رویای رها شده در اتوبوس / مستند «رویایی که محقق نشد».

رویای چپ در اتوبوس/

به گزارش خبرگزاری انتخابتو به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، مستند بلند رویای ناتمام از جایی که حذف اتفاق افتاد، قبل از شکست، قهرمانی و حتی روایت آغاز می شود. در حالی که یکی از مدافعان با زور و محدودیت کنار گذاشته می شود، دیگری در جغرافیای روستا و منطق پدرانه نمی ایستد و تلاش می کند و امیدوار است که یکی از آنها در آستانه مصدومیت بایستد و همه این جریمه ها حول محور مربی شکل بگیرد. مربی در این مستند فقط یک راهنمای فنی نیست، بلکه نقطه کانونی معنا، ثبات و فروپاشی است. در ابتدا، روایت به ما نمی گوید که ما طرف یک تیم هستیم، طرف یک موقعیت هستیم. ما با یک موقعیت تاریخی، اجتماعی و نمادین روبرو هستیم.

مستندساز سوژه ها را دنبال می کند، قدم به قدم و با نفس خود حرکت می کند و این باعث می شود کار در لحظات زیادی کیفیت مستندی پیدا کند. اتوبوس، مسیر، صحنه های تمرین و مسابقه، شوخی ها، خستگی و نزدیکی اجتماعی بیش از آن که زمان روایت را پر کند. اینها ستون عاطفی فیلم را تشکیل می دهند. سی سال تجربه تیم ملی، سال ها تمرین سه نوع بدن زیر فشار یک پرچم، سه خاطره انباشته از شکست و پیروزی، این رفاقت را از سطح یک گزارش ورزشی به سطح یک سند اجتماعی می رساند.
در صحنه های مسابقات افتتاحیه از موسیقی کلاسیک غربی با ریتم تند آگاهانه استفاده می شود تا بدن زن ایرانی را از چارچوب مصرف و ستم خارج کرده و به بدنی فعال، پویا و نیرومند برساند. این انتخاب موسیقایی مصادف با سیاستی است که مستندساز پس از تحولات سال های اخیر متوجه آن شد. سیاست ایجاد فضایی برای نمایندگی زنان با استفاده جسورانه از صدای زن در موسیقی صحنه در اتاق رختکن، از بین بردن ترس از عواقب و ایستادن در موقعیتی که قبلاً تصور می شد هزینه بر است.
دوربین در کارگردانی گاه در نوعی سرگردانی قرار می گیرد، گویی هنوز رابطه خود را با فاصله و نزدیکی اشیا به طور کامل برقرار نکرده است. این سردرگمی در برخی لحظات به ابزارگرایی می رسد، اما این تغییر صداقت وضعیت را تا حدی حفظ می کند. مستندساز سعی می کرد فاصله ای را حفظ کند، در سوژه گم نشود و بر آن مسلط نشود، اما در نهایت گاهی لغزش می کند و گرفتار احساسات می شود و این دوگانگی در کادر نمایان می شود.
به نظر می‌رسد سوژه‌هایی که جلوی دوربین می‌نشینند و مستقیماً اعتراف می‌کنند، این لحظات را به جای کشف، با توضیح ارضا می‌کنند و باعث می‌شوند که روایت از زبان بدن و کنش‌ها به زبان گفتاری منحرف شود. با وجود زمان هنگفت صرف شده برای ضبط، جلسات متعدد، دوربین ها و دسترسی های گسترده، مستند از نبود طرحی از پیش طراحی شده که از ویژگی های مستندهای مختلف است رنج می برد و البته این کمبود در تدوین به خوبی جبران می شود. تدوین فیلم وحشتناک است و تدوینگر با کات های ناگهانی و تغییر فضا ریسک بزرگی کرد که با توجه به ماهیت فوتسال به خوبی انجام شده است. حرکات آهسته، تنش سریع، و ریتم تپنده تدوین، بیننده را بین شادی و انزجار معلق می کند.

برخی از صحنه‌های بازسازی‌شده بی‌جان و ساختگی هستند و بیش از آنکه واقعیت را بازسازی کنند، هدف فیلمساز را یادآوری می‌کنند. ضبط صدا کارکرد فنی دارد و وارد لایه معنایی نمی شود. موسیقی از بسیاری جهات احساسی است و به جای برانگیختن فکر، احساس می کند.

از سوی دیگر، رابطه مستندساز با برخی از سوژه ها به وضوح دور است، نزدیکی مورد انتظار در کادر هر لحظه رخ نمی دهد و همان فاصله پشت دوربین خود را در مقابل دوربین بازتولید می کند. این واقعیت که حداقل یکی از سوژه‌ها عصیان، اعتراض یا بر هم زدن قاب نداشت، تضمین می‌کرد که روایت در سطح رفیق باقی می‌ماند و به نقطه انفجار نمی‌رسید، که اگر اتفاق می‌افتاد، اتفاقی قابل توجه بود.
این مستند از نظر پژوهشی نیز با خلأهایی مواجه است که بیش از حد بر تدوین به جای تکیه بر طرح روایی از پیش آماده شده تکیه می کند.

اما در فضایی که نیمی از جامعه را زنان تشکیل می‌دهند و سال‌ها در حاشیه مانده‌اند، انتخاب موضوعی که دغدغه بانوان ورزشکار است، انتخابی ضروری و به موقع است. در حالی که فیلم به لطف همراهی مستقیم تیم، ثبت وقایع و اعتماد در لحظه ارزش مستندی پیدا کرد، بحث و تمرکز رسانه ای نیز به تماشای فیلم کمک کرد.

در لایه موضوعی، مستند به تدریج چهره ای استعاری به خود می گیرد. تاکید بر دست‌ها، پاها و سر، بر اندام‌هایی که کار می‌کنند، تصمیم می‌گیرند و فرمان می‌دهند، مربی و بازیکنان را به نقشه قدرت تبدیل می‌کند. مربی ای که بتواند وحدت یا تفرقه ایجاد کند به استعاره رهبری تبدیل می شود و این استعاره ناخودآگاه فاصله بین وحدت ملی و مسائل مدیریتی را پر می کند. پنج بار تکرار نام ایران قبل از هر تمرین و مسابقه فقط یک رسم تیمی نیست. این نوعی دعوت به هویت جمعی است.

اوج درام پس از شکست مقابل ژاپن و قبل از بازی نهایی مقابل چین رخ می دهد. جایی که روایت دوباره به فرصت می رسد. گروه تقسیم شده با دلسوزی به صحبت های مربی نزدیک می شوند و با بیم و امید وارد میدان نهایی می شوند. این نکته دقیق ترین استفاده از منطق درام در تدوین فیلم است. اعتراف و گلایه نهایی سرمربی مقابل دوربین یکی از درخشان ترین لحظات فیلم است و به تنهایی ظرفیتی ماندگار دارد.

عنوان استعفای نهایی سرمربی و ناکامی این تیم در جام جهانی بی درنگ مستند را به قرائتی ایدئولوژیک تبدیل می کند. مانیفست موجودیت تولید کننده ناخودآگاه به ذهن بیننده تحمیل می شود، گویی بالا رفتن ناگزیر به شکست منجر می شود.

با این حال، این گزاره در سطح ملی و مدیریتی قابل تعیین نیست و بیش از آنکه یک تحلیل باشد، یک راهنمایی مستقیم و روشن است.
با تمام این اوصاف، رویای ناتمام مستندی کامل و بی نقص نیست، بلکه سندی ارزشمند متعلق به دوره ای تحسین برانگیز و ارزشمند اما تاریخی است. مستندی که موضوع اصلی آن همدلی و اتحاد است، همان عنصری که سال هاست در فرهنگ جمعی ما گم شده است. اثری که اگر تا جام جهانی ادامه می یافت و در کنار تیم می ماند می توانست به یکی از مهم ترین اسناد تصویری تاریخ ورزش بانوان ایران تبدیل شود. آنچه باقی می ماند یک مستند است و بقای آن نه به خاطر فرم کاملش که به خاطر ثبت رویایی ناتمام است.

59243

گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین