ماجرای جالب ژنرال فریب «رضاشاه»: برای فرار از ایران خود را مریض کرد/حتی سر دولت هیتلری کلاه گذاشت!

رضا خان


محمدحسین آیرم یکی از جذاب ترین شخصیت های تاریخ معاصر ایران است. ماجراهای او در زمان رضاخان شهرت خاصی دارد و به خاطر نقش کلیدی اش در حذف رقبای رضاخان شهرت دارد. پس او واقعاً چه کسی بود و چه کرد؟

به گزارش عصر ایران، محمد حسین آیرم در سال 1261 در تهران به دنیا آمد و پس از تحصیلات مقدماتی در تهران، تحصیلات خود را در مدارس قفقاز و روسی به پایان رساند و به ارتش قزاقستان پیوست. در سال 1280 در سن نوزده سالگی وارد صفوف پیاده نظام شد. این انتخاب ظاهراً بی ارتباط با تحصیل او در روسیه و آشنایی او با تشکیلات نظامی روسیه نبوده است. آیرم جوان قبل از انقلاب بلشویکی به مدت یک سال به عنوان افسر در ارتش تزار خدمت کرده بود.

برای تکمیل تحصیلات خود به مسکو رفتند و سنت او از افسرانی بود که به موسسات نظامی روسیه در سن پترزبورگ رفت. آیرم پس از 10 سال خدمت به درجه سرهنگی رسید. در آغاز خدمت به عنوان آجودان سرهنگ لیاخوف، فرمانده کل قوای قزاق در ایران منصوب شد. این افسر روسی هنگام بمباران مجلس ملی در ژوئیه 1287، دستیار لیاخوف بود. در سال 1294 آیرم رئیس ستاد ارتش قزاق شد. آیرم در کودتای 3 اسفند 1299 در ایران نبود و بلافاصله از طریق بادکوبه به ایران بازگشت.

محمد حسین آیرم در ابتدای تشکیل قوای ترکیبی به ریاست قوای مازندران و استرآباد منصوب شد، اما یک سال بعد (1301) رهبری نیروی گیلان به او سپرده شد و در رشت جایگزین علی اکبر درخشانی شد. از این لحظه آیرم هر سه استان را به عنوان رئیس تیپ مستقل شمالی تحت نفوذ نظامی خود قرار داد.

منابع انگلیسی، انتصاب آیرم را در این سمت جدید مهم دانستند و آن را اقدامی پیشگیرانه در برابر فعالیت ها و تبلیغات روسیه شوروی در این مناطق دانستند. آیرم موفق شد اتحادیه های کارگری را منحل کند یا فعالیت های آنها را خنثی کند. نشریات چپ را تعطیل کنید و از محتویات مکاتبات عوامل سیاسی روسیه جاسوسی کنید.

سعی می کنم نظر رضاخان را جلب کنم

آیرم برای جلب رضایت رضاخان فرمانده تیپ مستقل شمال رشت اقدامات ساختمانی انجام داد. از جمله اینکه به دستور او شروع به ساختن خیابانی عریض در مقابل استانداری کردند و آن را خیابان پهلوی نامیدند. اما تضییع بسیاری از حقوق مالکان و منازل برای ساخت این خیابان باعث اعتراض بسیاری از مردم شد و آیرم مجبور شد دستور توقف ساخت این خیابان را بدهد. ساخت چندین ساختمان بزرگ نیز به دستور او انجام شد و او قبلاً ثروت قابل توجهی جمع کرده بود.

رضا شاه

تحرکات و راهزنی ترکمن ها در استرآباد و ناتوانی آیرم در دفع آنها موقعیت او را ناپایدار کرد. ترکمن ها راه ها را بستند، زنان را ربودند، مردم را کشتند و غارت کردند. به طوری که هر روز خون های زیادی جاری می شد و اموال و ثروت های زیادی به یغما می رفت. وقتی خبر به پایتخت رسید رضاخان آیرم را به نمایندگی غائله منصوب کرد.

عصبانی شدن از رضاخان

آیرم که اهل جنگ و درگیری و مشکلات نظامی نبود، سعی کرد با باج دادن اسیران در دست ترکمن ها را آزاد کند و به نحوی جمعیت را سرکوب کرد، اما ناکام ماند و ترکمن ها استرآباد را غارت کردند و حتی وسایل شخصی و اثاثیه منزل آیرم را به یغما بردند. ناکامی آیرم در این نقش منجر به برکناری او در سال 1304 شد و به پایتخت احضار شد.

رضاخان که از افزایش اقتدار سرلشکر عبدالله امیرطهماسبی در آذربایجان نگران بود، تدبیری اندیشید و تصمیم گرفت با یک تیر دو پرنده را بکشد. به همین دلیل سرلشکر عبدالله در سال 1304 آیرم را به جای امیر طهماسبی به ریاست ارتش آذربایجان منصوب کرد و سرلشکر طهماسبی را که در آذربایجان مورد تحسین مردم بود از آنجا برد و به مرکز قدرت رساند و به پستی نه چندان مهم منصوب کرد.

اعمالی که عفت اجتماعی را زیر پا می گذارد

آیرم زمانی در آذربایجان بود که تغییر سلطنت در دستور کار قرار گرفت و نقش عمده ای در انتقال قدرت از قاجار به پهلوی داشت. رفتار او در برابر عفت عمومی در سرویس جدید نیز باعث شورش عمومی شد. خبر مشروب خوردن وی با فاحشه ها در استخر کومباگی تبریز خشم آیت الله انگجی تبریزی و مردم تبریز را برانگیخت. علاوه بر این، اخاذی سربازان تحت امر وی از مردم تبریز یکی از دلایل نارضایتی و شورش مردم بود.

رضاخان با اطلاع از ماجرا، سپهبد امیر احمدی را برای سرکوب شورش به آذربایجان فرستاد. امیر احمدی به ظاهر برای خلع فرمانده ارتش و به ظاهر برای حفظ جان و آرام کردن اوضاع، آیرم را تحت مراقبت به تهران فرستاد و رضایت آیت الله انگجی را جلب کرد.

آیرم که در تهران تنزل یافت، یکی از افسران امنیتی شد و مدتی بیکار ماند تا اینکه از سوی شاه به ریاست اداره دفاع مرکز انتخاب شد. در سمت جدید، آیرم سعی کرد به رضاخان نزدیک شود. در این سالها یعنی بین سالهای 1306 تا 1308 به عنوان رئیس بازرسی ارتش و رئیس بازرسی شهربانی خدمت می کرد. او برای رسیدن به هدف خود دوستان قدیمی خود مانند سرتیپ مرتضی خان یزدان پناه و فرج الله بهرامی را متهم کرد که او را در مقابل شاه کشته اند. تلاش های پی در پی او مؤثر واقع شد و توانست به رضاخان نزدیک شود.

رئیس تمام کشور و املاک سلطنتی

حاصل این تلاش ها در سال 1310 جایگزینی سرتیپ فضل الله زاهدی در سمت مهمی چون ریاست شهریبانی بود. پس از این، آیرم فرمانروای بلامنازع و قدرتمند عرصه نظامی شد. او در تلاش برای تحکیم موقعیت و نزدیک شدن به رضاشاه، مقدمات ازدواج پسرش با خواهر رضاشاه را فراهم کرد. رضاخان برای تحکیم پایه های حکومت خود و از بین بردن مخالفان اقدامات زیادی انجام داد. او در آغاز دوره جدید خود، روزنامه ها را به فخرفروشی شاه واداشت و افکار عمومی را به رجزخوانی و اطلاع رسانی برانگیخت. حتی رفتار وزرا و دولتمردان برجسته تحت کنترل مخفی او بود. به گفته محمد تقی بهار، او گروهی از جوانان ایرانی را به اتهام داشتن عقاید بلشویکی به جوخه مرگ می فرستاد.

در زمان صدارت نظمیه، بسیاری از زورمندان که از شاه خشمگین بودند، توسط آیرم زندانی و به اعدام یا تبعید محکوم شدند. تیمورتاش، داور و سردار اساد از جمله آنها بودند. آیرم در مورد تیمورتاس به شاه گفت و توضیح داد که در راه بازگشت به ایران با برخی از مقامات روس در مسکو در مورد نفت شمال ملاقات و گفتگو کرده است.

این اتهام خشم رضاخان را علیه تیمورتاش برانگیخت و آیرم شخصاً همزمان با رئیس نظمیه به خانه تیمورتاش رفت و اسناد و اموال او را تصرف کرد و به زندان قصر فرستاد.

عبدالحسین تیمورتاش

تیمورتاس

یکی از مهمترین اقدامات آیرم در دوران ریاست نظمیه، تأسیس شهربانی سیاسی در سال 1312 بود که نام آن در دل دولتمردان، مقامات کشوری و لشکری ​​ترسناک شد. آیرم این سازمان را با هدف ایجاد یک حکومت پلیسی به تقلید از گشتاپوی حزب نازی آلمان تأسیس کرد.

تشکیلات این سازمان نیز از لباس و نشان افسران گشتاپو تقلید شد. رئیس این پلیس سیاسی علیه تمامی وزرا، نمایندگان مجلس، متنفذین، مدیران شرکت ها و موسسات تجاری به طور جداگانه شکایت کرده و اسناد و مدارکی را علیه آنها جمع آوری کرده بود. با این اسناد می توانست هرکسی را به زندان بیاندازد.

آیرم گاهی برای خرید مایحتاج نظمیه معاملات سودآوری انجام می داد و این امر برای او سود زیادی به همراه داشت. از جمله اینکه در سال 1312 با یکی از تجار قرارداد عرضه 10000 حور گندم نظمیه بست و گندم را به ازای هر هروار بیست ریال به ازای هر هروار پنج ریال خرید و به قیمت واقعی آن گزارش داد. این معاملات بعدا مورد بررسی و محاسبه قرار گرفت و مستندات این سوء استفاده ها به دست آمد.

آیرم مدتی متصدی املاک رضاشاه بود و در حین این وظیفه، زمین ها و املاک حاصلخیز و مرغوب را به زور از صاحبان آنها گرفت و به ملک رضاشاه تبدیل کرد. آیرم نیز از املاکی که در شمال به دست آورده بود، درآمد زیادی به دست می آورد و بیشتر آنها را به حساب خود در خارج از کشور می فرستاد. او با دیدن سرنوشت مردانی چون تیمورتاش، سردار اسد، داور و سرهنگ پالادین، تصمیم گرفت آینده خود را در خارج از ایران تضمین کند.

از این رو، هنگامی که پول او در خارج از کشور به حد کافی رسید، بیمار شد و خود را در بستر بیماری انداخت و وانمود کرد که توانایی صحبت کردن خود را از دست داده است. پزشکان معالجه او را متوقف کردند و دیدند که چاره کار رفتن او به خارج از کشور برای معالجه است. حال آیرم روز به روز بدتر می شد. ظاهرا یکی از دوستان دکترش با آمپول های مخصوصی که به او تزریق کرده بود صورتش را زرد و بدنش را لاغر و لاغر کرده بود. از سوی دیگر در این زمان شواهدی به دست آمد که دروغ بودن گزارش های نظمیه علیه سردار اسد و سران طایفه بختیاری دیر، توطئه آنها برای ترور شاه را ثابت می کرد و آیرم از این تحقیقات مطلع شد و برای فرار از ایران لحظه شماری می کرد.

فرار بزرگ

رضاشاه با اعتقاد به اینکه آیرم هرگز از املاک و خانه های فراوان خود در ایران دست نخواهد کشید، سفر او را پذیرفت و در غیاب خود سرپاس مختاری را ضامن و قائم مقام موقت خود کرد. در سال 1314 آیرم از بندر انزلی به باکو رفت و در چند کیلومتری مرزهای ایران ناگهان بیماری او شفا یافت! سرانجام پس از تحقیق فراوان در پرونده ها و گزارش ها و نامه های شاکیان، اسرار خیانت چندین ساله او برای شاه آشکار شد. پادشاه دستور تحقیق و محاکمه داده بود، اما جنایتکار فرار کرد.

تلاش رضاخان برای استرداد آیرم

رضاشاه برای بازگرداندن او هزار لیره بابت هزینه های درمانی او فرستاد و از او خواست که بلافاصله پس از معالجه به ایران بازگردد. آیرم با آگاهی از نیت خود، ضمن تشکر از معاینات معظم له اظهار داشت که خستگی ایشان تمام نشده و پزشکان اجازه بازگشت به ایشان را نمی دهند. رضاخان که دید تیرش شلیک شده است، دستور داد تا املاک، خانه ها و دارایی های آیرم در ایران را زیر نظر نظمیه که اکنون سرپاس مختاری در راس آن قرار دارد، تصرف کنند و کم کم فروخته کنند.

آیرم که در آلمان زندگی می کند، شهروند لیختن اشتاین شد، کشور کوچکی که بین اتریش و سوئیس قرار دارد. او باید مبلغ گزافی را به دولت آلمان می پرداخت تا درخواست شهروندی او پذیرفته شود. او بعدها در این کشور لقب «کنت» را دریافت کرد. آیرم به فعالیت های سیاسی در آلمان روی آورد و با همکاری گوبلز، لژیون پارس ها را در آلمان تأسیس کرد. برخی از اعضای لژیون او آلمانی و برخی ایرانی بودند. هدف لژیون تصرف مواضع کشور در ایران پس از پیروزی آلمان نازی بود.

فعالیت های سیاسی در آلمان

در سال 1940 (1319 شمسی) شعار حکومت آزاد ایران در برلین مطرح شد و عده ای از ایرانیان مقیم برلین برای این امر ستادی ایجاد کردند. آلمانی‌ها به فکر تأسیس ستادی مشابه در فرانسه بودند. برای انجام این کار، آیرم را مأمور کردند که در اواخر سال 1942 میلادی (1321 میلادی) به پاریس رفت. وی با جمع آوری ایرانیان در مهمانخانه معروف، برای آنها سخنرانی کرد و از آنها خواست که زیر پرچم هیتلر جمع شوند و از رهبر آلمان آزادی ایران را بخواهند.

برای این فعالیت ها مبلغ هنگفتی در اختیار او قرار گرفت و به بررسی کار ایرانیان آنجا پرداخت و از آنها پول دریافت کرد و به آنها قول مناصب و مناصب در دولت آینده ایران آزاد داد. در نهایت آلمانی ها متوجه شدند که آیرم چیزی جز هدر دادن پول نیست. به همین دلیل به جرم قاچاق به زندان افتاد اما با دخالت سوئیسی ها در مدت کوتاهی آزاد شد. پس از آن مدتی را در زندان آمریکایی در سالاماند گذراند. او آخرین سال های زندگی خود را با دخترش در فادوتس، پایتخت امارت لیختن اشتاین گذراند.

مرگ و سکوت

ایران تیمورتاش پسر عبدالحسین تیمورتاش که فکر می کرد آیرم عامل اصلی اخراج و اخراج پدرش است، ماموری را برای کشتن آیرم در اروپا استخدام کرد.

ایران تیمورتاش

ایران تیمورتاش

سرانجام در سال 1327 در حالی که آیرم در لیختن اشتاین سوار بر قایق تفریحی بود توسط تیمورتاهای ایرانی مجروح شد و پس از چند عمل جراحی درگذشت. بدین ترتیب پرونده یکی از فاسدترین دولتمردان امروز ایران بسته شد.

* مرکز بررسی اسناد تاریخ