قتل وحشتناک یک صاحب شیر در سایه عدم اطمینان

قتل وحشتناک یک صاحب شیر در سایه عدم اطمینان








قتل وحشتناک یک صاحب شیر در سایه عدم اطمینان


پرونده قتل یک شیرخوار کشته شده در اثر ضربات چاقو برای تحقیقات به دادستان ارسال شد.




یک سال و نیم پیش ، بدن بی جان یعقوب توسط خانواده وی در محصولات لبنی پیدا شد. خانواده یعقوب پس از غیبت این مرد به سر کار رفتند و بدن او را پیدا کردند. هنگامی که نمایندگان به زمین رفتند ، تجهیزات دریافتند که این قتل به دلیل کارهایی که کاملاً خرد شده و دفاع در بدن قربانی است ، درگیری جدی با یعقوب بوده است.

مطابق با اعتماد آنلاین ، جسد به کوشش قضایی منتقل شد و تحقیقات آغاز شد. خانواده Yakup گفتند که این مرد با شخصی به نام مهران موافق نیست. همسر یعقوب گفت: مهران در کنار محصولات لبنی ما مرغی داشت. او وارد سرزمین ما می شد و سعی می کرد برخی از جهان را تصرف کند. ما درگیری داشتیم. مهران بارها و بارها شوهرم را تهدید کرد و گفت که او را کشته است. آنها چندین بار جنگیدند و مواردی داشتند. می بینیم که مهران یعقوب را با مرگ تهدید می کند و چندین بار چاقو دارد.

مأمورین مهران را دستگیر کردند ، اما ادعا کردند که وی هیچ نقشی در این قتل ندارد. وی گفت: یعقوب بسیار بی رحمانه و توهین بود. با همه درگیری بود ، و من تنها کسی نبودم که با او موافق نبودم. او وارد مزرعه مرغ من شد و مرغهای من را بیمار کرد و چندین بار ناپدید شد. من با او موافق نبودم ، و آن را قبول کردم ، اما یعقوب همان چیزی نبود که می خواستم او را وقتی او را با مرگ تهدید کرد ، او را بکشم.

متهم گفت: “من در طول حادثه در خانه بودم و در طیور نبودم.

با این حال ، طبق اسناد موجود در این پرونده و شکایات مقامات ، این پرونده به شعبه چهارم دادگاه کیفری ایالتی تهران ارسال شد. کیفرخواست علیه متهمان در جلسه دادرسی خوانده شد. فرزندان قربانی بعداً به رنج متهم شدند. آنها گفتند که آنها از انتقام و تقاضا خودداری کردند و مطمئن بودند که مهران پدر خود را به قتل رسانده است.

سپس متهم در موقعیت قرار داشت. او گفت که من این اتهام را قبول نمی کنم. من یعقوب را نکشیدم و بدون هیچ دلیلی در زندان بودم.

قاضی گفت: شاهدان گفتند که شما را در اطراف کشاورز دیدید که قربانی با قربانی روبرو بود. در مورد آن چه می گویید؟

متهم ، “من این اتهام را قبول نمی کنم.” من در محله Yakup یک مرغ داشتم و دیدن آن کاملاً طبیعی است ، اما یعقوب را نکشیدم. او ادعا كرد كه برخی از سرزمین من متعلق به او است. هیچ مدرکی وجود نداشت و من به او اجازه نمی دهم کاری انجام دهد. همچنین ، من گفتم که من در دادرسی در اموال خودم هستم و نمی دانم چگونه یعقوب کشته شد.

سرانجام ، قضات وارد شور و شوق شدند و پرونده را برای پیگرد قانونی برای اصلاح نواقص برگرداندند.