به گزارش انتخابتو، روزنامه شرق با منوچهر محمدی تهیه کننده مشهور سینما که فیلم تبلیغاتی آیت الله هاشمی رفسنجانی را در انتخابات 84 به کارگردانی کمال تبریزی ساخته گفت وگویی انجام داده است.
بخشی از مصاحبه را بخوانید: کدام پسر آیت الله هاشمیرفسنجانی پیشنهاد ساخت این فیلم را داد؟
مهدی؛ اساساً فقط مهدی هاشمی در این روند انتخاباتی مواضع شجاعانه، جدی و برجسته ای از خود نشان داد. طبیعتاً با گروهی از مشاوران و همکاران هم کار می کرد. اولین چیزی که به آنها گفتم این بود که دارم هاشمی را می سازم که دوستش دارم. به عبارت عجیب، برای اولین بار می خواستم هاشمی بیگ را در مورد خودش یادآوری کنم. من در واقع به این داستان به عنوان یک فیلم تبلیغاتی نگاه نکردم.
آیا از ابتدا به فکر حضور آیت الله هاشمیرفسنجانی در فیلم بود؟
به ساختار اولیه فیلم و اینکه چگونه باید ساخته شود فکر کردم. از این رو عوامل اصلی فیلم را روی کاغذ آوردم که البته فقط تهیه کننده کار بودم و از آقای کمال تبریزی خواستم بیایند و فیلم را کارگردانی کنند و ایشان هم موافقت کردند. تصمیم گرفتیم یک فیلم ساده و جالب بگوییم.
این در حالی است که نامزدهای دیگر انتخابات سال 84 فیلم هایی ساختند که به صراحت فیلم شما نبود.
بله، اما برای آقای هاشمی می خواستم یک فیلم ساده بسازم که با مخاطب پیوندی عاطفی، عاطفی و قلبی برقرار کند. ما فیلمنامه ای برای این فیلم نداشتیم. ما مجموعهای از نماها را از آنها دریافت میکنیم که اصطلاحاً به آن «فهرست شات» میگویند، و لزوماً هیچ ارتباط معناداری با یکدیگر ندارند. مثلاً در یکی از فهرست های شات من به آقای تبریزی گفتم که سکانسی از آقای هاشمی را با همسرشان فیلمبرداری کنند، اما برایم مشخص نبود که بعد از روایت، صدا، موسیقی و کلام چه احساسی خواهد داشت، اما هدف من در این تصویر نشان دادن جایگاه زن از دیدگاه آیت الله هاشمیرفسنجانی بود. هاشمی بیگ را برای اولین بار در این فیلم با همسرش می بینیم. بنابراین این تصویر هم جدید بود و هم مفهومی را که ما می خواستیم منعکس می کرد، البته من یک اصل کلی دیگر هم داشتم و آن این بود که در این فیلم هیچکس نباید زیاد حرف بزند و فکر می کردم حتما آقای هاشمی باید در فیلم حضور داشته باشد. این قطعات مختلف را مانند تسبیح به هم وصل کنید. بسته به مشغله کاری او، فیلمبرداری حدود یک هفته تا 10 روز طول کشید.
چگونه با بازی در این فیلم موافقت کردند؟
البته چیزی به نام بازی مثل همیشه وجود نداشت. مثلاً آقای هاشمی اتاق مطالعه داشت و از او خواستیم از روی کسالت روزنامه نگاه کند و بخواند. به کمال تبریزی گفتم خواندن این روزنامه از روی کسالت و نوعی تلخی است. اگر یادتان باشد در آن پلان آقای هاشمی از فروپاشی اخلاق عمومی صحبت می کرد، بنابراین ساختار اصلی فیلم این بود. انصافا آیت الله هاشمی رفسنجانی هم آنها را همراهی می کرد. چند روزی در خانه او کار کردیم و یکی از چیزهای جالبی که بعد از اکران فیلم با آن مواجه شدم این بود که ما را متهم کردند که کاخ هاشمی رفسنجانی را کلبه نشان می دهیم. آیا آشپزخانه وجود داشت یا همان طور که می بینید، برخی از افراد. باور نمی کردم اما من و کمال تبریزی می خواستیم این فیلم اغذیه فروشی را بسازیم.
نکته جالب در ساخت فیلم این بود که اساس فیلم با تردید هاشمی بیگ برای حضور در انتخابات آغاز شد و ادامه یافت. این خط اصلی داستان چگونه به وجود آمد؟
در آن زمان شرایط به گونه ای بود که آیت الله هاشمیرفسنجانی واقعاً برای شرکت در انتخابات مردد بود. با این حال شرایط با قبل فرق می کرد و فکر کردیم بهتر است فیلم را با این اتفاق شروع کنیم.
یکی از نکات جالب فیلم این است که مرحوم هاشمی رفسنجانی متن را با صدای خودش می خواند. آیا از ابتدا قصد داشتید این قسمت را به او بسپارید؟
بله، اما پسر آقای هاشمی مخالفت کرد و اصرار داشت که صدای او در فیلم شبیه صدای پدرش باشد.
با اینکه به نظر ما همه چیز خیلی تصنعی بود اما با اصرار او پذیرفتیم و فردی آمد که انصافاً صدای هاشمی بیگ را خیلی خوب تقلید کرد. اما من و کمال تبریزی میدانستیم که این اصل ما نیست و صدایی که میخواهیم نیست، جز اینکه خیلیها فهمیدند که این صدای آقای هاشمی نیست، آن حس و حال ما را ندارد. در این مورد باید شخصاً با مرحوم هاشمی صحبت می کردم. من به آنها توضیح دادم که فیلم زبان وضعیت شماست و هیچ کس دیگری نمی تواند این کار را انجام دهد و در نهایت راضی بودند. فکر کردیم بهتر است روزی که آقای هاشمی متن را می خواند دوربین های اتاق را روشن کنیم و از این قسمت عکس بگیریم. وقتی ایشان شروع به خواندن متن کرد، پس از خواندن پاراگراف اول آنقدر ناراحت شدند که نتوانستند جلوی اشک هایشان را بگیرند و کار متوقف شد. از دوستان همراه خواستم برای بازگرداندن شرایط کاری اتاق را ترک کنند. بعد از دقایقی به ما خبر دادند که هاشمی بیگ بهتر است و گفتند دوباره شروع کنیم، اما بعد از مدتی دوباره همان اتفاق تکرار شد. فکر می کردیم نمی شود اینطور ادامه داد، با کمال تبریزی مشورت کردم و به این نتیجه رسیدم که صحنه را آماده کنیم، دوربین ها روشن باشند و آقای هاشمی در اتاق سخنرانی به تنهایی متن را بخواند. اما دوباره مثل قبل شروع به گریه کردند تا اینکه در نهایت بدون دوربین فقط از آنها خواستیم متن را بخوانند و کسی در اتاق نبود. آنها قبلاً در این سال ها سختی های زیادی را تجربه کرده اند، نباید اینقدر واکنش نشان می دادند و اینقدر احساساتی می شدند. در ابتدای صحبتم خواستیم آینه ای جلوی آیت الله بگذاریم. اتفاقاً در فیلم انتخاباتی دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی در سال 80 نیز همین اتفاق افتاد. آنجا گفته شد لحظه ای که آقای خاتمی عصبانی شد باید از فیلم حذف شود، اما توصیه من این بود که این صحنه سه بار در فیلم تکرار شود، دلیلش هم این بود که مردم ما دوست دارند صحنه ذهنی و احساسی را ببینند. . آنها باید بفهمند که این شخص به این قدرت گره نخورده است و حرف های این نفرت زیاد است که خوشبختانه پذیرفته شد و در فیلم سه بار گریه آقای خاتمی را می بینیم. اتفاقاً بزرگان دینی خودمان هم خاطراتی دارند که چنین چیزهایی در آنجا نگهداری می شود. اما این شخصیت ها قابل مقایسه نیستند. به عنوان مثال، هرتز. در مورد امیر، نقلهای فراوانی از جنگها و دلاوریهای او شنیدهایم، اما روایت معروفی است که روزی حضرت علی (ع) زنی مشک پوش را دید و همسرش را در مقابل چشمانش کشتهاند. یکی از جنگ ها به او توهین می کند. خودشان را معرفی نمی کنند، نقاب این زن را می گیرند، به خانه اش می روند و به او کمک می کنند. هرتز امیر در حالی که هیزم میگذاشت، صورتش را به آتش نزدیک میکرد و با خود میگفت: «بچش، تو حاکم مملکتی هستی، حتی اگر همسرت دشمن باشد.» مهری که از امیرالمومنین میآید، وجدانتر از این ماجراست. چه اشکالی دارد که سیاستمداران ما گاهی شکایت کنند، گریه کنند و حتی اعتراف کنند که اشتباه کرده اند؟ ما از آنها انتظار یک فرد بی گناه نداریم.
245245
گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین
ارسال پاسخ