صحبت های آقای عراقچی در واقع مرا یاد «کاکو» در زندان اوین انداخت. کاکو بر اثر برخورد کامیون و مینی بوس خود در جاده دماوند باعث کشته و زخمی شدن افراد زیادی شد. او را تا مشخص شدن سرنوشت مجروحان و پرداخت دیه در زندان نگه داشتند.
احمد زیدآبادی در یادداشتی نوشت: این مثل این است که با سیخی به پهلوی انسان بزنی و از درد فریاد بزنی. به او گفتند؛ این چیه؟ در سوال نمیدونی وقتی نمیزنم چقدر لذت داره!
می خواستم در مورد اظهارات اخیر سید عباس عراقچی درباره «حرمت» تحریم ها از این قیاس استفاده کنم که دیدم نمونه ای از این وجود ندارد! چون سیخ را در پهلوی خودش نمی گذارد، می گذارد به پهلوی خلق خدا!
صحبت های آقای عراقچی در واقع مرا یاد «کاکو» در زندان اوین انداخت. کاکو بر اثر برخورد کامیون و مینی بوس خود در جاده دماوند باعث کشته و زخمی شدن افراد زیادی شد. او را تا مشخص شدن سرنوشت مجروحان و پرداخت دیه در زندان نگه داشتند.
یک روز از کاکو درباره تصادف پرسیدم. آرام گفت: هیچی! داشتم راه می رفتم که با یک مینی بوس پر از جمعیت روبرو شدم. 7 نفر از آنها جان باختند و 8 نفر مجروح شدند! سپس با خوشحالی هیجان زده ادامه داد. برخی از آنها روی زمین می تپیدند تا اینکه بیهوش شدند!
از خونسردی و هیجانش عصبانی شدم و گفتم; این چگونه در مورد زندگی مردم صحبت می کند؟ لبخند شدیدی زد و گفت: به آخر عمرشون رسیده بودند! من هم نگرفتم وگرنه می مردند! پس پشیمان نیست!»






ارسال پاسخ