عباس آخوندی وزیر اسبق راه و شهرسازی گفت: بسیاری از کشورهای منطقه به ویژه عراق بعد از صدام به عدم ایجاد بیگانگی بین شیعه و سنی اهمیت دادند اما ما با از بین بردن هویت ایران با دست خود بیگانگی را در داخل ایران ایجاد کردیم. ما اعلام کردیم که کشوری شیعه هستیم و با این شرایط تلاش می کنیم جهان اسلام را رهبری کنیم که هدفی دست نیافتنی و مغایر با واقعیت ها بود زیرا اکثریت جهان اسلام با ما مشکل تاریخی داشتند. این بیگانگی که امروز تجربه می شود، نتیجه استثمار بیگانگان و موج سواری در اشتباهات داخلی است.
به گزارش ایرنا، وزیر سابق راه و شهرسازی با بیان اینکه ایران نقش مهم و تعیین کننده ای در امنیت منطقه دارد، گفت: آینده ایران در گرو درک ما از امنیت است و با حفظ استقلال و اقتدار منطقه ای خود باید بتوانیم ترتیبی امنیتی در منطقه ارائه دهیم که بتواند مطابق با خواسته های کشورهای منطقه باشد.
در نشست «ایران چیست، روابط خارجی و سیاست منطقهای» که عصر یکشنبه ۱۳ آبان در پژوهشکده مطالعات راهبردی خاورمیانه به همت گروه ایرانشناسی برگزار شد، عباس آخوندی; وی به بیان دیدگاه های خود در خصوص وضعیت کنونی کشور و مقایسه آن با سایر کشورهای منطقه و جهان پرداخت. شرح صحبت های عباس آخوندی را در ادامه می خوانید.
درک روند تحولات اقتصادی در جهان از نظر ارزیابی شرایط کشور حائز اهمیت است.
بحث من از منظر اقتصاد سیاسی خواهد بود و کمی با بحث های مطرح شده متفاوت است. می گویند اکنون جهان تک قطبی و دوقطبی را رها کرده ایم و در دنیای چند قطبی و سیال زندگی می کنیم. اگرچه امروز این کلمه زیاد گفته و شنیده میشود، اما باید به طور کامل بررسی کنیم که چه میشود، چه اتفاقی میافتد، در دنیا چه میگذرد و ایران در کجای این دنیا قرار دارد.
برای بررسی این موضوع باید دید چین، آمریکا، اتحادیه اروپا و روسیه حدود 30 سال پیش کجا بودند و الان کجا هستند. سهم کشورها از تولید ناخالص داخلی جهان که در حال حاضر تقریباً 106 تریلیون دلار است، تقریباً به شرح زیر است: آمریکا تقریباً 31 تریلیون دلار، چین تقریباً 19 تریلیون دلار و اتحادیه اروپا تقریباً 21 تریلیون دلار است. سهم روسیه به عنوان یک قدرت نظامی تقریباً 1400 میلیارد دلار است در حالی که سهم سایر کشورهای بزرگ مانند آلمان، هند و ژاپن تقریباً 4 تا 5 هزار دلار است.
ما باید این موضوع را با 30 سال پیش مقایسه کنیم و بدانیم که سهم 19 درصدی چین در حال حاضر حدود 2 درصد است، بنابراین باید این تغییرات اقتصادی در جهان را به طور ملموستر احساس کنیم. سهم چین در کل تجارت جهان تغییر قابل توجهی داشته است و این کشور به عنوان «بزرگترین کارخانه جهان» به سرعت رشد کرده است و آمریکا با نرخ رشد منفی 2 درصد رشد نزولی را تجربه کرده است، بنابراین داستان قدرت اقتصادی در جهان بسیار مهم است و باید اعداد و ارقام نشان داده شود.
اگر شاخص صادرات 2015 را 100 بپذیریم و تغییرات دوره بین 2005-2024 را در نظر بگیریم. در حالی که شاخص ایالات متحده در سال 2005 حدود 70 بود، در سال 2024 به 160 خواهد رسید که طی 20 سال دو برابر شده است. با فرض اینکه این شاخص در سال 2015 100 باشد، چین که در سال 2005 حدود 41 بود، در سال 2024 به 3.8 می رسد و تقریباً 4 برابر رشد کرده است. اروپا و روسیه تقریبا ثابت ماندند. سهم چین از تجارت جهانی از حدود 2 درصد به حدود 12 درصد از کل تجارت جهانی افزایش یافت و روند اروپا اندکی کاهش یافت.
دیگر شرق و غرب وجود ندارد
اعتقاد بر این است که دو قدرت اصلی جهان در حوزه نظامی آمریکا و روسیه هستند، اما سرمایه گذاری چین در حوزه نظامی 12 درصد از کل سرمایه گذاری نظامی جهان را تشکیل می دهد. در واقع چین از نظر قدرت نظامی بی سر و صدا از روسیه و حتی آمریکا در برخی زمینه ها پیشی می گیرد. اینها حوزههای تغییری هستند که نشان میدهند جهان در حال تغییر است و اگرچه ذهنیت دوقطبی هنوز در درک ما از قدرت وجود دارد، اما در عمل جهان کاملاً چند قطبی و متغیر است.
در حال حاضر دیگر شرق و غرب وجود ندارد و از نظر قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی، دیگر ایدئولوژی شرق و غرب وجود ندارد. این اعداد و ارقام ذکر شده برای درک بهتر مفهوم سیال شدن جهان به ذهن آورده شد.
نکته دوم در مورد ظهور اقتصاد دیجیتال است که برای رهایی از مشکلات انتزاعی باید از آن آگاه بود. باید دانست که اقتصاد دیجیتال یک اقتصاد جدید است، در حالی که سهم آن از اقتصاد جهانی در سال 2005 3-4 درصد بود، اکنون به 16 درصد از اقتصاد 106 تریلیون دلاری جهان رسیده است. امروزه اندازه اقتصاد دیجیتال در جهان به 16 تا 17 هزار میلیارد دلار رسیده است که در 20 سال گذشته تحولی عظیم است و چهار برابر شده است.
در منطقه ما سهم اقتصاد دیجیتال از تولید ناخالص داخلی عربستان 15 درصد است یعنی سالانه 100 میلیارد دلار که به 20 درصد می رسد و عربستان بخشی از هوش مصنوعی دنیا را در اختیار خواهد داشت. سهم اقتصاد دیجیتال امارات متحده عربی در اقتصاد این کشور 10 درصد است و می خواهند تا سال 2030 این رقم را به 20 درصد برسانند، سهم اقتصاد دیجیتال ایران که با منطقه فاصله دارد، 4 درصد است. بنابراین، برخی از تغییرات محیطی، تکنولوژیکی بوده و نیازمند بررسی همراه با تغییرات در عرصه نظامی و اقتصادی است که سه تغییر بسیار بزرگ و مهم است.
نظم جهانی لیبرال در حال فروپاشی است
وقتی چهار قدرت جهان امروز در این سه حوزه بررسی شوند، نتایج زیر به دست می آید. ایالات متحده در هر سه زمینه قوی است، در حالی که چین در هر سه زمینه نسبتاً قوی است. اتحادیه اروپا در اقتصاد و اقتصاد دیجیتال کم و بیش قوی است، اما در عرصه نظامی قدرت رقابت با آمریکا را ندارد و در نهایت با وجود اینکه روسیه به عنوان یک قدرت در اقتصاد و اقتصاد دیجیتال دیده نمی شود، اما در عرصه نظامی سهمی دارد. مهاجرت های عظیمی در حال وقوع است و کشورهایی مانند هند، برزیل، ژاپن و آلمان به سرعت در حال رشد هستند. آلمان 5 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را به ارتش اختصاص داد. فرانسه، ژاپن، ایتالیا و اسپانیا همین کار را کردند. بنابراین آینده 10 ساله دولت نامشخص است.
نکته مهم دیگر این است که نظم جهانی لیبرال در حال فروپاشی است و ماهیت این نظم به شدت تغییر کرده است. آمریکا خود را نگهبان دنیای لیبرال میدید، اما اکنون اقتصاد آمریکا به سمت اقتصاد نئومرکانتیلیستی قرن هجدهم پیش میرود و به هیچ ارزش لیبرالی پایبند نیست و دارای نظم «نئومرکانتیلیستی» است.
قدرت های جهانی به هیچ وجه غرب آسیا را رها نخواهند کرد و تلاش می کنند امنیت منطقه را به دست گیرند.
نتیجه گیری من از این بحث این است که ما با تغییرات نهادی و ساختاری زیادی در جهان مواجه هستیم که اساساً ما را تحت تأثیر قرار می دهد. اگر فرض کنیم که محور اصلی مطالبات نظم نوین جهانی، امنیت زنجیره ارزش باشد، امنیت این زنجیره هدف اصلی نظم نوین جهانی است و یکی از دالان های اصلی این زنجیره ارزش از منطقه ما می گذرد و بنابراین تصور اینکه قدرت های بزرگ جهانی نسبت به این منطقه بی تفاوت بمانند، منطقی نیست.
زمانی گفته می شد که آمریکا در تلاش برای خروج از منطقه و انتقال هژمونی خود به اسرائیل است. با توجه به شرایط کنونی این امر بعید است و قدرت های جهانی با وجود حمایت از اسرائیل، هرگز منطقه ما را ترک نخواهند کرد و سعی در تسلط بر امنیت منطقه دارند که تاثیر تعیین کننده ای بر آینده ایران خواهد داشت.
امنیت به اولین مشکل منطقه تبدیل شده است
اگر سهم اقتصاد دیجیتال در منطقه ما به 20 درصد از اقتصاد کشورهای منطقه برسد. منطقه برای حفاظت و افزایش حجم تجارت خارجی کشورهای جنوب خلیج فارس که در حال حاضر سالانه حدود 1500 میلیارد دلار است و همچنین 10 صندوق توسعه کشورهای منطقه با مجموع ثروت 3 میلیارد دلاری نیاز به تثبیت دارد و این مسائل امنیت را می طلبد که اولین دغدغه منطقه باشد. از این رو هم کشورهای منطقه و هم قدرت های جهانی امنیت را مهم ترین موضوع منطقه می دانند.
ایران در کجای داستان قرار می گیرد؟ سهم ایران به عنوان یک فعال اقتصادی کاهش چشمگیری داشته و اکنون حدود 400 میلیارد دلار است که سهم تعیین کننده ای نیست اما همچنان نقش مهم و تعیین کننده ای در امنیت داریم. بنابراین، آینده ایران به درک ما از امنیت بستگی دارد. آیا میتوانیم با حفظ استقلال و قدرت منطقهای خود، ترتیبی امنیتی در منطقه ارائه دهیم که مطابق با خواستههای کشورهای منطقه باشد؟ کشورهایی که به دنبال ریسک نزدیک به صفر در امنیت هستند.
اگر میخواهیم منطقه ما در هوش مصنوعی و فناوریهای جدید جهان متمایز شود، ریسک عملی در این منطقه باید به صفر برسد. بنابراین، کل پیچیدگی سیاست آینده ایران به توانایی آن در ایجاد شرایط امن برای قدرت های منطقه ای و جهانی بستگی دارد.
زمانی که چندین مجلس قانونگذاری وجود داشته باشد، دولت عملا وجود ندارد
در حالی که بسیاری از کشورهای منطقه به ویژه عراق مراقب بودند که بعد از صدام بین شیعه و سنی بیگانگی ایجاد نکنند، ما با از بین بردن هویت ایران با دست خود بیگانگی را در داخل ایران ایجاد کردیم. ما اعلام کردیم که کشوری شیعه هستیم و با این شرایط تلاش می کنیم جهان اسلام را رهبری کنیم که هدفی دست نیافتنی و مغایر با واقعیت ها بود زیرا اکثریت جهان اسلام با ما مشکل تاریخی داشتند. این بیگانگی که امروز تجربه می شود، نتیجه استثمار بیگانگان و موج سواری بر روی اشتباهات داخلی است.
نکته دیگر روند به سمت منطقه است و سوال اصلی کشورهای منطقه در این زمینه این است که آیا در مذاکره با ایران با یک دولت ملت مذاکره می کنند؟ فکر میکنم آنها کاملاً به این نتیجه رسیدهاند که ایران اساساً فاقد دولت ملی است و هیچ دولتی برای مذاکره وجود ندارد. نمونه آن برجام است، جایی که مخالفت ها از روز پس از امضای آن آغاز شد و اگر قبل از آن شک داشتند، پس از آن به آنها اطمینان داده شد که اساساً ایران بدون دولت است.
اگر بخواهیم در سطح ملی یا محلی در منطقه حرفی برای گفتن داشته باشیم، مسئله اصلی این است که در عمل از منظر قانون اساسی حکومت نداریم. وقتی بیش از یک مجلس قانونگذاری داریم، دولت عملا وجود ندارد.
بالاخره تحولات جهانی ما را به سمتی می برد که باید بی طرف باشیم. ما نباید موضعی جز بی طرفی در این منطقه داشته باشیم. نمی توان به طور کامل به غرب یا شرق روی آورد، نکته دوم تشکیل دولت ملی و توان تعهد ما بر این اساس است.






ارسال پاسخ