فیلم زنان و کودکان و همان لحظه!

فیلم زنان و کودکان و همان لحظه!


مهدی مالمیر در دوره ایران نوشت: – [این نوشته نقد فیلم نیست. در صدد بیان یک نکته تاریخی است و اگر قصد تماشای فیلم را دارید شاید قصه را تا اندازه‌ای لو دهد]:

در یک کتاب بسیار حجم ، در یک کتاب ، همان -al -saltanah (برد زاده ناصر الدین شاه) ، نویسنده لحظه ای را تعریف می کند: سه نفر به بازار حرکت می کنند. در راه ، سه مسافر هنگام تلاش برای بمباران بازار دستگیر شدند.

وقتی حمل و نقل به بازار می آید و مسافران را می برد ، او به آژانس ها می رود و گفت: “اگر من به شما نیش خوشمزه ای بدهم ، چه می شود؟” حمل و نقل قبل از نگرانی در مورد زندگی مردم ، شهر و بازار به دنبال “شیطنت” و بازتابی در کیف او است!

ممکن است کمی عجیب به نظر برسد که نویسنده این خطوط توسط سعید روستا با دنبال کردن چند جزئیات اول فیلم “زنان و بوبک” توسط سعید روتا به یاد داشته و مدیریت می شود.

با این حال ، همانطور که او می داند ، او ذهن بازی های خود را دارد و به خاطرات ، مناظر ، بینندگان و خواندن باز می گردد!

در دقایق اول فیلم ، مخاطب خانواده ای را می بیند. خنده و نگرانی از خنده کودکان و مادربزرگ (با بازی فرشته صدر ارفای) توسط یک خانواده برای ناهار جمعه و دختر و نوه های بزرگسال مشخص شده است.

اما علاوه بر این ، ما می بینیم که شکاف ها در زیر لایه ای که به خانواده کشیده می شود فراوان است.

او باید برای درخواست چیزی از نوه خود ، بررسی و مذاکره کند. خواهر کوچک در مورد قیمت قیمت گذاری برادرش برای نوشتن تکالیف بحث می کند و به طور خلاصه به درخت نگاه نمی کند بدون اینکه پول کسب کند و امتیازات تغییر کند!

در نیمه اول ، داستان داستان خانواده را توصیف می کند که گویی آنها به سرعت زندگی می کنند. در چهارده سالگی ، او قمار می کند که برای معشوق خود طلا بخرد ، از مدرسه فرار کند و یک اختلاف و گاهی اوقات مصرف مواد مخدر است.

در طول فیلم ، هنگامی که کودک خردسال به یک دلیل ناپدید می شود ، گویی پوست ظاهراً یک زخم صادقانه و قدیمی است!

مادر کودک ، با بازی پاریناز ایزادیار ، زنی است که یک همکار بیمارستان (آمبولانس) ، یک شوهر پرستار دارد و توسط پیمن مایدی بازی می کند.

از طرف دیگر ، مادر کودک خردسال نگران واکنش کودک خردسال به ازدواج مجدد و کودک متکبر به نوعی برای آگاهی از کودک است.

از طرف دیگر ، این یک شخصیت پیشرفته است که رفتار و عادات آن پر از گره های اخلاقی است. راننده آمبولانس که یک ماشین آمبولانس را به افراد بی خانمان ما اجاره می دهد و یک پول و کلاه کثیف برای بیماران است و برای گذراندن دست و … خیلی باز نیست.

Effron به دنبال یک راننده آمبولانس است که به دنبال یک زن جوان است که ادعا می کند کارآمدتر از ارث می برد و در آینده فرزندان بیشتری به دنیا می آورد!

مادربزرگ خانواده یک مادر آشنا در فرهنگ ایران است. مادری که زندگی خود را می آموزد که زندگی عمه معروف عمه اش است ، و او فقط باید او را به هر طریقی منتقل کند و سرانجام زندگی چیزی جز تحمل و سازگاری با شرایط نیست!

مادر جوان خانواده نیز یک خواهر کوچک دارد که فرزندان خواهرش را مانند یک عمه یا یک پرستار بچه ملایم می آموزد.

بدون داستان آشکار کردن داستان فیلم ، اما در یکی از عجیب ترین سریال های تاریخ سینمای کشور ما ، دادخواست خواهرم (آمبولانس) دادخواست عاشق یک خواهر کوچک در جلسه عروسی خواهد بود!

البته واکنش ها را می توان در وهله اول پیش بینی کرد. وقتی مادربزرگ خانواده را می شنود ، آنها اعلام می کنند که ما تاکنون دختر مادربزرگ هستیم و اکنون ما دادخواست دختر جوان هستیم و نظر پسرم در حال تغییر ، چرخش و فریاد زدن و انگشت است.

راننده آمبولانس با دیدن دختر جوان و احتمالاً نیاز به بچه دار شدن ، تصمیم خود را تغییر می دهد. با این حال ، مادربزرگ خانواده ، بر اساس جهان بینی ، به تدریج تصمیم را پذیرفت و آن را برای دختر بزرگتر توضیح داد و گفت: “این زندگی است.” خواهر کوچک ، همانطور که بود ، از مخاطب شوکه شده است ، خواهر و …

اکنون با مادری روبرو هستیم که عزاداری می کند و در دانش بیشتر از کودک ناپدید می شود و به طور فزاینده ای با گوشه ای از شخصیت کودک گمشده روبرو می شود و از طرف دیگر خیانت به دادخواست قدیمی و شوک رفتار مادر برای توجیه زندگی و نادیده گرفتن خواهرش.

نویسنده این خطوط دیگر فرار نکرد که او نمی خواست تمام داستانهای روایات موجود در این یادداشت را بازگو کند ، اما هرچه این فیلم بیشتر شد ، او در بازار تهران بود که به یاد آین السالتانا بیشتر می پرداخت.

همه در این فیلم به دنبال گه و برف هستند. چقدر ازدواج به دنبال “زنان و کودکان” است ، اما بیشتر “زن کودک” برای آوردن فرزند خود و احتمالاً وراثت بیشتر.

خواهری که برای خواهرش آماده نیست و نگران روح روح خواهرش و مادری نیست که از هر یک از دخترانش ناراضی و ناراضی به نظر می رسد.

کودک گمشده دامن بسیار کمی دارد. تا زمانی که در دادخواست خود وجود داشته باشد ، او سوءاستفاده شر و قانونی از راننده آمبولانس را در زیر چشم رد کرد ، زیرا فایده وی نادیده گرفتن ناباروری وی در برابر آسیب بیماران محبوب بود!

حتی پس از مرگ یک کودک خردسال ، حتی دوست پسر بالغ جوانان ، مادر طلایی را که قلبش شکسته است ، آشکار می کند و پس از مرگ جوانان ، مشکل هدیه طلایی مشکل طلا را توصیف می کند.

درست مانند همان حمل و نقل ، Ein al -Saltanah به بازار نیامد و به آنچه در بازار افتاد اهمیت نداد ، و نه به آنچه در شهر و شهر زندگی افتاد اهمیت داد!

ابتدا ، بلافاصله به نفع و بهره مند می شود ، و سپس روابط عاطفی و عاطفی و حتی روابط خانوادگی! این فیلم داستان زنی است که در تقسیم یکی از بستگانش آگاهانه یا ناعادلانه یا ناعادلانه یا غیرقانونی است. وقتی نوبت به این شعر معروف می رسد ، فیلم جدید مانند سعید روستایی است: “متشکرم؟ غم انگیز خانگی”