شورای آتلانتیک: توافق جدید با ایران بهترین گزینه برای آمریکاست

شورای آتلانتیک: توافق جدید با ایران بهترین گزینه برای آمریکاست

به گزارش ایرنا، ناتانائل سوانسون، محقق ارشد و مدیر پروژه راهبردی ایران در اندیشکده آمریکایی «شورای آتلانتیک» نوشت: صرف زمان و انرژی کمتر برای ایران هدف خوبی برای امنیت ملی آمریکاست. برای بیش از 46 سال، هر دولت آمریکا زمان و منابع قابل توجهی را به ایران اختصاص داده است، اما دستاوردهای کمی داشته است. راهبرد جدید امنیت ملی آمریکا (NSS) که یک انحراف قابل توجه از دوره اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ است، منعکس کننده این تغییر رویکرد است و تنها به سه اشاره کوتاه به ایران محدود می شود. حمایت از تنزل رتبه تهران، آتش بس اسرائیل و ایران و اعلام کلی آن مبنی بر «ماموریت انجام شد».

سوانسون که در دوران ریاست جمهوری جو بایدن، رئیس جمهور اسبق آمریکا، به عنوان مدیر پرونده ایران در شورای امنیت ملی کاخ سفید خدمت می کرد و در دولت ترامپ نیز بخشی از تیم مذاکره کننده با ایران بود، افزود: بخش مربوط به ایران در استراتژی جدید امنیت ملی ایالات متحده احتمالاً بازتابی از اختلافات داخلی است که در پایگاه ریاست جمهوری در طول جنگ 12 روزه اسرائیل-Iran به وجود آمد. در حالی که جنگ‌افروزان سنتی از اقدام نظامی تمجید می‌کردند، طرفداران میانه‌روی نگران بودند که ترامپ از قول خود برای پایان دادن به «جنگ‌های بی‌پایان» در خاورمیانه سرپیچی کند.

به گفته نویسنده این مقاله، یکی از مقامات دولت توضیح داد که کاخ سفید مطمئن نیست که چگونه همزمان تاکر کارلسون و مارک لوین را که نماینده هر دو انتهای طیف میانه‌رو-جنگجو هستند، راضی کند. پایان جنگ 12 روزه با یک حمله و عقب نشینی فوری دیپلماتیک، تلاشی برای پر کردن شکاف با «اعلام پیروزی» و «بستن ماجرا» بود.

متأسفانه، این احتمالاً تنها یک راه حل موقت خواهد بود زیرا مسائل عمده حل نشده باقی می مانند و به آن سادگی که استراتژی جدید امنیت ملی ایالات متحده پیشنهاد می کند، نخواهد بود. اگرچه برنامه موشکی و حمایت از نیروهای نیابتی تهران کاهش یافته است، اما ایران در جنگ 12 روزه خسارات محسوسی به اسرائیل وارد کرد و همزمان در حال بازسازی سایر قابلیت های خود است. به طور کلی، ایران هنوز ظرفیت تبدیل شدن به هژمون منطقه ای را دارد که استراتژی جدید امنیت ملی ایالات متحده امیدوار است از آن اجتناب کند.

نویسنده همچنین می نویسد: بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی با استناد به تهدید موشکی ایران به این واقعیت واکنش نشان داد. برخی از مقامات و کارشناسان اسرائیلی در محافل خصوصی، جنگ 12 روزه را «جنگ اول ایران» می‌خوانند و معتقدند در دور بعدی، اسرائیل مکان‌های خاصی را با شدت بیشتری هدف قرار خواهد داد. اگر این ایده ها محقق شوند، ادامه آتش بس احتمالاً منوط به تحت کنترل گرفتن نتانیاهو توسط ترامپ خواهد بود. در هر صورت، از سرگیری درگیری ممکن است، اگر بعید نباشد، ممکن به نظر برسد.

حالا چه باید کرد؟

با توجه به استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا، اجرای ضعیف ترامپ از «فشار حداکثری 2» و برخی اظهارات قبلی وی در خصوص اقدام نظامی آمریکا در خارج از کشور، می توان تصور کرد که تغییر نظام سیاسی در ایران با تحریک و مداخله آمریکا گزینه روی میز نیست. به گفته شورای آتلانتیک، امکان تغییر این موضوع وجود دارد، اما اگر رویکرد «اول آمریکا» بر استراتژی امنیت ملی این کشور حاکم شود، آمریکا رویکرد کاهش زمان‌بر را در قبال ایران اتخاذ کرده و بر آن تمرکز خواهد کرد. چنین تصمیمی واشنگتن را با سه گزینه ساده برای اجرای استراتژی امنیت ملی خود روبرو می کند: امید به حفظ وضعیت موجود. انتقال مشکل ایران به اسرائیل به دنبال یک توافق جدید با ایران باشید.

حفظ وضعیت موجود

نویسنده در توصیف این سناریو می نویسد: اگر وضعیت موجود و آتش بس حفظ شود، عالی است. رئیس جمهور ایالات متحده مستحق ستایش است و استراتژی امنیت ملی ایالات متحده نیز بر آن متکی است. شباهتی بین این دیدگاه و سیاست دولت بایدن در قبال ایران وجود دارد که برخی کارشناسان آن را در دو سال گذشته «بدون بحران، بدون توافق» نامیده‌اند. اما سه تفاوت مهم وجود دارد.

نخست، برای دولت بایدن، «بدون بحران، بدون توافق» همیشه یک استراتژی موقت بود و تا حدی تقویم بازتاب سیاسی آمریکا بود. ثانیاً، به دلایل ذکر شده در بالا، از سرگیری درگیری محتمل به نظر می رسد و در نتیجه، احتمال اجرای هر نسخه از مهار کمتر می شود. سوم، ترامپ تا حد زیادی میراث پرونده هسته ای ایران را حفظ می کند، حتی اگر بخواهد به طور کامل از ایران به دلیل تصمیماتش برای خروج از توافق هسته ای 2018 (برجام) و حملات بی سابقه به تاسیسات هسته ای ایران در ژوئن امسال فاصله بگیرد.

برون سپاری مشکل

انتقال مشکل به اسرائیل یک گزینه است. اجرای آن احتمالاً شامل سیاستی به نام «بریدن علف های هرز» است که در آن اسرائیل به طور دوره ای ایران را با حملات نظامی هدف قرار می دهد. این یک استراتژی پرخطر و با پاداش بالا است و به شریکی نیاز دارد که ممکن است قدرت نظامی نشان دهد اما توانایی محدودی برای تبدیل موفقیت میدانی به موفقیت استراتژیک بلند مدت داشته باشد. علاوه بر این، با توجه به حضور بیش از 40 هزار نیروی آمریکایی در خاورمیانه، این رویکرد می تواند در صورت تشدید درگیری، نیروها و منافع آمریکا را به خطر بیندازد و در خط آتش قرار دهد.

MAGA (Make America Great Again) فعالان و حامیان پرهیز، که هر دو می خواهند واشنگتن در عرصه فرامرزی بسیار کمتر مداخله کند، باید بر اساس نتایج جنگ 12 روزه ملاحظاتی داشته باشند. آنها در مراحل اولیه جنگ دائماً از آمریکا می خواستند که دخالت نکند و کار را به اسرائیل واگذار کند. با این حال، جنگ در نهایت منجر به سرمایه گذاری قابل توجه آمریکا شد. دولت تاکنون از یک جنگ طولانی پرهیز کرده است، اما تجدید تعامل خطر فرو بردن آمریکا را در جنگی ناسازگار با استراتژی بلندمدت آن و در تضاد با بسیاری از پایگاه های ترامپ دارد.

معامله جدید

در نهایت، و شاید مهم‌تر از همه، به نظر می‌رسد ترامپ گزینه سوم، «توافق جدید» را ترجیح می‌دهد. او بارها خواستار از سرگیری مذاکرات شده و در بسیاری از موارد ژست های واضحی از خود نشان داده است که می تواند به عنوان تمایل به ادامه مذاکرات تعبیر شود.

نویسنده ادامه می دهد: اما رسیدن به توافق جدید کار بسیار دشواری است. ترامپ علاوه بر اینکه ایران یک شریک مذاکره بسیار دشوار است، با چالش‌های منحصربه‌فردی در دولت خود مواجه است که نشان می‌دهد دور شدن از ایران چقدر دشوار است. توافق احتمالی با ایران می تواند بار دیگر شکافی را در حزب جمهوری خواه ایجاد کند. تسلیم شدن ایران رویدادی خوشایند اما بعید به نظر می رسد، و در نتیجه کابینه نتانیاهو بعید است از هرگونه توافق بالقوه ای حمایت کند که جمهوری خواهان طرفدار ترامپ و مخالف برجام را در موقعیتی مخاطره آمیز قرار دهد.

به گفته نویسنده مقاله، “توافق جدید بالقوه باید بهتر از برجام باشد یا حداقل تفاوت قابل توجهی با آن داشته باشد. در حالی که در دولت به عنوان عضوی از تیم مذاکره کننده دولت ترامپ در مورد برنامه هسته ای ایران حضور داشتیم، ما عمیقا آگاه بودیم که هر توافق بعدی بر اساس محاسن برجام مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. برجام، اگرچه ناقص و محدود بود، زمانی که ترامپ از لحاظ کاری ناقص و محدود بود. برجام زمانی عمل کرد که زمان زیادی گذشته بود و پیشرفت‌های هسته‌ای ایران این کار را غیرممکن کرد. زیرا، هرگونه توافق آتی به طور مناسب با توجه به نقاط قوت برجام (محدودیت های بسیار سخت در مورد برنامه هسته ای ایران) و نقاط ضعف آن (بند به روز رسانی و دامنه محدود) ارزیابی خواهد شد.

در نهایت فاصله گرفتن آمریکا از ایران با وجود اینکه هدفش کاملاً قابل درک است برای آمریکا دشوار خواهد بود. همه گزینه ها دارای اشکالات و چالش هایی هستند. اما دستیابی به توافق دائمی با ایران احتمالا بهترین گزینه است. مذاکره با ایران آسان نیست، اما پذیرش توافق با تهران برای آمریکا نیز دشوار است. اما امید به بهبود شرایط یا رسیدن به نتیجه مطلوب با وجود ناممکن ها و انتقال موضوع به دیگران، خطر گرفتار شدن آمریکا در خاورمیانه را در سال های آینده افزایش می دهد.