برای کشتن در یک مبارزه شرافتمندانه

برای کشتن در یک مبارزه شرافتمندانه


مشاجره شرافتمندانه بر سر رابطه با زن متاهل منجر به قتل شد و متهم در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.

بر اساس این صحنه، در شهریور ماه سال گذشته ماموران پلیس بین دو مرد درگیر شدند که یکی از آنها به دلیل جراحات شدید در بیمارستان بستری شد. پسر مجروح به پلیس گفت: پدرش سجاد توسط فردی به نام یاسر مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. گفت: پدرم مدت ها با خانواده یاسر دعوا داشت. آن روز که آمدم، دیدم یاسر پدرم را کتک می زند. درگیری ما بیشتر شده است. یاسر فرار کرد و من او را برای کمک به پدرم به بیمارستان بردم.

در حالی که سجاد 10 روز پس از این حادثه فوت کرد، پزشکی قانونی علت مرگ را شکستگی جمجمه و خونریزی زیاد اعلام کرد.

پلیس به دنبال یاسر رفت و پس از مدتی این مرد را دستگیر کرد. یاسر در بازجویی ها گفت: سجاد جان همه اعضای خانواده ام را نابود کرده بود. او مدعی شد که با پسر عموی جوانم رابطه دارد. درگیری واقعی بین عمویم و سجاد بود. سجاد از زن عمویم فیلم و عکس گرفت و برای عمویم فرستاد و گفت دایی باید این زن را طلاق دهد.

با وجود اینکه من در این درگیری نبودم، حتی زمانی که در ایران و عراق نبودم، باز هم پسران او مرا مزاحم و اذیت می کردند. تمام خانواده را گیج کرد. به همه همین را می گفت و مزاحم همه می شد و عمویم هم از او شکایت می کرد. پلیس در جریان تحقیقات از رابطه عاطفی پسر عمویم و این مرد مطلع شد. اما سجاد تسلیم نشد. روز حادثه به من حمله کرد و مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. او مرتب به من توهین می کرد. عصبانی شدم و با مشت به صورتش زدم. من او را اذیت نکردم.

سپس پلیس از طریق مطلعان و شاهدان عینی تحقیقات را آغاز کرد. یکی از مطلعین گفت: دیدم سجاد و یاسر در حال دعوا هستند. یاسر مشتی به صورت سجاد زد. او روی زمین افتاد و سرش را به گوشه میز کوبید و به شدت مجروح شد. بعداً در همان موقع پسر سجاد آمد و با یاسر درگیر شد اما یاسر فرار کرد.

پس از تکمیل تحقیقات و تنظیم کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری نهم استان تهران ارسال شد. در این جلسه ابتدا معاون دادستان کیفرخواست را قرائت کرد. والدین دم، چهار پسری که بعداً کشته شدند، به دنبال انتقام بودند.

سپس متهم در جایگاه قرار گرفت. وی گفت: قبول دارم مقتول را به دلیل مستی مشت زدم و تعادل خود را از دست داد و روی زمین افتاد. او به من فحش داد و من خیلی عصبانی شدم. اختلافات ما قدیمی بود. او به محل کارم در بازار آهن آمد و چندین بار مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. من هیچ علاقه ای به اختلاف آنها نداشتم.

قاضی سپس گفت: یکی از خبرچین ها گفت به خاطر حمایت عمویت این کار را کردی.

متهم گفت: من مخالفم و اشتباه است.

در همین حال پسر مقتول گفت: پدرم چند ماه قبل از مرگ تحت عمل جراحی فتق قرار گرفت و قبل از این عمل جراحی آزمایشاتی انجام داد که سلامت او را تایید کرد. متهم مدعی شد که با پدرم تصادف کرده که کذب محض است. با پدرم دعوا ترتیب داد.

پیام هایی که برای پدرم فرستاده شده واضح است. علاوه بر این، متهم تنها یک بار شلیک نکرده است. فک و گونه پدرم تا انتهای جمجمه شکسته است. چند ماه پیش متهم با ارسال پیامی با شماره جعلی در واتس اپ تهدید به آتش زدن خودروی خود کرد. او را به قتل و اسیدپاشی تهدید کرده بود.

او به دروغ می گوید که در اختلافات نقشی نداشته است. وقتی به محل حادثه رسیدم از کاری که مظنون انجام داده بود شوکه شدم. بلافاصله به آمبولانس اطلاع دادم که متهم فرصت فرار دارد و در شمال کشور دستگیر شد. پدرم از عمو و پسر عموی متهم شکایت کیفری کردند و آنها نیز از پدرم شکایت کیفری کردند. این بحث ها ربطی به متهم نداشت، بلکه او مداخله می کرد.

متهم در نهایت در آخرین دفاعیات خود گفت: پیامی که به مقتول دادم این بود که عصر از سر کار به خانه برمی گردم و این به معنای دعوا نیست. مادرم هنوز آنجاست و من رفت و آمد می کنم. دوش به دوش ایستادیم، متهم به من فحش داد و دعوا شروع شد.

پسر مقتول که آمد، به من گفت: «تو بالای سر پدرم چه کار می کنی، گم شو». پس رفتم. من فرار نکردم حتی مقتول هم به من گفت که از امور دایی با خبر است. گفتم به من ربطی ندارد و من هم به ماجرا.

در نهایت داوران به نتیجه رسیدند.