بعدی- فال گرفتن از آثار ادبی یکی از باورهای قدیمی این کشور است. با گذشت زمان، ساکنان این سرزمین ها شروع به صحبت در مورد نویسندگانی کردند که فکر می کردند حق دارند صحبت کنند. اما با گذشت زمان تنها حافظ در فرهنگ عامه ما ماندگار شد.
در نماز عصر غریبان شروع به گریه کردم
من در مورد پرهای عجیب صحبت خواهم کرد
برای یاد دوست و کشورمان خیلی گریه کنیم
ترک دنیا و شکستن سنت سفر
من اهل کشور عزیزم هستم نه یک سرزمین خارجی
بسیار خوشحالم که آن را با دوستانم به اشتراک می گذارم
خدایا کمکم کن دوست من
باعث می شود که بخواهم دانش خود را افزایش دهم
چه کسی عقل پیری من را به حساب می آورد؟
که دوباره عاشق سانمی خواهم شد
هیچکس جز صبا و شاملم نمی داند
عزیزم، من یک آبجو هستم که چیزی جز باد نیست
هوای خانه یار زندگی ماست
صبا از دیار شیراز نسیمی بیاور
سرم آمد و مو به مو به من گفت اشتباه از من بود
متاسفم که از این موضوع شکایت کردم
شنیدم که زهره از چنگش صبح بخیر گفت
غلام حافظ لهجه خوبی دارد و صدای زیبایی دارد
توضیح کلمه: این غزل معنای لغوی ندارد.
تعبیر عرفانی:
1- حضرت حافظ در ابیات سوم و چهارم و هفتم و هشتم و آخر می فرماید:
من متعلق به یک کشور خارجی نیستم، بلکه متعلق به سرزمین دوستان هستم. مرا نزد دوستانم بیاور تا در این سرزمین مهمان تنها نباشم.
* به خاطر خدا کمکم کن که دوباره در سرزمین میخانه ها و تجملات زندگی کنم.
* عشق من به جانان آب جان من است. از این پس باد سبأ برایم بوی خوشی از خاک شیراز بیاورد.
* اشک سرازیر شد و عیب های مرا آشکار کرد. بنابراین، به چه کسی باید از خارجی بودن و ناآشنا بودن زبان چینی خود شکایت کنم؟
* صبح صدایی از چنگ ناهید شنیدم که گفت: من شاگرد حافظ هستم، لهجه اش زیباست، صدایش خوش است.
حال باید قصد خود را تفسیر کنید.
تفسیر شعر:
تو بی حوصله و بی قراری، با احساس شدید غربت و حسرت در این شهر و دیار و در میان مردم، لحظه شماری می کنی تا به همراهی که دلت را می فهمد. حالا که تصمیم گرفتی برگردی، از خدا بخواه که با کمک خودش اسباب بازگشت را فراهم کند و آرزوی تو برآورده شود.
ارسال پاسخ