داریوش مهرجویی; مرگ به دست سینما/ چه تاثیری بر کار گورباچف ​​گذاشت؟

داریوش مهرجویی مرگ به دست سینما چه تاثیری بر کار

مهسا بهادری: اصغر فرهادی و داریوش مهرجویی در فیلم «موج نو» ساخته احمد طالبی نژاد صحبت می کنند. فرهادی از مهرجویی می پرسد در فیلم های شما که هم در این سیستم و هم در این سیستم سانسور می شوند چه چیزی وجود دارد؟ پاسخ مهرجویی مفصل است اما در قسمتی کوتاه مهرجویی می گوید فیلم های من مشکلی ندارد، مشکل از ممیزی ها و سانسورچی هاست، افرادی هستند که نمی دانند چقدر سواد دارند. چقدر سینما را می شناسند؟ آنها چه کسانی هستند؟ و در نهایت اگر این فیلم ها سانسور می شوند، مشکل از فیلم های من نیست، مشکل از مخاطب است.

اگر نگاه کنیم چرا منتقدان مدام از فیلم های مهرجوی انتقاد می کنند، به این نتیجه می رسیم که منتقدان همیشه سعی می کنند چیزی پشت فیلم های مهرجوی ببینند یا چیزی را که تصور می کنند بگنجانند، چون می دانند مهرجوی فردی روشنفکر، با فرهنگ و باسواد است. آنها در فیلم‌هایشان نگرش فلسفی، سیاسی و اجتماعی را نشان می‌دهند و فکر می‌کنند هر عنصر، هر پلان کوچکی در فیلم‌شان می‌تواند معنایی غیر از آنچه نشان داده می‌شود داشته باشد. بنابراین آنها سعی می کنند کل فیلم را به گونه ای اسپویل کنند که آن را مسموم کند.

«بسیاری از فیلم های مهرجویی ناخواسته تیغ دردناک سانسور را پذیرفته اند» او احتمالاً تنها کارگردانی است که فیلم هایش هم قبل و هم بعد از انقلاب توقیف شد و «هامون» و «پری» را هم سانسور کردند ملودرام «لیلا» حتی «سنتوری» را که رسالت مشخصی داشت سانسور کردند و فیلم «گلابی» را در بدترین فصل ممکن سانسور کردند، چون اول نتوانستند آن را تحمل کنند. و متأسفانه خیلی ها آن را ندیدند، در نهایت مهرجویی با این اتفاقات به این نتیجه رسیدیم که از آنجایی که مهرجویی یک روشنفکر بود، فکر می کردند پشت هر فریم فیلم او هدفی نهفته است.

مجموع سال هایی که برخی از فیلم های مهرجویی توقیف شدند، حدود 25 سال است، اما در این میان، درد توقیف «قرن» بیش از دیگران در دل او ماند و هنوز هم می توان حسرت و دردی یافت. به قول او مهرجویی در مصاحبه ای در آذر 1400 قبل از اکران لمینور درباره این اتفاق گفته بود: «این روزها دارم خاطراتم را می نویسم، آنجا درباره اتفاقاتی که برای فیلم هایم افتاده است درباره مسائل زیادی صحبت می کنم، اما امیدوارم شرایط بهتر شود. سانسور باعث می شود. کاهش پیدا کند و جلوی تولیدکنندگان را هم نگیرد، متأسفانه یک فیلم را رها می کنند، در جشنواره شرکت می کنند، جایزه می گیرند، ژست می گیرند، اما شبی که اکران می شود، او را ممنوع می کنند این را زمانی که آنها برای اولین بار فیلمنامه را خواندند، بگویید، نه زمانی که شما تا این حد پیش رفتید و این همه پول خرج کردید.”

اما چرا؟ این داستان با شروع از فیلم گاو به وضوح دیده می شود، زیرا فردی که فلسفه خوانده نمی تواند آثاری غیر از افکار و سلیقه خود تولید کند و همه شاعران و نویسندگان یکسان هستند.

فیلم نرد

تداوم جریان هارمونی

موضوع اقتباس در سینمای ایران با مهرجویی و تقوایی شروع نشد، قبل از آن هم اقتباس هایی بود اما هیچ گاه به یک جریان یا موج پیوسته تبدیل نشد تا اینکه مهرجویی با فیلم «گاو» و ناصر تقوایی با فیلم «آرامش در حضور» آمدند. . از دیگران» رخ دادند. هر دو فیلم اقتباسی از آثار ساعدی بودند و سینماگران جوان را به خصوص در اواخر دهه 80 متوجه شدند که می توانند سهم بزرگی در سینمای ایران داشته باشند.

سپس آثار ادبی بهمن فرمان آرا «شازده احتجاب»، «هامون»، «پری» و «مهمان مومان» مهرجویی درج شده است. اقتباس از آثار سینمایی با تقوا و عشق موجی شد و ادامه یافت، زیرا هر فیلم درستی در سینما از یک اثر ادبی اقتباس می شد و ادبیات همیشه پشتوانه سینما بوده است، البته گاهی سینما هم پشتوانه ادبیات بوده است.

داریوش مهرجویی; مرگ در دست سینماست
فیلم ما

مهرجویی و دو دوره فیلمسازی متفاوت

فریدون جیرانی فیلمسازی مهرجویی را به دو دوره تقسیم می کند. دوره اول دوره ای است که او تحت تأثیر داستان های ساعدی قرار گرفته است. دوره ای از تفکر چپ آمریکای لاتین متاثر از تفکر چپ نو و بومی شدن، نوعی نفی مدرنیزاسیون و ترویج رمانتیسم فرهنگ های بومی. در این دیدگاه، فرهنگ غرب با فرهنگ امپریالیستی یکی می شود و تصور می شود که فرهنگ غربی پوششی برای اهداف امپریالیستی است. بعدها، وقتی یک روشنفکر به اشتباه خود پی برد، اسپانیلو مقاله ای درباره فرهنگ امپریالیستی – فرهنگ غربی نوشت.

هشت داستان سوگوار بایل ساعدی، چهار داستان ترسناک بی نام، 6 داستان ترس و لرز، 12 داستان شبانه باشکوه، چهار داستان دندیل و سه داستان گور و گهواره بر سینمای مهرجویی تأثیر گذاشت. روستای عزاداران بیلین فقط یک روستا نبود. بیمارستان داستان «عشقلدونی» در سریال گور و غواره فقط یک بیمارستان نبود. بازنمایی فقر در آثار ساعدی در آثار مهرجویی نیز به چشم می خورد. مهرجویی مانند ساعدی از فقر و فقرا تجلیل نمی کرد، بلکه به شدت تحت تأثیر نمادگرایی در داستان های ساعدی بود.

نمادسازی علاوه بر «گاو» در «دیر مینا» و «پستچی» ساخته‌های پس از انقلاب و بعدها در «مدرسه‌ای که رفتیم» و «اجاره‌نشین‌ها» نیز دیده می‌شود. تمام فیلم‌های دوران اولیه فیلمسازی مهرجویی تلخی نوشته‌های ساعدی را به همراه دارند.

دوره دوم فیلمسازی مهرجویی پس از ورود گورباچف ​​به شوروی و شکست جریان چپ آغاز شد. زمانی که روشنفکران مجبور به تجدید نظر و تجدید نظر در اندیشه ها و پیش فرض های قبلی خود شدند، مهرجویی در «هامون» از نمادسازی به سمت فردگرایی و بحران جامعه ایران در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 حرکت کرد.

در حالی که با «سارا» عصیان زن سنتی علیه مرد سنتی را به نمایش گذاشت، با «لیلا» به فردیت لیلا دست یافت که خانه را ترک کرد و با سنت مبارزه کرد. بعد از «لیلا» و «درخت گلابی»، فیلمسازی مهرجویی تحت تأثیر شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه ایران بود و اندکی بعد «سنتوری» را جلوی دوربین برد.

زنان در سینما مهرجویی

مهرجویی و بیدایی زنان را هم در آثار مکتوب و هم در آثار سینمایی خود برابر با مردان می دانند و سعی در تبیین این برابری در جامعه مردسالار دارند. مهرجویی پیچیده ترین مسائل هستی شناسی را با ساده ترین زبان هنری مطرح می کند، یعنی فیلم های مهرجویی فیلم های چندان پیچیده ای نیستند، نشانه های زیادی دارند که توانایی تحلیل را افزایش می دهند، اما الیزایی بر خلاف مهرجویی، ساده ترین مسائل هستی شناسی را مطرح می کند. موقعیت زنان را در پیچیده ترین شکل ممکن شامل شود. این دو حالت متفاوت هستند و هیچ تناقضی با هم ندارند. هر کدام راه خود را می روند، اما تنها وجه اشتراک این دو این است که هر دو با احترام با زنان جامعه صحبت می کنند. در هر دو اثر بیضایی، از «رگبار» تا «چریک تارا» و «مسافران» نشان داده شده است که باید به زن احترام گذاشت و جایگاهی داشت.

مهرجویی هم در «هامون» این کار را می کند، درست است که حمید شخصیت اصلی این فیلم است اما مهشید هم هست و دنیای خودش را دارد، جالب اینکه مهرجویی فیلمی در دفاع از مردان ساخته است. نام «هامون» و فیلم های مختلف حامی زنان از جمله «پری»، «لیلا»، «بانو» و بسیاری آثار دیگر.

در مجموع این دو نگاه وجود دارد و نگاه فردی مثل مهرجویی که حکیم و نخبه گرا و فلسفه می داند طبیعتاً جنسیت نیست بلکه انسان است و این داستان همیشه با شرایط اجتماعی در تضاد است.

داریوش مهرجویی، فیلمساز و نویسنده ایرانی، از بنیانگذاران انجمن سینماگران برجسته، از فیلمسازان برجسته ایران و از چهره های اصلی موج نو سینمای ایران است. سرانجام در 83 سالگی وی و همسرش وحیده محمدی فر در شامگاه 22 مهر 1402 در خانه خود به قتل رسیدند.

۲۴۵۲۴۵

گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین