تصویری از رقابت بین سرمایه داران و کمونیست ها

تصویری از رقابت بین سرمایه داران و کمونیست ها

به گزارش خبرگزاری انتخابتو، در شصت و چهل و دومین برنامه سینما تک، فیلم سینمایی «یک، دو، سه» به کارگردانی بیلی وایلدر، دوشنبه 28 آبان 1404 ساعت 17:00 در تالار استاد ناصری به نمایش درآمد. منتقد این نشست امیررضا فخری و مجری این نشست سامان بیات بود.

فیلم “یک، دو، سه” داستان مک نامارا، رئیس شعبه کوکاکولا در آلمان غربی را روایت می کند که قصد دارد نفوذ این شرکت را در آلمان شرقی افزایش دهد. در همین حین، اسکارلت دختر رئیسش برای گذراندن وقت به برلین می آید. متاسفانه برای مک نامارا، اسکارلت عاشق یک کمونیست سرسخت به نام اتو می شود و تمام نقشه های مک نامارا را خنثی می کند.

امیررضا فخری منتقد سینما گفت: این فیلم بین دو اثر بزرگ این کارگردان یعنی «آپارتمان» و «فیلم بارانداز» فیلمبرداری شد و اگرچه هرگز موفقیتی کسب نکرد، اما بارها در مصاحبه ها به عنوان ادای احترام به استادش از آن یاد شد. این فیلم در زمان ساخت دیوار برلین در آلمان شرقی فیلمبرداری شد و رئیس جمهور آمریکا هنگام اکران در آنجا بود.

وی افزود: این فیلم در زمان خود شکست خورده بود و منتقدان آن زمان با حاشیه هایی مانند برچسب زدن به آثار مبتذل آشنا نبودند، حتی فیلم هایی مانند «ایرما» و «یک، دو، سه» نیز از این قاعده مستثنی نبودند. با این حال، همکاری او به عنوان فیلمنامه نویس با نینو چکا که قبل از سال 1939 فعال بود، از نکات قابل توجه این اثر است.

وی ادامه داد: داستان فیلم از این قرار است: سه مامور شوروی جواهرساز برای پس گرفتن جواهرات پیدا شده در پاریس به پاریس می آیند. در طول داستان، آنها سعی می کنند حقوق فرمول کوکاکولا را به طور کامل تصاحب کنند.

فخری با اشاره به ابعاد اجتماعی و سیاسی فیلم گفت: دو دیدگاه متضاد در فیلم وجود دارد. یکی دیدگاه جامعه شناسی آمریکا، دیگری دیدگاه کمونیست ها. سینمای ایالات متحده در طول تاریخ همواره به منافع خود پایبند بوده است و این فیلم همچنین نشان می دهد که شخصیت ها ارزش های شخصی و خانوادگی خود را حتی برای کسب منافع اقتصادی قربانی می کنند.

وی فیلم «یک، دو، سه» را اینگونه توصیف کرد: این فیلم علاوه بر نمایش تناقضات سیاسی، تصویری از رقابت سرمایه داران و کمونیست ها را نیز ارائه می دهد. در این فیلم شرکت کوکاکولا نمادی از منافع اقتصادی آمریکاست و کمونیست ها به گونه ای به تصویر کشیده شده اند که برخی از منتقدان آنها را خائن می دانند. حتی نماهای دوربین آلمان غربی و شرقی تضاد شدیدی را بین این دو قسمت نشان می دهد: وقتی شخصیت ها وارد کافه ای در آلمان شرقی می شوند، حس افسردگی، شکست و ناامیدی در پی نابودی کسلر و سیاست های شکست خورده استالین به وضوح منتقل می شود.

وی افزود: این فیلم در زمان اکران با محدودیت هایی مواجه بود. به دلیل تفاوت بین دوران ریاست جمهوری و سیاست های جانسون و جان اف کندی، این فیلم برای بیش از یک سال در ایالات متحده توقیف شد و تنها در سینماهای محدود اکران شد. از نظر تجاری، کار با شکست مواجه شد، اما ویدر در تلاش بود تا پس از شکست ایالات متحده، نوعی جنگ روانی علیه نازی‌ها و شوروی ایجاد کند. وی تاکید کرد که نه سرمایه داران و نه کمونیست ها بی گناه هستند و فیلم موضع قاطعی علیه هیچ یک از طرفین ندارد.

این منتقد با پرداختن به طنز فیلم گفت: شوخی های آمریکایی در فیلم شاد و مفرح است در حالی که شوخی های اروپایی اغلب تلخ و تلخ است. نحوه غذا خوردن و رفتار شخصیت‌ها در صحنه‌های پایانی نشان می‌دهد که فیلم ضمن حفظ منافع ایالات متحده، از کمونیست‌ها انتقاد می‌کند.

وی درباره روند تولید این فیلم توضیح داد: فیلمنامه این فیلم که برگرفته از نمایشنامه تک بازیگری فرانس مولا بود، 9 صفحه بود و باید در 110 دقیقه تکمیل می شد. فیلمبرداری کمتر از سه هفته به طول انجامید و فشار روانی کار به حدی بود که کارگردان در 20 سال آینده فیلم های کمتری فیلمبرداری کرد. بسیاری از دیالوگ ها و انتقال های سریع نشان دهنده هرج و مرج دوران جنگ سرد از جمله ویژگی های فیلم هستند و برخی از منتقدان فیلم را متفاوت تفسیر کردند. اما این سرعت سریع برای درک تناقضات سیاسی و طنز فیلم ضروری است.

ریتم بالا و داستان جنگ سرد

وی درباره فیلم «یک، دو، سه» گفت: این فیلم ریتم بسیار بالایی دارد و داستان سه نماینده شوروی که ابتدا به پاریس و سپس به آلمان غربی می روند به خوبی تضادهای دوران جنگ سرد را نشان می دهد. این تضادها عمدتاً از طریق تبلیغات کوکاکولا و رقابت سیاسی منتقل می شود. جالب اینجاست که پس از اکران، کوکاکولا از طریق وکلا از فیلم شکایت کرد و مدعی شد که این فیلم بیشتر ضد تبلیغات است.

تبلیغات و نشانه های سیاسی پنهان

امیررضا فخری ادامه داد: در اولین پوسترها حتی نام کوکاکولا در بالا و پایین فیلم ذکر نشده بود که این نکته ای است که باید مورد توجه قرار گیرد. همچنین در یکی از صحنه ها، داماد متوجه می شود که کچل اهل شوروی است و جمله ای به زبان روسی می گوید که در زیرنویس آن ترجمه نشده است. مشابه آنچه در سینمای ایران می بینیم، احتمالاً قصد کارگردان این است که بخشی از محتوای سیاسی یا تاریخی به مخاطب منتقل نشود. مثلاً در فیلم «کلوزآپ» درباره زندگی عباس کیارستمی، صدای سکانس آخر نامفهوم و عمدی بود.

موسیقی و زیرنویس به عنوان ابزار روایت

این منتقد خاطرنشان کرد: حتی موسیقی سرود ملی آلمان شرقی در یکی از سکانس ها به صورت معکوس پخش می شود که ایده بسیار جالبی است. ویلر از آلمان تبعید شد و اگرچه در مصاحبه ها و منابع موجود اشاره مستقیمی به این هدف نشده است، اما برخی معتقدند حضور وی در برلین و ساخت این فیلم اقدامی انتقام جویانه یا انتقاد سیاسی بوده است.

فرآیند تحقیق و چاپ کتاب

وی تحقیقات خود را اینگونه توصیف کرد: کتاب درباره فیلم وایلر را حدود یک سال و نیم پیش شروع کردیم. این ایده زمانی شکل گرفت که فیلم «آپارتمان» را تماشا کردم و یادداشتی را در مجله اینترنتی «کیلو» منتشر کردم. ویراستار پیشنهاد کرد که یک فیلم ویژه درباره این فیلم منتشر کنیم و این پروژه به تدریج تبدیل به کتابی درباره آثار وایلر و سینمای ایران شد که تاکنون به فارسی منتشر نشده است.

انتشار کتابی درباره آثار ویلر: نظرسنجی جامع و منحصر به فرد

امیررضا فخری در توضیح پروژه جدید خود گفت: سال ها در حین نوشتن مقاله در مجلات سینمایی، ایده نوشتن کتابی جامع درباره آثار ویلر به ذهنم خطور کرد. دو استادم دکتر بهمن مقصودلو و پروفسور این پروژه را به همراه بهروز تورانی در خارج از کشور شروع کردیم و کتاب سه هفته پیش در لندن منتشر شد. متأسفانه انتشار کتاب در ایران ممکن نشد زیرا برخی از مطالب مانند نقد فیلم های «آپارتمان» و «ایرما» باید سانسور می شد یا بدون سانسور منتشر می شد که در این صورت به مردم منتقل نمی شد. بنابراین کتاب با سرمایه شخصی من منتشر شد و خوشحالم که بسیاری از همکاران ما توانستند مطالب خود را در این کتاب قرار دهند.

وی در خصوص محتوای کتاب افزود: در این کتاب تمامی آثار ویلر با توجه به سال های خلقت مورد بررسی قرار گرفت. مقدمه کوتاه کتاب توسط من و منتقد ارمنستان خانم انوش بابائیان به صورت مشترک نوشته شده است. همچنین سرمقاله دکتر مقصودلو و مصاحبه پروفسور اندروساریس در خصوص ساخت فیلم «سابرینا» نیز در این کتاب منتشر نشده است. این مصاحبه به یهودیت ویلر و تبعید او توسط نازی ها در اتریش می پردازد. وایلر بعداً گفت که برخی از فیلم‌های او، از جمله فیلم‌های ضد نازی‌ها، انتقام‌محور بوده است.

موسیقی، شخصیت ها و نقد ایدئولوژیک

این منتقد توضیح داد: ویلر در برخی از آثار خود از قطعات موسیقایی یوهان استفاده کرده و آن ها را بازآفرینی می کند. تفاوت اکثر فیلم های آثار او این است که شخصیت ها معمولاً رنگ خاکستری دارند و بین سیاه و سفید در نوسان هستند، اما در فیلم «یک، دو، سه» شخصیت ها بیشتر تایپ شده اند و انتقاد اصلی نه به ساختار انسانی، بلکه به ساختار ایدئولوژیک است.

وی ادامه داد: برخی از منتقدان این فیلم را کلیشه ای از شخصیت ها می دانستند و این انتقاد به خصوص به دلیل ریتم بالای دیالوگ ها و کات های متعدد قابل توجه بود.

59243

گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین