثری از تکرار در جاده ها و در ایستگاه هایی که مسافران فرصت فکر کردن را دارند ، ببینیم. از لاستیک های ماشین در خاک کنار جاده تا زمین خشک محیط فیلم ، همه آنها این فاجعه را یادآوری می کنند. به نظر می رسد که دیگران از این شرایط عبور کرده اند و تصمیمات ضعیف آنها منجر به پیامدهای ناگوار مشابه شده است. جاده ها ، مبدا و مقصد ، درد ، رنج ، انتخاب و همه چیز در فیلم “علت مرگ: ناشناخته” یادآور “تکرار” است. در حقیقت ، فیلم های اجتماعی در هسته اصلی خود مشکل مشابهی دارند. از آنجا که هر زمان که مدیر تصمیم به مقابله با مسائل انسانی و اجتماعی بگیرد ، او هنوز با پدیده “تکرار” در قالب “طرح” روبرو است. تکرار سوالی که نباید تکرار تلقی شود و همیشه ارزش گفتن دارد. از آنجا که مشکلات اجتماعی پدیده هایی هستند که قابل حل نیستند ، در غیر این صورت باقی نمی مانند.

نور ششم/پایان: علت مرگ: ناشناخته ؟؟؟

بسیاری از این تمثیل ها در فیلم وجود دارد. بنابراین ، در حالی که تماشای مرگ و میر (بشریت) ، مخاطبان روشنفکر می توانند راه درست برای مقابله با مرگ و میر در فیلم را ببینند؟ یا شاید ما باید خارج از قلمرو فیلم فکر کنیم؟ فیلمی در مورد مرگ جامعه ، اگر مخاطب حتی “بینندگان مرده” را فرض کند ، هنوز هم باید جامعه را به زندگی دعوت کند ، حتی “زنده” ، با حداقل امیدها. و چسبیدن به یک نتیجه گیری امیدوار و قابل درک. متأسفانه ، هیچ امیدهای واقعی در فیلم آقای زانگار وجود ندارد و کارگردان سعی می کند مسافران داستان خود را با امیدهای دروغین بازداشت و به حالت تعلیق درآورد. (مانند خلاص شدن از شر بدن آقای راننده یا ازدواج او.) این فیلم نه می خواهد و نه می تواند رنگ امید در صحنه های تاریک داستان او باشد. البته برخلاف نام فیلم ، این بار می توان آن را یافت. فیلم “علت مرگ: ناشناخته” مربوط به مرگ جامعه نیست یا اینکه جامعه چگونه می میرد ، بلکه چگونگی جلوگیری از آن است. مانند فرشته مرگ که همیشه می آید و چرا ، این فیلم سیلی ملایم به ما می دهد که می گوید “وقت آن است که برویم” و هرگز نمی گوید چرا وقت آن رسیده است!؟ جواب ناشناخته است زیرا این فیلم مربوط به مرگ است ، نه زندگی! این فیلم در مورد مرگ است ، حتی به هزینه مرگ!

۲۴۲۲۴۲

گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین