ابراهیم متکی در یادداشت خود برای روزنامه اعتماد نوشت: آخرین سند امنیت ملی آمریکا در نوامبر 2025 منتشر شد. ترامپ سعی کرد اهداف استراتژیک آمریکا در سال های آینده را تبیین کند. هدف اصلی ترامپ از انتشار استراتژی جدید امنیت ملی خود ترسیم نقشه راه سیاست خارجی و رفتار استراتژیک آمریکا در سال های آینده است. ترامپ در سال های آینده سعی کرد مفهوم «اول آمریکا» را از طریق قوانین ساختاری و الگوی تاکتیکی آمریکایی بررسی کند.
دونالد ترامپ تلاش کرد اهداف و منافع ملی آمریکا را در زمینه امنیت منطقه ای، نیازهای اقتصادی و نیازهای جدید ژئوپلیتیکی توضیح دهد. می توان محورهای اصلی استراتژی امنیت ملی آمریکا را انتقاد از سیاست خارجی گذشته آمریکا دانست. در مرحله دوم، دونالد ترامپ در تلاش است تا بر لزوم اصلاح سیاست امنیتی آمریکا تاکید کند. در مرحله سوم جهت و قطب نما عملیات تاکتیکی آمریکا در جغرافیای مختلف مورد بحث قرار گرفت.
1- انتقادات به سیاست خارجی و امنیتی آمریکا پس از جنگ سرد
یکی از ویژگی های رفتاری و شخصیتی دونالد ترامپ را می توان در قالب «حس برتری طلبی» جستجو کرد. بسیاری از شاخص های تحرکات آمریکا در عرصه های سیاسی، اقتصادی و امنیتی را می توان در ویژگی های شخصیتی ترامپ مشاهده کرد. ترامپ همواره در تلاش است تا از طریق انتقاد دیگران برای خود یک الگوی نخبه ایجاد کند. انتقاد از اقدامات سیاسی گذشته آمریکا ارتباط چندوجهی با استراتژی آینده آمریکا در دوره ترامپ خواهد داشت.
جهت گیری حساس سیاست خارجی دونالد ترامپ به این دلیل شکل گرفت که آمریکا در سال های پس از جنگ سرد با تهدیدات امنیتی، افول اقتصادی و نشانه هایی از کاهش اعتبار استراتژیک همراه بود. ترامپ بر نیاز آمریکا برای ایجاد یک “استراتژی منسجم و متمرکز” با دیگر بازیگران جهانی تاکید می کند. ترامپ همچنین به این موضوع اهمیت می دهد و خاطرنشان می کند که آمریکا باید اهداف و ایده های سیاسی خود را به صورت شفاف در اختیار همه گروه های شهروندی و بازیگران نظام جهانی قرار دهد. نگرش انتقادی دونالد ترامپ نسبت به سیاست خارجی و الگوهای اقدام امنیتی روسای جمهور گذشته و پیشین ایالات متحده از این جهت منعکس می شود که آنها فقط بر بیان اهداف کلی و فراگیر متمرکز هستند، در حالی که هرگونه تنظیم سند امنیت ملی باید ماهیت سازگار، ساختارمند و متعادل داشته باشد. ترامپ در توضیح سیاست خارجی بر لزوم باز بودن تاکید می کند. رویکردها هر چقدر هم کلی و جامع باشند، اثربخشی آنها در عرصه بین المللی رو به کاهش است.
ترامپ همچنین سعی می کند مواردی را که در سند امنیت ملی وجود دارد، از جمله شاخص های اقتصادی و سیاست های نئولیبرالی را مورد انتقاد قرار دهد. مبانی عقیدتی و رفتاری آمریکا در قالب لیبرالیسم و جهانی شدن مورد انتقاد قرار می گیرد زیرا این گونه مسائل اولاً به فراملیت گرایی منجر می شود و ثانیاً مبنایی برای نادیده گرفتن الزامات حاکمیت و اقتدار ملی آمریکاست. بنابراین ایدئولوژی های لیبرال کارکرد خود را در تفکر سیاسی، اقتصادی و امنیتی ترامپ از دست می دهند. ملی گرایی و منافع ملی آمریکا از محورهای اصلی سیاست امنیت ملی ترامپ است. به گفته ترامپ، هر کشوری باید محور اصلی سیاست خارجی و اقتصادی خود را برای حداکثر کردن منافع، امنیت و رشد اقتصادی همسو کند. به گفته ترامپ، ارتقای سطح امنیت ملی از الزامات اساسی این سند تلقی می شود، زیرا امنیت ملی شامل شرایطی است که گروه های شهروندان بتوانند منافع عمومی را در قالب رشد و توسعه تحقق بخشند.
2- امنیت گسترده و بهینه سازی اقتصاد ملی آمریکا
سیاست خارجی باید بتواند نیازهای راهبردی و اهداف ملی بازیگران را از طریق همکاری و رقابت برآورده کند. به گفته دونالد ترامپ، امنیت مفهومی جامع، چند بعدی و در هم تنیده است. امنیت ملی با کنترل خوب نیازهای اقتصادی، رفاه عمومی و عوامل محیطی تضمین می شود. کنترل منطقه ای موازی با کنترل اقتصاد ملی در نظر گرفته می شود. پیش بینی می شود که این امر از طریق سازماندهی “قدرتمندترین، کشنده ترین و پیشرفته ترین ارتش جهان از نظر فناوری، استخدام، آموزش، مقررات و تجهیزات” محقق شود. بخش دیگری از قدرت ملی آمریکا با شاخص های گنبد طلایی بازدارندگی هسته ای، دفاع موشکی و حفاظت از جمعیت، اقتصاد و تشکیل دولت توضیح داده می شود.
سرمایه گذاری در انرژی، فناوری های جدید و دفاع استراتژیک نیز از جمله موارد و موضوعاتی است که توجه دونالد ترامپ را به خود جلب می کند. هر سیاست امنیتی باید پاسخگوی نیازهای عمومی کشورها باشد. شاخص های اعلام شده شامل رشد اقتصادی، نوآوری و بهینه سازی اعتبارات آمریکایی است. استفاده از مفهوم «قدرت نرم» به عنوان بخشی دیگر از الزامات راهبردی سند امنیت ملی آمریکا ذکر شده است. قدرت نرم باید بتواند اعتبار آمریکا را افزایش دهد و تصویری مثبت در ذهن گروههای شهروندی و حتی سایر ملتها ایجاد کند.
ترامپ معتقد است که تحقق اهداف و منافع ملی آمریکا با ایجاد زمینه برای «بسیج همه منابع قدرت ملی» امکان پذیر خواهد بود. منابع قدرت ملی با هدف تحرک عملیاتی برای مقابله با تهدیدات اقتصادی، مبارزه با گروه های تروریستی و افزایش اعتبار آمریکا به دست می آید. در چنین شرایطی طبیعی است که از اقتصاد، سیاست و امنیت آمریکا بیشتر محافظت شود. تضمین امنیت بدون همکاری با متحدان منطقه ای در اروپا، آسیا و اقیانوسیه به نتیجه مطلوب منجر نخواهد شد.
3- مناطق اقدام درگیری آمریکا
آمریکا کشوری در نظر گرفته می شود که تلاش می کند نقش سیاسی و بین المللی خود را در سیاست جهانی تنظیم کند تا کنترل منابع، رویدادها و بازیگران جهانی را به حداکثر برساند. تحقق هر یک از اهداف فوق، ناگزیر منافع و امنیت آمریکا را با چالش هایی مواجه می کند. امنیت نیمکره غربی را نیز می توان از اهداف آمریکا دانست. نیمکره غربی از اوایل قرن نوزدهم همواره بخشی از منافع اقتصادی و استراتژیک آمریکا بوده است. روابط تاریخی آمریکا با همه کشورهای آمریکای لاتین سابقه تاریخی طولانی تری نسبت به سایر کشورها دارد. پیشینه تاریخی و همسایگی را می توان یکی از موضوعاتی دانست که از طریق آن بسیاری از نخبگان، فعالان اقتصادی و حتی گروه های اجتماعی در آمریکای جنوبی و مرکزی تلاش می کنند تا فرصتی برای دستیابی به زندگی بهتر در آمریکا پیدا کنند.
مهاجرت غیرقانونی را می توان اولین موضوع محوری در سیاست های استراتژیک ترامپ دانست. در چنین شرایطی، دونالد ترامپ تلاش می کند از مهاجرت گروه های اجتماعی و اقتصادی پراکنده از محافل همسایه به خاک ایالات متحده جلوگیری کند. ایجاد موانع مهاجرتی را می توان از جمله مواردی دانست که دونالد ترامپ همواره بر آن تاکید دارد. به گفته ترامپ، هرگونه مهاجرت از کشورهای همسایه به آمریکا ممکن است خطرات و آسیب های خاص خود را به همراه داشته باشد. ترامپ خاطرنشان می کند که اگر رشد اقتصادی و شرایط حکمرانی خوب در کشورهای اطراف ایجاد شود، موضوع و ضرورت مهاجرت به تدریج کارکرد خود را از دست خواهد داد. کنترل مهاجرت و کالاهای وارداتی یکی از محورهای اصلی سیاست اجتماعی و اقتصادی دونالد ترامپ است. ترامپ در تلاش است موانع امنیتی و اقتصادی ایجاد کند که واردات و مهاجرت را محدود کند.
هدف استراتژیک دوم ترامپ آزادی دریانوردی و گسترش زنجیره های تحرک دریایی آمریکا در حوزه های اقتصادی و امنیتی است. تحقق این امر نقش فعالی در تداوم همکاری های اقتصادی و امنیتی کشورهای اروپایی و برخی واحدهای آسیایی با آمریکا خواهد داشت. در سند امنیت ملی دونالد ترامپ آمده است که اگر کشوری بخواهد در آبراه های بین المللی مشکل امنیتی ایجاد کند، با واکنش جدی همه کشورهای جهان از جمله آمریکا مواجه خواهد شد.
ترامپ بر لزوم مقابله با اقدامات قدرت های متخاصم در خاورمیانه و منابع انرژی آن تاکید کرد. خاورمیانه به عنوان منطقه ای تلقی می شود که همواره در معرض تهدیدات امنیتی و در نتیجه بخشی از اقتصاد رو به رشد جهان است. از آنجایی که استراتژی ترامپ مبتنی بر استفاده از زور برای کاهش تهدیدات علیه امنیت منطقه است، خاورمیانه و آسیای جنوب غربی را می توان منطقه ای دانست که رقابت بی پایان آمریکا، روسیه و چین امنیت آن را متعادل می کند.
سومین هدف ترامپ در چارچوب درگیری با قدرت های بزرگ و بازیگران منطقه ای به امنیت اسرائیل و پیمان آبراهام مربوط می شود. تصور ترامپ از اقدام راهبردی و تاکتیکی در خاورمیانه این است که در صورت تصویب «پیمان ابراهیم» و ایجاد مبنایی برای به رسمیت شناختن اسرائیل، برخی از جنگهای منطقه تحت کنترل در میآیند و از نظر بسیاری از کشورهای منطقه، همکاری با آمریکا و اسرائیل نه تنها بخشی از راهحل امنیت منطقه است، بلکه با هدف آمادهسازی زمینههای سخت و راهبردی اقتصادی برای ظهور و بروز مشکلات جدید است. توسعه طلبی آمریکا و اسرائیل توقف درگیری های منطقه ای از طریق نیروی نظامی و تحقق منافع کشورهای محدود، نتایج و منافع مؤثری برای واحدهای سیاسی ایجاد نمی کند. اوراق بهادار سازی در شرایط و زمینه ای انجام می شود که طیف وسیع تری از کشورها بتوانند از مزایای آن بهره مند شوند.
چهارمین چالش امنیتی و استراتژیک ترامپ را باید در الگوی همکاری آمریکا و اروپا در کنترل بحران های منطقه ای جستجو کرد. ترامپ از مفهوم «دکترین مونرو جدید» استفاده می کند زیرا خواهان همکاری همه جانبه اقتصادی و امنیتی با کشورهای اروپایی نیست. سیاست امنیتی ترامپ درک دولت آمریکا و ناسیونالیسم را در اولویت قرار داده است و این امر تنها با کاهش روابط با کشورهای اروپایی محقق می شود.
ایران را می توان پنجمین موضوع چالش های آمریکا در محیط منطقه ای و سیاست بین المللی دانست. در سند امنیت ملی ترامپ در سال 2025 تنها سه بار از ایران نام برده شده است. نظر ترامپ درباره ایران بر این است که تهدیدات جمهوری اسلامی پس از جنگ 12 روزه کاهش یافته و در نتیجه این کشور نمی تواند تهدیدی جدی برای کشورهای خاورمیانه یا منافع آمریکا در محیط منطقه باشد. امنیت منطقه ای خاورمیانه در شرایطی محقق می شود که ترامپ از همکاری مجدانه متحدان منطقه ای به عنوان ابزاری برای تعادل و مقابله با تهدیدات صحبت می کند.
نتیجه گیری
تامین امنیت نظم جهانی در حال ظهور، کاری دشوار و پرخطر خواهد بود. بسیاری از واحدهای سیاسی معتقدند که همکاری جهانی تنها با توازن قوا امکان پذیر است. موازنه قوا در تصویر روسیه و چین بر تقسیم واحدهای سیاسی به سه حوزه «جنوب جهانی»، «شرق جهانی» و «غرب جهانی» متمرکز خواهد شد، در حالی که دونالد ترامپ در تلاش است الگوی جدیدی از رفتار سیاسی و محدودکننده در قبال قدرت های بزرگ را در سند امنیت ملی خود مطرح کند. محور اصلی سیاست امنیتی دونالد ترامپ، استفاده از مکانیزم های قدرت در حوزه های سخت افزاری، نرم افزاری، اعتباری و عملیاتی است. سیاست امنیتی ترامپ مبتنی بر ضرورت استفاده از زور است.
ترامپ در سند امنیت ملی آمریکا در سال 2025 نشانه هایی از جستجوی برتری نظامی، صنعتی و فناوری را به نمایش می گذارد. همچنین به دنبال ردیابی اقدامات نظامی ایالات متحده در سال 2025 به عنوان یکی از شاخص های کلیدی ایجاد صلح از طریق زور است. در این سند از ایران به عنوان بازیگری یاد می شود که قدرتش پس از جنگ 12 روزه کاهش چشمگیری داشته است.
جهت گیری امنیتی ترامپ در سال 2026 همچنان بر مکانیسم های مرتبط با “امنیت پیشگیرانه” تکیه دارد که منجر به استفاده تاکتیکی و مرحله ای از نیروی نظامی می شود. اگرچه ترامپ صلح را هدف استراتژیک آمریکا می داند، اما تصویر ذهنی و تفکر او بر استفاده از زور برای رسیدن به صلح متمرکز است. مفاهیم قدرت در تفکر ترامپ مبتنی بر نشانه هایی از عملیات نظامی، دیپلماسی قهری، افزایش تحریم ها و افزایش تعرفه ها است. ترامپ همچنین با سیاست فشار، محدودیتهای اقتصادی و الزام به پذیرش صلح از طریق توافق قدرتهای بزرگ تلاش میکند کشورهای اروپایی را مهار و متعادل کند.






ارسال پاسخ