مهدی شاه میرزا ، یک فعال سیاسی ، با خیال راحت نوشت: جهان به سمت نظم سیستم “بلوک های متغیر” یا “چند قطبی” حرکت می کند. از یک طرف ، ایالات متحده در تلاش است تا نظم جدیدی را در خاورمیانه و خارج از رقابت اساسی در زمینه های مختلف و زمینه های مختلف چین ایجاد کند.
از طرف دیگر ، اروپا درگیر بحران انرژی و در جستجوی امنیت است. از طرف دیگر ، اگر جمهوری خلق چین دائماً سیاست را در سایه اتخاذ کرده باشد ، و اگر در زمینه این معادلات کار نکند ، ایران و “سپس” نه تنها جایگاه مناسبی را در نظم جدید به دست می آورند بلکه به ابزاری برای تعادل سایر بازیگران جهان تبدیل می شوند.
جهان دارای نظم متعدد ، روان و گاه متناقض است. این سیستمی است که بلوک ها شفاف نیستند ، که ائتلاف ها موقتی هستند و نیروها در همکاری موقت با هم هستند. در چنین ساختاری ، ایران نمی تواند در خارج از فرآیندهای مبتنی بر گفتگو باقی بماند ، به عنوان خطر بودن در حاشیه نظم جدید.
در اندیشه استراتژیک ، ایران فقط یک جغرافیای ساده نیست. در تقاطع غرب و شرق ، در حال حاضر کشوری با تمام متغیرهای ژئوپلیتیکی است. ایران در زمانی خواهد بود که هر تصمیم سیاست خارجی برای قدرت داخلی ، اقتصاد ، امنیت منطقه ای و حتی ساختار هویت سیاسی ایران نتایج عمیق و چندگانه ای کسب کند.
در نیمه گذشته ، شاید هرگز ، ساختار ژئوپلیتیکی منطقه ای و جهانی بسیار پیچیده و البته غیرقابل پیش بینی بود. در چنین حالتی ، رویکرد منطقی به “مذاکره فعال” نباید به صورت متقابل ، واکنشی یا کاملاً تاکتیکی باشد ، بلکه باید از یک ظاهر جامع ، سازگار و دقیق متغیرهای ژئوپلیتیکی و قوانین قدرت ساخته شود.
متأسفانه ، برخی از حاکمیت این هستند که با وجود تجربه گذشته ، با “مقاومت یا آشتی” سیاستی را انجام دهند. با این حال ، در میانه چرخش شرقی در دنیای پسا کانتی و در شرق ، این نوع دوگانگی قدیمی نخواهد بود و دیگر نیست.
مسئله ایران نه سازش و نه تنش نیست ، بلکه برای حفظ قدرت “چانه زنی پایدار” در یک زمینه بسیار منضبط است.
در حوزه معادله جهانی ، رابطه ایران و ایالات متحده مانند یک بازی پیچیده است که نه تنها واقعیت های عینی قدرت ، بلکه درک طرفین ، تصمیم گیری مقامات ، ظرفیت ، ظرفیت ، استعداد و دارایی های استراتژیک و مهمتر از همه محاسبات بدون هزینه را تشکیل می دهد.
روابط بین دو کشور در چهل سال گذشته در چرخه تنش و گفتگو نوسان داشت و آنچه امروز این رابطه را متمایز می کند ، تحولات ساختاری در محورهای مختلف است:
اولین تغییر معادلات منطقه ای به دلیل مقاومت و محور ادغام نقش ایران به عنوان یک بازیگر کلیدی است.
ثانیا ، تحول امنیت جهانی ، بازگشت تهدیدات و چین به عنوان یک رقیب جدی به آمریکا ظاهر شد.
سوم ، تجربه تاریخی Brjam ، که از طریق محدودیت های مذاکره با ایالات متحده ، دروس ارزشمندی را ارائه می دهد.
الف) چرا مذاکره مستقیم با آمریکا:
مذاکرات مستقیم با ایالات متحده انتخابی نیست بلکه یک ضرورت استراتژیک است. سه دلیل اصلی این تعهد را توضیح می دهد:
2. اقتصاد ایران ، که سالها تحت فشار جدی بر تحریم های وحشیانه قرار گرفته است ، نیاز دارد که بلافاصله باز شود تا بتواند امید اجتماعی را نسبت به انتظار آینده ایجاد کند و ادامه وضع موجود مناسب نیست.
تجربیات نشان داده است که مذاکرات غیرمستقیم از طریق واسطه های اروپا نمی تواند ضمانت های لازم را برای دهانه های سازنده ایجاد و اجرا کند.
2. معادلات منطقه به حدی پیچیده است که مدیریت درگیری ها بدون تماس مستقیم با ایالات متحده دشوار خواهد بود.
ب) پیش نیازها:
2- تثبیت محل در بلوک منطقه ای از طریق تعادل پویا:
نه برای شرکت در کشورهای دوستانه ، از جمله چین و روسیه ، و نه به طور کامل از اروپا و آمریکا جلوگیری می کند. ایران باید با توجه به عناصر مهم ، از جمله “زمان” و “وضعیت فوری” ، “متغیر عمل” عمل کند.
در بحث بین المللی “زمان” ، بسیار مهم است که دقیقه ها و ساعت ها می توانند به عنوان اساسی ترین متغیر در نتیجه اقدامات دیپلماتیک و مذاکرات نقش داشته باشند.
به عبارت دیگر ، آماده بودن برای تعریف مجدد “فعالیت” در حال حاضر یکی از شفابخشی است که دیپلم های ما را پویاتر می کند.
تبدیل مذاکرات به یک مکانیسم دائمی ، نه در بخش متقابل:
برخلاف دیدگاه امنیتی ، دامنه مذاکرات نباید محدود به موقعیت ها و وقایع باشد ، بلکه باید به عنوان یک فرآیند “تعامل” دائمی و به عنوان یک زبان مشترک برای مدیریت خارجی و روابط داخلی (نظارتی) تعریف شود.
این به معنای محافظت از کانال های ارتباطی حتی در “بن بست” و تنش های سنگین است. “دیپلماسی” اصل اصلی ارتباطی در خارج از مرزها است و برای محافظت از منافع ملی ، بسته یا محدود نخواهد شد و هیچ چشم انداز تعصبی در مورد ابزارهای تعامل صلح آمیز وجود نخواهد داشت.
به نظر می رسد که جنگ های تاریخی بزرگ و بزرگترین درگیری ها در جدول مذاکره به پایان رسیده است.
2- جداسازی سطح سیستم از سطح وضعیت:
تصمیمات امنیتی کلان فقط باید در سطح “سیستم” و در مدیران و تعامل ها ، دولت و دستگاه سیاست خارجی عاقلانه و عملیاتی باشد و سایر صداها در این حلقه رسمی جایی نخواهند داشت.
این یک دوگانگی کنترل شده است که هم ظرفیت چانه زنی و هم هزینه تغییر رویکرد را افزایش می دهد یا هزینه عقب نشینی در عموم را کاهش می دهد.
اعتیاد استراتژیک را به یک بلوک واحد کاهش دهید:
خطای استراتژیک این است که بازار و فناوری وست ایران فاقد مزایای تعامل مطلق در سطح خرد و کلان با شرق است.
شرایط نیاز به تعریف مجدد سیاست استراتژیک ایران در مورد انقلاب اسلامی ، با تمرکز اصل “شرق ، غرب و” همکاری هوشمند “دارد.
2- اجماع سازنده و حداکثر بین “میدان” و “دیپلماسی”:
اگر ایران فقط با یک رویکرد بازدارندگی نظامی وارد مذاکرات شود ، نه تنها منطقه دیپلماسی خود را از دست می دهد بلکه در محاصره اقتصادی دائمی نیز گیر خواهد کرد. از طرف دیگر ، اگر بدون پشتیبانی از جدول در جدول بنشینیم ، نمرات طرف مقابل به احتمال زیاد شرایط خواهد بود.
کسانی که الفبای سیاسی را به درستی درک نمی کنند یا در طرح های غیر سازنده درگیر هستند و مذاکره را به عنوان “دوتایی” تکرار می کنند تا بدانند که این زمینه و دیپلماسی مکمل هستند نه رقبا.
در صحنه تصادف جهانی امروز ، “این پلتفرم وسیله ای برای بلند کردن نیست بلکه یک راه اندازی دیپلماتیک است.”
تعادل بین قدرت سخت ، نرم و هوشمند:
تنها راه برای بهبود قدرت ، حفظ نسبت بین قدرت سخت (امنیت و دفاع) ، قدرت نرم (دیپلماسی و فرهنگ) و قدرت هوشمند (فناوری ، انرژی ، بازار منطقه ای) و تلاش برای بهبود و تقویت هر یک از این متغیرهای اساسی است.
مذاکرات باید این سه طرف را منعکس کند ، نه تنها زمینه دیپلمات ها.
1. مباحث گفتگو:
حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با تمرکز بر دیدگاه های متخصص دستگاه دیپلماسی خصوصی مطلوب برای طراحی تحریم ها بر اساس سه سطح تجزیه و تحلیل و هر یک از سناریوهای مختلف چانه زنی است:
تحریم های استراتژیک (مالی ، بانکی ، انرژی)
تحریم های نمادین (دیپلماتیک ، افراد ، نهادها)
تحریم های ثانویه (عشق و جهانی)
ج) نکات مهم:
مذاکرات نباید به اعتماد و خوب بودن طرف مقابل متکی باشد ، بلکه با تکیه بر ذخایر استراتژیک ، ظرفیت و توانایی ها برای گسترش امنیت و منافع ملی.
2. در دوره ریاست جمهوری ایالات متحده اوباما و بایدن ، ایالات متحده ظرفیت نمره نرم داشت ، اما لازم است زبان دیپلماسی چند لایه را درک و درک کند.
2. شرایط نیاز به طراحی توافق نامه ها گام به گام ، به روش و سبک تست مداوم دارد. به این ترتیب نه تنها به مانور قدرت کمک می کند ، بلکه فرصت هایی را برای تصمیمات و تجدید نظرهای جاری فراهم می کند.
2. طرف مقابل باید بداند که ایران مایل است همان توافق را داشته باشد ، نه به هزینه اصول ، ساختار ، علایق و امنیت.
2. تئوری نمایش به ما می آموزد که سیاست “همکاری مشروط” مؤثرتر از درگیری کامل یا از مردم است. پاسخ به عمل آمریکا ؛ تعیین محدودیت در برابر کاهش تحریم ها.
2. روانشناسی سیاسی نشان می دهد که طرف آمریکایی تحت تأثیر “اثر لنگر” قرار دارد.
بنابراین ، اولین پیشنهادات ایران باید برای شکل دادن به چارچوب ذهنی مذاکرات طراحی شود.
به عنوان مثال ، برنامه “به طور کامل مجازات ها در ازای بازگشت به تیپ” می تواند این لنگر را ایجاد کند.
د) به علاوه بسته:
یک مذاکره موفق وجود دارد که گفتگو را با ایجاد منافع عملیاتی ، توسعه منطقه مشترک و مجبور کردن استفاده بهینه از زمان و تاکتیک ها به “منطقی” مجبور می کند.
ایران اگر “گفتگوی منظم” و “چانه زنی های چندگانه” و دائماً بخواهد اجتناب ناپذیر بماند ، یک کشور مستقل ، مؤثر و استراتژیک است.
برخلاف آنچه مردم فکر می کنند ، حفظ ساختار حاکمیت نه مبتنی بر سلاح ها و نه شعارها نیست. سیستم های حاکمیتی ، به ویژه در ابعاد سیاسی ، هنگامی که توسعه قدرت ، تعریف مجدد و حتی انعطاف پذیری کنترل شده محافظت می شوند ، محافظت می شوند.
ارسال پاسخ