آرش ملکی در یادداشتی به روزنامه هم میهن نوشت: چند ماهی است که اختلاف آمریکا و ونزوئلا بر سر حمل مواد مخدر وارد فاز تنش شده و این روزها بیم از درگیری نظامی جدی بیشتر از همیشه شده است. فقدان حاکمیت قانون و فساد ساختاری لجام گسیخته، پیامد منطقی اقتدارگرایی سوسیالیستی، کشوری را که دارای بزرگترین ذخایر نفتی جهان است و همچنین از گاز طبیعی، طلا و الماس بهره مند است، به مرحله ای رسانده است که اکنون 82 درصد از جمعیت آن زیر خط فقر زندگی می کنند.
یکی دیگر از پیامدهای این وضعیت، رشد اقتصاد مواد مخدر و تبدیل شدن ونزوئلا به یکی از مراکز تولید و ترانزیت آمریکای لاتین است. اگرچه آمار دقیقی در این زمینه در دسترس نیست، اما تخمین زده می شود که سالانه بیش از ششصد تن مواد مخدر در ونزوئلا تولید و توزیع می شود. در این زمینه سهم آمریکا به 10 درصد از این رقم می رسد.
طبق آمار اعلام شده از سوی کاخ سفید، در سال 2024 به طور متوسط روزانه دویست آمریکایی بر اثر سوء مصرف این مواد جان خود را از دست خواهند داد، این واقعیت باعث شده است که دولت ترامپ از همه ابزارهای سخت و نرم برای مهار و مهار این وضعیت استفاده کند. این اقدامات را می توان به عنوان ارائه 50 میلیون دلار جایزه برای اطلاعاتی که منجر به دستگیری مادور شود و بزرگترین فروشنده اصلی مواد مخدر ونزوئلا، معروف به Cartel de los Soles، به عنوان یک سازمان تروریستی تعریف کرد.
علاوه بر این موارد می توان به 22 مورد حمله به قایق های حامل مواد مخدر در مناطق دریایی فی مابین از شهریور ماه امسال نیز اشاره کرد. حتی اکنون نیز گفته می شود که نیروهای نظامی آمریکا در نزدیکی ونزوئلا در حالت آماده باش هستند و حمله نظامی به خاک آن کشور قریب الوقوع است.
اگر فرض کنیم که این رویداد رخ دهد، در حاشیه یک درگیری مسلحانه بین المللی خواهد بود و در پرتو حقوق بین الملل پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت. ترامپ و کابینهاش در طول پنج سال قدرت خود نشان دادهاند که میخواهند مدل نظم حقوقی موجود بینالمللی را تغییر دهند و در تصمیمگیریهای خود برخی قوانین موجود را که (از نظر آنها) مغایر با منافع ملی ایالات متحده است، نادیده میگیرند. به همین ترتیب، جنگ احتمالی آمریکا و ونزوئلا را میتوان تابعی از این معادله جدید ارزیابی کرد.
در مدل فعلی، طبق بند 4 ماده 2 منشور سازمان ملل متحد، دولت ها متعهد می شوند در روابط خود با یکدیگر از توسل به نیروی نظامی خودداری کنند. تنها استثنائات این قاعده مواد 42 و 51 همان سند بین المللی است. اولین مورد توسل به نیروی نظامی به صورت دسته جمعی و با تصمیم شورای امنیت علیه دولتی است که صلح و امنیت بین المللی را تهدید و نقض می کند. در حالت دوم، دولت ها حق دارند در صورت وقوع حمله نظامی به قلمرو آنها و به شرط عدم مداخله شورای امنیت در موضوع، بر اساس اصول «نیروی متناسب با موقعیت» و «ضرورت نظامی» علیه دولت متجاوز اقدام نظامی کنند.
در مورد وضعیت آمریکا و ونزوئلا، هنوز خبری مبنی بر حمله نظامی به خاک آمریکا منتشر نشده است و اقدام احتمالی ارتش آن کشور به عنوان دفاع از خود کلاسیک تعریف نشده است. به عبارت دیگر، ایالات متحده ادعا می کند که دولت ونزوئلا به قاچاقچیان مواد مخدر اجازه می دهد تا از اقدامات سازمان یافته عبور کنند. و در ازای این عمل، سهمی از سود دریافت می کند.
نتیجه این اقدامات مرگ هزاران شهروند آمریکایی به دلیل تصمیم حاکمیتی دولت ونزوئلا است. بنابراین می توان این وضعیت را در زمره تروریسم مواد مخدر طبقه بندی کرد و برای مقابله با آن از نیروی نظامی استفاده شد.
بدیهی است که این توجیه با استانداردهای فعلی حقوق بین الملل مطابقت ندارد و توسل به زور احتمالی نمونه ای از تهاجم نظامی خواهد بود. اگر قرار بود آمریکا راه حقوق بین الملل را طی کند، باید این مسیر را از طریق شورای امنیت سازمان ملل طی کند و تصمیم حافظ صلح و امنیت بین المللی به عملیات نظامی آمریکا مشروعیت حقوقی بین المللی می دهد.
لیک (به هر دلیلی) تمایلی به پیروی از این قوانین ندارد. اگرچه قواعد حقوقی مربوط به صلح و امنیت بین المللی از نظر سلسله مراتب اهمیت اولیه دارند. با این حال، ماهیت پویای حقوق بین الملل درها را برای تغییر پیرامون این قوانین باز نگه می دارد.
آیا اقدام نظامی آمریکا علیه تروریسم مرتبط با مواد مخدر منجر به تغییر در استفاده از زور در قوانین بینالمللی خواهد شد؟ پاسخ این سوال به مرور زمان با اقدامات یکجانبه دولت ها، فقه و دکترین مشخص خواهد شد.






ارسال پاسخ