به گزارش خبرگزاری انتخابتو، همه این بحث ها را به نام موج نو شروع کردند. اگر مفهوم تازگی و تازگی این است، باید برای افول هنر و سرنوشت ناگوار سینما گریه کرد!
به گزارش مجله زن روز به نقل از فرارو، در مهرماه 1350 خبر جدیدی از فردین، پردرآمدترین بازیگر تاریخ سینمای ایران تا آن زمان، هنگام فیلمبرداری فیلم پرخرج «بابا شمال» به گوش رسید. او در اکران سینما با او همبازی شد. گفته می شد تصمیم دارد در فعالیت های خود کاملاً تجدید نظر کند. به همین مناسبت خبرنگار «ذن روز» گفت وگویی با او انجام داد که نتیجه آن در شماره نشریه منتشر شد. مجله مورخ 24 مهر (1350).
شرح این سخنرانی را در ادامه می خوانید:
از قراردادهایی که برای بازی در فیلم های مختلف داشتم، تنها 4 مورد باقی مانده است. بعد از بازی در این 4 فیلم دیگر در فیلم های ساخته شده توسط دیگران بازی نمی کنم. من فقط در فیلم هایی شرکت خواهم کرد که بسازم. سه چهار سالی است که روی تاسیس یک شرکت فیلمسازی مدرن و مجهز به نام فردین فیلم سرمایه گذاری کرده ام. تمام کارهای این شرکت آماده است، تجهیزات فنی، تجهیزات تیراندازی و امکانات لازم همه آماده است، من برای شروع کار فقط به یک چیز نیاز دارم و آن «خودم» است!
آیا می گویید وقت شما بسیار ارزشمند است و نمی خواهید از آن به صورت رایگان در فیلم خود استفاده کنید؟
نه… در واقع نه. کتمان نمی کنم که بیشترین دستمزد را با حضور در فیلم ها دریافت کردم، اما حضور من در فیلم های ساخته شده توسط دیگران در 2-3 سال گذشته تنها بر اساس منافع مالی نبود، بلکه بیشتر از روی دوستی بود. و ناشی از حس همکاری است. در واقع نمی خواستم همکارانم را ناامید کنم و پیشنهاد بازی در فیلم هایشان را رد کنم و نتوانستم. شاید باورتان نشود اما این شغل از طرف من جنبه ایثارگری هم داشت، چون احساس همکاری و دوستی اغلب یک طرفه بود. این گروه از دوستان و همکاران بدون هیچ دغدغه ای برای من و صرفاً به نفع خود، بدون هیچ دقتی، عجولانه و شتابزده فیلم هایی متفاوت از هر داستان یکنواخت، قدیمی و تکراری ساختند، چون دیدند فیلم ها با من فروش خواهند داشت. مشارکت سریع و آنها را به بازار آورد. قبل از بابا شمال، هیچ یک از فیلم هایی که در دو سه سال اخیر در آن شرکت کردم، به جز Gönül Sultanı، برایم راضی کننده نبود. به همین دلیل به این نتیجه رسیده ام که رفاقت و فداکاری کافی است و باید شخصاً آستین ها را بالا بزنم تا در سینمای ایران تحول و حرکتی ایجاد کنم و سطح کارم را حداقل به حد قابل قبولی برسانم. … از هر نظر مقدمات اجرایی شدن این تصمیم را فراهم کرده ام. برخی از بهترین کارگردانان، فیلمسازان و بازیگران با من همکاری خواهند کرد. تیمی جدید، قوی و فعال ایجاد می کنیم و با رویکردی کاملاً جدید و نوآورانه فیلم می سازیم و کاملاً از عرصه فیلم های فعلی خارج می شویم.
صدایت شبیه امواج نو است! در گذشته بارها از کار این گروه انتقاد کرده اید؟!
من هنوز روی این ایده مصمم هستم. گروهی که لقب «موج نو» را به خود داده است و از هر فرصتی استفاده می کند و این عنوان دروغین را در گلوی مردم فرو می برد، به نظر من مقلدهای بی هنر بیش نیستند. این همه بحث را به اسم موج جدید راه انداختند، کدام موج جدید را می خواهید؟! اگر مفهوم تازگی و تازگی این است، باید برای افول هنر و سرنوشت ناگوار سینما گریه کرد!
در این اظهار نظر منظور من فقط نوسانات ملی نیست، همتایان خارجی آنها نیز مشمول این انتقاد هستند. مثلاً تا چند سال پیش در اروپا و آمریکا گرایش به ساخت انواع فیلم های سکسی وجود داشت که اسمش را می گذاشتند «موج نو». تولید چنین فیلم هایی نه پرهزینه بود و نه سخت. نیازی به فکر و ابتکار نبود. کافی بود زن و مردی در فیلم برهنه شوند و صحنه های مختلف آمیزش جنسی را با وقاحت به نمایش بگذارند. یکی دو سال بر سر این سری از فیلم ها بحث و جدل وجود داشت و تهیه کنندگان آن خود را به عنوان پیشگام و انقلابی معرفی کردند و در مورد کار خام خود به عنوان سنت شکنی و دگرگونی هنر هفتم غوغا کردند. اما طول عمر این به اصطلاح موج نو از عمر گل کوتاهتر است. این نوع فیلم ها به جز چند پیرمرد و پیرمرد دیگر در اروپا و آمریکا مشتری ندارند. پرده ها و برهنگی ها در سینما خیلی زودتر از حد انتظار بر دل ها نشست. البته هنوز هم ممکن است یک تازه کار وارد شود و یک سری تصاویر تحریف شده بسازد و از آنجایی که کارش با بقیه متفاوت است، با تحریک حس ذائقه مردم، فیلمش به فروش غیرمنتظره ای دست پیدا می کند; با این حال، هر کار غیر معمول را نمی توان نوآوری نامید. چنین بدعت هایی ممکن است موفقیت های دوره ای داشته باشند، اما به دلیل اینکه فاقد اصالت فنی و هنری هستند، مانند برق چشمک می زنند و به سرعت محو می شوند.
اخیراً موج های نوین کشور حتی جرات سنت شکنی و ارائه یک اثر جدید را به عنوان نمونه ندارند. از آنجایی که کار اولشان ناموفق بود و تهیه کنندگان دیگر نمی خواستند سرمایه ای را که داشتند هدر دهند، این آقایان آمدند و فیلم های کم هزینه ای را به تهیه کنندگان پیشنهاد دادند و در عین حال سعی کردند نقاط ضعف این فیلم ها را پوشش دهند. فیلم ها را با تبلیغات و جنجال را با «جدید» جایگزین کردند و عنوان خالی «موج نو» را برای خود گرفتند. میخواستم بپرسم این فیلمها چه خبر؟ آیا سه چهار بازار و خیابان قدیمی، حمام ها و آب انبارهای مخروبه و مخروبه متعدد برای مردم ما که تازه در حال تجربه چنین سناریوهای اسفباری هستند، جدید و بدیع محسوب می شوند؟! از آنجایی که چنین فیلم هایی باید با بودجه کم ساخته شوند، طبیعتا نه دکور، بازیگر و نه تکنیک و تجهیزات کافی دارند. در عصری که تکنیک های پیشرفته تیراندازی امکان نمایش بدیع ترین جلوه های سینمای تمام رنگی را فراهم می کند، تازه به عصر سینمای سیاه و سفید بازگشته ایم و این آقایان به این عقب نشینی پیروزمندانه افتخار می کنند!
اگرچه در این زمینه ها حرف های زیادی برای گفتن وجود دارد و مشخص نیست که یک فیلم کم بودجه عموما بد است و یک فیلم با بودجه بالا خوب است، فرض کنیم حق با شماست. بنابراین، میتوانید به طور خلاصه نظرات خود را در مورد فیلمی که تأیید کردید، بگویید؟
به نظر من سینما باید عظمت، زیبایی یا حداقل تکنیک درست داشته باشد. این درست نیست که هر دانش آموزی بتواند دوربینی را بردارد، به خیابان بزند، یک سری عکس غیرمرتبط جمع کند و اسمش را فیلم بگذارد. البته ممکن است همین فیلم به دلایل استثنایی به موفقیت برسد اما این موفقیت دائمی نخواهد بود. اگر دانش آموز مورد نظر در مورد تکنیک و هنر سینما تحقیق کند و بیاموزد، می تواند فیلم های بعدی خود را با موفقیت اکران کند. موفقیت مستمر حاصل تلاش و کار مستمر است و همانطور که سینما تعداد انگشت شماری را به اوج رسانده است، تعداد زیادی را نیز پایین آورده است… دسته اول را نمی توان گفت خوش شانس هستند. و گروه دوم فقط به دلیل بدشانسی شکست خوردند. باید امتیازاتی باشد که اینها ندارند.
سینمای ما هنوز خیلی جوان است و بیش از ربع قرن از شروع به کارش می گذرد. بیست سال این دوره دوران بی کفایتی و شروعی بود و با شروع فیلم «گنگ قارون» سینمای ایران مخاطب پیدا کرد. بنابراین بحث جدید و قدیم در سینمای ایران هنوز خیلی زود است و آنچه تاکنون ارائه کردیم بیشتر یک تجربه و آزمایش بود. بنابراین نمی توان با مخالفت و سرزنش همدیگر، عقب ماندگی خود را افزایش داد، بلکه بهتر است با بهره مندی از تجربیات یکدیگر یک قدم به جلو برداریم. چون فاصله سینمای ما با سینمای پیشرفته دنیا هنوز خیلی زیاد است. من اخیراً فیلمی را تماشا کردم که در آن ماشینی با تسلط باورنکردنی زنده شد. موضوع و کارگردانی این فیلم به قدری قوی بود که سرنوشت این خودرو درست مانند یک موجود زنده، مخاطب را تحت تاثیر قرار داد. اگر فیلمهای سکسی میسازند، چنین شاهکارهایی خلق میکنند، در حالی که ما هنوز میخواهیم مویز باشیم و درباره یک کار کوچک و ناتمام که بیش از حد معقول و متعارف است، هیاهو و بحث راه بیندازیم.
شما اخیرا بیستمین سالگرد ازدواج خود را جشن گرفتید. آیا رابطه شما با خانواده خوب است؟
نه فقط بیرونی، بلکه کاملاً و عمیقا… وقتی انسان به آن سوی چهل سالگی می رسد، ارزش زن و بچه و لذت زندگی خانوادگی را می فهمد. «مهری» زمان صبر و بردباری زیادی به من نشان داد و او بود که از من مردی موفق ساخت. هر موفقیتی که در زندگی ورزشی و سینمایی ام به دست آورده ام را مدیون او هستم. به درستی گفته اند که زن می تواند برای شوهرش بهشت یا جهنم ایجاد کند. از شانس من بود که مهری همسرم شد و برایم بهشتی درست کرد.
چند تا بچه داری
چهار نفر بزرگتر سعید است که نوزده سال دارد و در لندن اقتصاد می خواند و باید اضافه کنم که شایعه بازیگر شدن او کاملا صحت ندارد. دومی سیاوش 15 ساله سومی عاطفه 12 ساله اما چهارمی تغاری که ما به او آمنه می گوییم فقط 16 ماه دارد. این فشفشه کوچولو آنقدر بامزه است که اگر چند ساعتی او را نبینم یا صدایش را از تلفن نشنوم حوصله ام سر می رود.
۲۴۵۲۴۵
گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین
ارسال پاسخ