احتمالاً آشناترین سندرم که با نام یک شهر ترویج می شود ، سندرم استکهلم است. سندرم که همکاری با و همراهی گروگان ها را توصیف می کند.
داستان به سرقت بانکی در شهر استکهلم بازمی گردد. در مواردی که سارق کارمندان بانک را گروگان می گیرد اما پلیس سعی می کند گروگان ها را نجات دهد ، گروگان ها با پلیس همکاری نمی کنند بلکه در عوض با گروگان همکاری می کنند. حتی بعد از اینکه گروگان گرفته شد ، گروگان ها سعی می کنند از گروگان حمایت کنند. این رفتار عجیب و غریب ، بر اساس واقعیت های روانشناختی ، به عنوان سندرم استکهلم در بین روانشناسان معرفی می شود.
اما زنجان شهری است که انواع دیگر همراهان را می توان در میان طیف خاصی از قربانیان و عاملان فاجعه ردیابی کرد و نمونه های بی شماری از این وحدت و همکاری وجود دارد که من در اینجا برای “سندرم زنجان” پیشنهاد می کنم.
بیش از 5 سال است که شهر زنجان و بیشتر شهرکهای اطراف در معرض خطر بوده اند. می توان گفت که این یکی از جنبه های سندرم زنجان و سندرم استکهلم است. در سندرم استکهلم قربانی در معرض خشونت ، تسلط ، پرخاشگری یا قربانی شدن توسط فرد یا گروه قرار می گیرد ، اما در سندرم زنجان درگیری قربانی یک پدیده مزمن و تدریجی است و در آن زمان نمی توان تعیین کرد.
خطر توهمانی که نزدیک به سی سال در معرض زنجان قرار گرفته اند ، گسترش گسترده آلودگی سمی و خطرناک صنعت مافیای روی است. آلودگی ناشی از صنعت عواقب شدید و شدید دارد ، از جمله شیوع طیف گسترده ای از بیماری های غیرقابل تحمل یا غیرقابل تحمل. سرطانها فقط یک گروه از این بیماری ها هستند.
بیماریهای مختلف خود ایمنی (MS ، دیابت ، روماتیسم و غیره) ، بیماری های اسکلتی ، سیستم عصبی مرکزی ، تولد غیر طبیعی و غیره.
این بیماری ها در زنجان برای عموم شناخته شده است ، و انکار و انکار آمار و محرمانه بودن آنها توسط مقامات رسمی نه تنها نگرانی های بین مردم را برای مشاهده حقایق زیست محیطی کاهش داده است ، بلکه نتوانسته است داده ها را گمانه زنی و منتشر کند.
با این حال ، قرار گرفتن در معرض افراد در برابر مشکلات و عوارض این بیماری ها یکسان نیست. در همین حال ، شرایطی که می توانیم سندرم زنجان بنامیم ، نه در خود بیماران ، بلکه در نزدیکترین بستگان آنها دیده می شود. کسانی که با قربانی رابطه عاطفی قوی دارند و همچنین مسئولیت جدی نسبت به قربانی به نوعی دارند. مردم همسر ، پدران ، مادران ، خواهران ، برادران ، فرزندان و گاهی عموها و غیره هستند.
بسیاری از مشاهدات میدانی وجود دارد که شخصی که رابطه عاطفی قوی با مسئولیت جدی داشته باشد ، به وضوح و غالباً رسمی است (در قالب توافق های همکاری دائمی و موقت) با صاحبان صنعت و صاحبان صنعت (اگرچه این فرضیه برای تبدیل شدن به یک تئوری نیاز به کارهای تحقیقاتی گسترده دارد).
به نظر می رسد این همکاری به نوعی احساس جبران خسارت سرمایه داران صنعت را برآورده می کند. یک فرض دیگر که می تواند ابداع شود بر اساس این احساس است که همه در زندگی خود تجربه کرده اند ، کمی یا آشکارا ، و این انتقام از شانس است.
به نظر می رسد که در سندرم زنجان ، شخصی که معشوق وی قربانی یک عامل تصادفی به طور تصادفی است ، می داند که شخص تحت حق و مسئولیت خود می داند که این آسیب مجدداً توزیع شده است.
لازم به ذکر است که در بیشتر موارد ، قربانیان آلاینده های صنعتی آسیب های جبران ناپذیری را متحمل می شوند (مرگ ، بیماری های قابل درمان که تمام زندگی را برای بقیه زندگی خود تحت تأثیر قرار می دهد یا محرومیت از یک دوره نسبتاً طولانی از زندگی با تحمیل کیفیت غیر طبیعی).
به عبارت دیگر ، آسیب های انجام شده جبران ناپذیر تلقی می شود ، و فرد مبتلا به سندرم زنجان فرد را به عنوان عضو ناگوار جامعه می داند. از این منظر ، ما می توانیم این احساس را با گرایش برخی از بیماران مبتلا به بیماری های دیگر (یا حتی کسانی که قربانی ناهنجاری های اجتماعی مانند سرقت هستند) برای آلوده کردن دیگران مقایسه کنیم.
با این حال ، آنچه در این یادداشت تحت عنوان “سندرم زنجان” مطرح شده است ، یک تئوری نیست ، بلکه فرضیه ای است که از مشاهدات میدانی چندگانه شکل گرفته است و ممکن است موضوعی پیشنهادی برای زمینه های علمی باشد ، اما عدم رعایت آن ممکن است منجر به ناهنجاری های دیگر و حتی ناهنجاری های دیگر شود. از سندرم زنجان در محل دقیق مشکلات پزشکی و زیست محیطی در صنعت استفاده می شود.
ارسال پاسخ