سیمین بههانی: درس امروز یک فعل ناشناخته است!

سیمین بههانی: درس امروز یک فعل ناشناخته است!


فلاپی ما به آرامی به سیمین بههانی نزدیک می شویم. امروز شعری توسط سیمین بههانی انتخاب کردیم. غزل بانوی در شعر “ورم ناشناخته” زیر پوست جامعه گرفته شد و در مورد زخم های موجود در زبان زخمهای او صحبت می کرد.

شعر فعل ناشناخته سیمین بههانی

بچه های صبح. جلال خوب

دوره امروز فعل ناشناخته است

فعل ناشناخته چیست؟ شما می دانید

نسبت فعل ما به اعتراض

زبان در دهان من چو

صدای جیر جیر

صدای ناسیم

دامنه های شیشه ای روی سنگ

من یک ساعت به آن دادم.

من حق صحبت کردن را کردم

برای آگاهی از “معجزه” من

من به ژله زنگ زدم

“از درس ژله من چه چیزی را درک کردی؟”

پاسخ من سکوت و سکوت بود

“کجا به من جواب دادی؟

آیا به دنیای هپوات رفتید؟ “

خنده و نگه داشتن دخترانم

ریخته شده

لیسیدن از تعجب او غرق شد

او از آستراستا و رفقای خود آگاه نیست

گفتم عصبانی:

“گوش های سنگین کودکان”

دختر “بدون خانم

درس در گوش Jaleh Yassin »

هنوز می خندد و متحدین

رنگ پریده

تحت آتشفشان دیده می شود

جیل آرام و سرد و خم بود

او به عمق چشمانم رفت.

این دو ناخن خیره کننده به نظر می رسند

موجی از زنان در دو چشم

راز تاریکی

چه چیزی را در این خواندم

داستان غم انگیز بود و همین بود

ناله

صدای بسیار خشن:

«پدر واقعی ناشناخته فعل

چه کسی قلبم را در درد ایجاد کرد

برای مشت زدن و سیلی زدن خواهرم

او مادرم را از خانه بیرون آورد

شب دوش از گرسنگی تا صبح

خواهر شیر من

سوخت در آتش برادرم

با من به سحر

در غم و اندوه دو تن دیدن من

اشک و احمق بود

من دیگر مادرم را نمی شناسم

کجا رفت و او بود؟ “

صحبت کردن و نه و آنچه باقی مانده است

او گریه می کرد و زمزمه می کرد

در قطره شسته شده

ورق

هوی من در زمزمه او درگیر است

این اشتباه بود چه گفتم

درس امروز داستان غم انگیز شماست

مثل این! چرا صحبت کردم؟

پدر واقعی ناشناخته فعل

سوزاندن شما بی گناه

اشتیاق در آن آتش بود

یک مادر بی خانمان می سوزد