سال 2026 و شش تله ای که ترامپ ممکن است در آن بیفتد!

سال 2026 و شش تله ای که ترامپ ممکن است در آن بیفتد!

در سال 2026، ایالات متحده همچنان قدرت نظامی پیشرو خواهد بود و دارای بودجه جهانی و بودجه دفاعی خواهد بود. این متغیرها مخالفان او را بیشتر مرعوب می‌کند و در عین حال یک کمپین را تحریک می‌کند. با این حال، آنچه مهم است حاشیه خطا است. محیط استراتژیک امروز مملو از جنگ‌های ناتمام، فشارهای مداوم بدون درگیری آشکار، و دشمنانی است که در استفاده از بی‌صبری و محاسبات نادرست مهارت دارند.

به گزارش تجارت نیوز، در سال 2026 آمریکا ممکن است به دنبال نمایش قدرت نظامی خود باشد. با این حال، این بازیگر باید بداند که حاشیه خطا در این زمینه تقریباً وجود ندارد. یک گروه استدلال می کنند که دولت دوم ترامپ احتمالاً بیش از حد بر فشار مداخله جویان تمرکز خواهد کرد که می تواند به عواقب ناگواری منجر شود. تشدید بیش از حد تنش در دریای چین جنوبی، این پتانسیل را دارد که واشنگتن را وارد درگیری جدی با چین کند. نادیده گرفتن همزمان فشار منطقه خاکستری، مدیریت نادرست تقسیم بار اتحاد، و اشتباه گرفتن تغییرپذیری با نیرو، به تدریج بازدارندگی را از بین می برد.

در این زمینه سعی شد 5 اشتباه نظامی که ترامپ ممکن است مرتکب شود مورد بحث قرار گیرد. در سال 2026، ایالات متحده همچنان قدرت نظامی پیشرو خواهد بود و دارای بودجه جهانی و بودجه دفاعی خواهد بود. این متغیرها مخالفان او را بیشتر مرعوب می‌کند و در عین حال یک کمپین را تحریک می‌کند. با این حال، آنچه مهم است حاشیه خطا است. محیط استراتژیک امروز مملو از جنگ‌های ناتمام، فشارهای مداوم بدون درگیری آشکار، و دشمنانی است که در استفاده از بی‌صبری و محاسبات نادرست مهارت دارند. در این شرایط، بعید به نظر می رسد که دولت دوم ترامپ در اقدام بیش از حد محتاطانه تردید کند. خطر بزرگتر تصمیمات عجولانه ترامپ است. پیشنهادی که می تواند او را به یک سری اشتباهات نظامی قابل اجتناب سوق دهد، اشتباهاتی که قدرت آمریکا را از بین می برد و فضای واشنگتن را برای مانور محدود می کند، درست در لحظه ای که کمترین امکان انجام آن در این دوره رقابت قدرت های بزرگ وجود دارد.

قمار در دریای چین جنوبی

خطرناک‌ترین اشتباهی که ترامپ در سال ۲۰۲۶ می‌تواند مرتکب شود، تشدید تنش‌ها با چین به‌عنوان اهرم فشار به جای یک تعهد استراتژیک الزام‌آور است. این اشتباه در هیچ کجا به اندازه دریای چین جنوبی خطرناک نیست. ترامپ ممکن است خود را در میانه بحران ناشی از تهاجم دریایی چین ببیند. هرگونه درگیری، دعوا، یا ایجاد یک منطقه محرومیت موقت در اطراف یک نقطه مورد مناقشه، پتانسیل تشدید بحران را دارد. پاسخ رئیس جمهور ایالات متحده ممکن است نشان دادن اراده باشد: گسترش آزادی دریانوردی برای گشت زنی، اعزام کشتی های سطحی به آب های مورد مناقشه و استقرار بمب افکن های صوتی در منطقه، اما واکنش پکن غیرقابل پیش بینی است.

هدف ایالات متحده از اقدامات فوق، ایجاد بازدارندگی از طریق استفاده از زور است. با این حال، تأثیر آن می تواند افتادن در تله باشد. هنگامی که قدرت ها به صورت علنی و گسترده مورد استفاده قرار می گیرند، اعتبار و افتخار به دست می آورند. پکن به آرامی واکنش نشان خواهد داد. کشتی‌ها را بازرسی می‌کند، عملیات اجرایی را در مقیاس بزرگ‌تر انجام می‌دهد و واشنگتن را تحریک می‌کند تا از نردبان تشدید بالا برود. آنچه به عنوان یک سیگنال شروع می شود به یک پلکان صعودی با یک خروجی باریک تبدیل می شود. افزایش تنش ها عامل فشار در تظاهراتی که هیچ یک از طرفین حاضر به عقب نشینی نیستند، نخواهد بود. برعکس، به بن بست منجر می شود که به راحتی می تواند به یک درگیری فعال تبدیل شود.

درگیری در ناحیه خاکستری

دومین اشتباهی که ترامپ در سال 2026 می‌تواند مرتکب شود، تمرکز بر حرکات نظامی دراماتیک و در عین حال نادیده گرفتن اشکال آرام‌تر و محافظه‌کارانه‌تر رقابت است که نتایج را در طول زمان شکل می‌دهند. مبارزات سرنوشت ساز سال آینده با اعلام جنگ آغاز نخواهد شد. این رقابت ها با مداخلات، اخلال و فشار حداکثری پدیدار خواهد شد.

ترامپ ممکن است با ناهنجاری های مداومی مانند قطع GPS، خرابی های غیرقابل توضیح ماهواره، آسیب های متناوب در نزدیکی اتصالات کابلی زیر آب در امتداد خطوط دریایی کلیدی در قطب شمال و اقیانوس اطلس شمالی مواجه شود. اگر دولت ترامپ هر حادثه را به‌عنوان یک مشکل فنی جداگانه بررسی و محکوم کند نه اینکه آن‌ها را به‌عنوان تهدید ترکیبی تلقی کند، منجر به نادیده گرفتن هدف‌گذاری در سطح کمپین، افزایش حق بیمه، تغییر مسیرهای تجاری و سرمایه‌گذاری متحدان در راه‌حل‌های ملی به جای ایجاد انعطاف‌پذیری جمعی خواهد شد. در چنین حالتی، بازدارندگی نه با شکست، بلکه با عادی سازی تضعیف می شود. در چنین حالتی، زمانی که واشنگتن به این الگو پی برد، محیط عملیاتی تغییر کرده است. البته این به نفع آمریکا نیست.

متحدان را نادیده بگیرید

مدیریت ائتلاف ها اشتباه سوم را ایجاد می کند. استدلال هایی که برای دادن مسئولیت بیشتر به متحدان، به ویژه اروپا، معتبر است. اشتباهی که ترامپ می‌تواند مرتکب شود این است که سریع‌تر از آنچه واقعیت اجازه می‌دهد به دنبال نتایج باشد. در سال 2026، ترامپ ممکن است تصمیم بگیرد که نیروهای چرخشی ایالات متحده در شرق اروپا را کاهش دهد و توانمندسازهای اصلی ایالات متحده را از منطقه خارج کند، و این اقدام را اصلاحی مرحله آخر برای سیاست آزادی برای همه اروپا در نظر بگیرد. هدف استراتژیک (تعادل مسئولیت ها) قابل دفاع خواهد بود. طبیعتا کشورهای اروپایی قادر به اجرای فوری پدافند هوایی یکپارچه، لجستیک و آمادگی مستمر نخواهند بود.

بنابراین، مقاومت در طول شکاف هدایت ضعیف می شود. روسیه برای استفاده از این لحظه نیازی به حمله نخواهد داشت. زیرا یک “جنگ سایه” شامل تهاجمات هوایی حساب شده، فشار ترکیبی و تهدیدهای انتخابی برای آزمایش اراده کافی است. اتحادها ترجیح می دهند به جای سرمایه گذاری بر روی پیش بینی تمرکز کنند. به‌جای هموار کردن راه برای پیشرفت استراتژیک، حرکت‌هایی که برای تسریع مسئولیت‌پذیری طراحی شده‌اند، دقیقاً زمانی که بازدارندگی به وضوح ضروری است، رانش استراتژیک ایجاد می‌کنند.

پیش بینی ناپذیری از طریق سیگنال دهی موثر

چهارمین اشتباه ترامپ در سال 2026 ایجاد بی ثباتی با توسل به قدرت است. غافلگیری در سیاست داخلی می تواند رقبا را مختل کند و شتاب ایجاد کند. با این حال، در مسائل نظامی این مقوله اغلب اثر معکوس دارد. بازدارندگی متکی بر سیگنال دهی منظم است، پیامی که به اندازه کافی سازگار است که در طول زمان خوانده شود، ارزیابی شود و بر اساس آن عمل شود. متحدان برای برنامه ریزی و تعهد به پیامی روشن نیاز دارند. رقبا همچنین باید ریسک ها را به وضوح محاسبه کنند. وقتی موقعیت ها و تفسیرها به طور نامنظم تغییر می کنند، سیگنال ها تحریف می شوند، اعتبار از بین می رود و دامنه تفسیر نادرست گسترده تر می شود.

ترامپ ممکن است اجازه دهد سیگنال های ایالات متحده در غرب اقیانوس آرام در طول بحران به شدت نوسان کند. یک هفته هشدارهای عمومی ممکن است نشان دهنده قدرت اراده باشد. سخنان آشتی جویانه برای کاهش تنش در هفته آینده. اما هر دو نوع می توانند عواقب جدی داشته باشند. هدف از این اقدامات انعطاف پذیری خواهد بود. اثر سردرگمی است. پکن آزمایش هایی را برای شناسایی سیگنال های مهم انجام خواهد داد. متحدان برنامه ریزی برای وضعیت دائما در حال تغییر را دشوار خواهند یافت. بازارها به جای پاسخگویی به عدم اطمینان به آن پاسخ خواهند داد. در عوض آنچه باید دشمن را نگران می کرد، آزمایش تنش و خطر تشدید تنش در شرایطی بود که واشنگتن کنترلی بر آن نداشت. این وضعیت همچنین می تواند منجر به جنگ شود.

مسابقه پرهزینه در کارائیب

پنجمین اشتباه آشکار ترامپ در سال 2026، جنگ با ونزوئلا است، رویدادی که به عنوان یک مشکل راهبردی، با رویکردهای محتاطانه قابل حل است. ناامیدی از تشکیلات سیاسی در دوران مادورو، روابط این کشور با دشمنان خارجی و نقش آن در بی‌ثباتی منطقه‌ای می‌تواند ترامپ را تشویق کند تا راه‌حلی دراماتیک‌تر از آنچه این موضوع اقتضا می‌کند، امتحان کند. ترامپ می‌خواهد نظم را بازگرداند، زیرساخت‌های انرژی را فراهم کند، و غیره. می‌تواند با استفاده از زور به تغییر رژیم متوسل شود، با مطرح کردن یک حمله محدود به عنوان راهی. اولین مرحله نظامی می تواند به سرعت موفقیت آمیز باشد. اما در درازمدت، آمریکا همچنان در کشمکشی که خودش ساخته گیر خواهد کرد. این اقدام بر روابط واشنگتن در سراسر آمریکای لاتین تأثیر می گذارد، توجه و منابع را از جبهه های اولویت بیشتری منحرف می کند و روایتی قدرتمند در مورد فشار ایالات متحده در نیمکره به رقبای آمریکا ارائه می دهد. نیروی اعمال شده در این راه مشکل مورد نظر را حل نخواهد کرد. دقیق تر، چند برابر می شود.

نه نمایشی، بلکه قدرت مصرف

این پنج خطا از ریشه مشترکشان سرچشمه می‌گیرد: بی‌شکیبایی که به عنوان قدرت اراده پنهان شده است. در دنیای امروز، قدرت نظامی دیگر با تظاهرات بلند سنجیده نمی شود، بلکه با سازماندهی هوشمند، بازدارندگی پایدار، ائتلاف های منسجم و سیگنال دهی منظم سنجیده می شود. شاید هیچ یک از این مولفه ها جذاب نباشند، اما همه آنها تعیین کننده هستند. ایالات متحده نیازی به اثبات قدرت خود در سال 2026 ندارد. این واقعیت از قبل برای همه روشن است.