کامبی نوروزی در روزنامه شارگ نوشت: “وقتی کسی بیماری دارد ، اولین قدم درمان این است که خودش را بپذیرد. مرحله دوم رفتن به پزشک متخصص است. در مرحله سوم ، پزشک باید با معاینه و آزمایش شناسایی شود.
هر یک از این مراحل نامربوط قادر به درمان و خلاص شدن از شر آن نخواهد بود و تسلیم بیماری و شاید زباله می شود. همین مثال را می توان در کار کشور اعمال کرد. امروزه ایران چندین مشکل و بحران مهم را تحت تأثیر بیماری مزمن ، شدید و پرخاشگرانه دارد. اگر این حقوق در کشور به طور مساوی انجام شده بود ، اگر نیروی انسانی خوب و تخصصی وجود داشته باشد ، هیچ درگیری عمیقی در مورد پایه های حاکمیت وجود نخواهد داشت و مسئله ملی مسائل مربوط به حزب و فرقه ای را تحت الشعاع قرار می داد ، و عبور از بقیه معالجه دشوار نخواهد بود. با این حال ، اگر گروه های قوی یا بحران وجود داشته باشد که هر جریان خود را از جریان خود ، بحران قبول نمی کند ، خوب و نعمت هایی وجود دارد و کار آنها ویلچر است ، بحران ها عمیق تر و بدتر است. به عنوان مثال ، این کشور در حال حاضر مشکلات زیادی در روابط بین الملل دارد.
خطر تحریم سازمان ملل با خطر درگیری نظامی با رژیم تهاجم اسرائیل بازگردانده می شود. با این حال ، فرایند افراط گرایی به خوبی شناخته شده است ، نه تنها یادگیری این خطرات ، بلکه لذت. یا پس از جنگ 12 روزه با پرخاشگری اسرائیل ، همه دیدند که چگونه ملت ایران در برابر این پرخاشگری ایستاده و حاکمیت ملی و یکپارچگی منطقه ای کشور را فشرده می کند ، اما هنوز هم مردم در قبیله ها مردم را طبقه بندی می کنند و با ایجاد شکاف بین دولت و مردم ، به بحران کمک می کنند. اوضاع در اقتصاد کشور مردم را خم کرده است. غذا ، دارو ، درمان و غیره از تهیه مسکن های ساده. بحران آب و برقی نه تنها زندگی عادی مردم بلکه چرخ صنعت ، کشاورزی و اقتصاد را نیز ایجاد کرد. مانند اسب های وحشی ، قیمت ارز و طلا به طور مداوم در حال افزایش است. چه موقع و چگونه باید این بیماری های ملی رفتار شود؟
یکی از انتقال وضعیت وحشیانه این است که نه مردم و نه دستگاه ها در جای خود نیستند. هر کس بدون توجه به آنچه مردم یا دستگاه های دیگر می خواهند و هر کجا که باشند ، کار خود را انجام می دهند. کار سیستم حاکمیت مدیریت منابع است ، اما در موردی که معیارها و قوانین شکسته شود ، مواضع و موقعیت های مختلفی که مورد توجه قرار می گیرند به موقعیتی برای ادغام و توسعه نیروهای کتاب تبدیل می شوند. بنابراین ، مدیریت منابع “تسلط بر منابع” می شود. پول و اطلاعات و غیره. از آن برای افزایش نیروهای سیاسی به جای استفاده در منافع ملی استفاده می شود. در چنین حالتی ، بقای بحران ها علاقه زیادی به این گروه نشان می دهد. درمان این بیماری فقط برای آنها ضرر است. مانند یک بیمار معلول که نمی تواند از آنچه در مورد دارایی خود می داند بهره مند شود ، درمان وی مانع زنده ماندن بیمار می شود.
وضعیت فعلی کشور به اقدامی رسیده است که مقامات باید احیای نظم حقوقی کشور را در نظر بگیرند ، به طوری که همه افراد چهار چرخ کشور را به ارمغان نخواهند آورد. آسان نیست ، اما این یک ضرورت فوری و حیاتی است. کشتی نجیب ، که دائماً پرشور است ، به ساحل نمی رود. این کار با مردم و افکار با حامیان مالی نمی تواند انجام شود. او افکار جدیدی می خواهد. همه باید از دارندگان تفکر جدیدی استفاده کنند که کشور در کشور است و در این کشور قرار دارد و کمتر احتمال دارد که محیط های تصمیم گیری را تصمیم بگیرند و به متخصصان مستقل و غیر دولتی و مردم اجازه دهند تا از آنها آگاه باشند ، تنظیم کنند و سرانجام کار درست را انجام دهند.
سیستم سیاسی احیای نظم حقوقی کشور و از بین بردن مراکز قدرت غیرقانونی در برنامه های فوری و پذیرش این که باید روش های جدیدی را رعایت کند. در غیر این صورت ، بحران های زندگی مزمن کشور را به خطر می اندازد. آیا می تواند حامی این ابتکار عمل در روسای جمهور نیروها باشد؟
ارسال پاسخ