به گفته خانه هنرمندان ، پس از نمایش فیلم ، رضا هاستیکار (منتقد سینما) و برخی دیگر از نمایندگان این فیلم در یک مطالعه این مطالعه شرکت کردند.
رضا تابر گفت: “وقتی ما یک فیلم را تفسیر می کنیم ، این به همان اندازه است که می فهمیم.” این اظهار نظر را می توان رد کرد ، زیرا کسی می تواند به خاطر تفسیر من بیاید و انتقاد کند. اما حقیقت این است که ما به دنبال نتیجه ای هستیم که بتوانیم به سر کار بیاییم (به عنوان یک منتقد سینما). ما می گوییم که انتقاد باید این نتیجه را به ما بدهد که صدمه دیده است. چه دوست داشته باشیم و چه دوست داشته باشیم ، سرانجام می خواهیم درک کنیم که فیلم چه می گوید. به عنوان مثال ، من ممکن است مکانی را خوانده باشم که این فیلم شبیه به یک سینمای پارادایمو باشد ، بنابراین منتظر هستم که بالا بروم و فکر می کنم می خواهم یک عاشقانه بسیار جذاب را ببینم. اما اگر با صحنه های جنگی روبرو شوم ، خواهم کرد. انتقاد از فیلم باید به ما بگوید ، “دولت را خراب نکنید ، این فیلم چنین روحیه ای دارد.” اگر مخاطب با ذهنیت اشتباه برای تماشای یک فیلم همراه باشد ، او ناامید خواهد شد. در حقیقت ، این فیلم انتقاد را پیشنهاد می کند. اگر این فیلم مخاطبان را خوب کرده است ، ما به بهتر شدن آن کمک خواهیم کرد. اگر نقاط ضعف وجود داشته باشد ، باید برای جلوگیری از سوء تفاهم ، انتقاد بگوییم. این فیلم باید “سینمای پارادیسو ایرانی” باشد ، اما ممکن است از سینمای پارادیسو حسن نیت نداشته باشد. این باید عاشقانه باشد ، اما وقتی به لحظات فیلم فکر می کنیم ، عشق بین این کودک و دختر و مرکز ثقل فیلم را می بینیم.
“ما می فهمیم که این فیلم می خواهد چیزهای خوبی به ما بدهد.” او می خواهد احساس خوب دلتنگی و خاطرات ارزشمند جنگ را زنده کند. در آن زمان ، با وجود مشکلات و مرگ و میر ، به یکدیگر نزدیک شدیم ، بسیاری از جوانان خود را پیدا کردند و تغییر کردند. این فیلم به خاطرات خوب ما اشاره دارد. یک فیلمنامه نویس آمریکایی ، وقتی به خاطرات گذشته خود مراجعه می کنید – حتی اگر آنها دردناک باشند – آنها آلوده خواهند شد. خاطرات تلخ جنگ نیز همینطور است. به عنوان مثال ، پدرم درگذشت ، اما علی رغم درد او ، وقتی از او آمد ، شیرین بود. این فیلم می خواهد ما را به عشق ، بی گناهی جوانان و روابط ناب گذشته سوق دهد. او می خواهد چیزی را در درون ما ایجاد کند. مکان اصلی فیلم یک سینمای ویران شده است که به بیمارستان ، مرکز فرماندهی ، مرکز عشق ، مرکز حافظه و دلتنگی تبدیل شده است. هر شخصیت خودش را می آورد و آن را احیا می کند.
محمد علی باشا آهنگار در این جلسه گفت: “همه چیز در خاطرات من از جنگ بخشی از زندگی من بود. من کودکی بودم. پس از آن جنگ سینمای متروپولیتن وجود داشتیم ، محاصره شدیم و سعی کردیم سینما را باز کنیم ؛ ما از بیمارستان ، مسجد و بازار محافظت می کردیم ، زیرا این یک دلیل را ندیده ایم ، زیرا ما یک دلیل آن را می شناختیم و از آن استفاده می کنیم.
“امام جمعه آبادان برای افتتاح این سینما بسیار مفید بود. این بخشی از تاریخ ما است. فیلمی که ما ساختیم نیز یک داستان است. همانطور که در فیلم نشان داده شده است ، نقش ها و برچسب هایی که در آن زمان واقعاً اتفاق افتاده است. صحنه هایی که من در فیلم دوست داشتم از بین رفت. در آن زمان ، نماینده سازمان تهاجم ارائه شد.
کارگردان سینما گفت: “این یک تجربه بسیار دردناک برای ما بود ؛ زیرا ما فیلمی برای نمایش نداریم. ما اصرار داشتیم سینما را پرتاب کنیم. در همه دفتر مرکزی ، سازمان ها و مکان های شهر بحثی وجود داشت ، اما ما معتقد بودیم که سینما معنای جهانی دارد.
حسینی ، فیلمساز در این جلسه گفت: “وقتی تصمیم گرفتیم این فیلم را تهیه کنیم ، من قبل از پروژه سینمای کلانشهر پروژه دیگری را ارائه دادم ، حتی یک زندگی نامه درباره شخصیت آقای آهنگار ارائه دادم ، اما فیلم فعلی (فیلم فعلی) اتفاق افتاد و وقتی آنها گفتند که من نتیجه گرفته شده است ، گفتیم که ما به نتیجه فیلم رسیده ایم.
“ما از آن زمان به خودی خود گرفتار شده ایم ، ساعت ها سانسور شده ایم ، ساعت ها در شوراها نشسته ایم ، صبح تا 1 و 2 از صبح دفاع کردیم و سرانجام مجوز تولید را به دست آوردیم. با این حال ، در ابتدای تولید ، روند تولید که باعث می شود” زنان ، زندگی “و اعتراضات ملی با ماجراهای فیلم روبرو شویم.
تهیه کننده سینما ادامه داد: “ما یک داستان مشابه برای” کایزر “داشتیم. پنج حلقه فیلم به ما آمد ، برخی از آنها نسخه ای بودند و برخی دیگر هرگز نبودند. سرانجام ، یکی از فیلمسازان قدیمی نسخه کاملی پیدا کرد. جوایز.
حسینی ادامه داد: “چه عجیب است ، همان موسسه ای که پس از تصرف جشنواره فیلم مجوز می دهد و بودجه فیلم را تأمین مالی می کند ، برای من قابل درک نیست. حتی پس از جوایز جشنواره ، آنها می توانند خود را سانسور کنند ، بودجه می تواند جلوی نمایش عمومی را بگیرد؟ زمان چیزی است که هیچ کس فیلم را نمی بیند.
“وقتی فیلم به پایان رسید ، من به آقای آهنگار گفتم ،” من نمی دانم چه کاری باید انجام دهم ، بنابراین می توانم همه این تجربیات را با هم تجربه کنم. “عشق به سینما برای ما است. من خودم متولد شدم ، اما من از سه سالگی به تهران آمدم. بنابراین من با این منطقه رابطه خون و عاطفی دارم.
Nushin Massoudian (بازیگر) در این جلسه گفت: “این فیلم کار خود را انجام داد. نقش من برای بازیگر زن با محدودیت های زیادی در سینمای ما نقش سختی بود و چه کسی نتوانست آن را همانطور که باید نشان دهد.
وی ادامه داد: “من باید در مورد الگوی نقش این نقش بگویم که همیشه لحظات منحصر به فرد بازیگران بزرگ را تماشا کرده ام و در ذهنم نگه داشته ام. این لحظات در ناخودآگاه من ذخیره می شود و من آنها را ناخودآگاه استفاده می کنم.
حسین باشا آهنگار در این جلسه گفت: “وقتی بازیگری به یک کار خانوادگی تبدیل می شود ، کار کردن دشوارتر است ، زیرا رابطه خون دارد و خیر و مشکلات خاص خود را دارد. گاهی اوقات این رابطه مانند سایه ای سنگین است که می تواند خرد شود. با این وجود ، احترام متقابل وجود دارد.
وی به مخاطبان گفت: “این فیلم امروز بسیار خرد شده است.” ما فقط 1 یا 2 جلسه داریم و 2 تا 5 درصد از این جلسات در 16.00 است. تصور کنید چه کسی می تواند در ساعت 9:30 در محوطه دانشگاه برای تماشای فیلم بیاید؟ اگر فیلم را می بینید و دوست دارید ، لطفاً به دوستان خود بگویید. اگر آن را دوست ندارید ، به من بگویید که این بد است. این بازخورد ها کمک بزرگی هستند زیرا ما تبلیغات نداریم.
۵۹۲۴۳
گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین
ارسال پاسخ