بعدی- مهدی دهگان; مرتضی کیوان یکی از چهره های مهم و در عین حال مبهم تاریخ معاصر ایران است. او شاعر، منتقد، ویراستار، روزنامهنگار و فعال سیاسی بود و جایگاه بسیار پیچیدهای در تاریخ معاصر ایران داشت.
بر اساس گزارش فردا، کیوان در سال 1300 در اصفهان به دنیا آمد و در سال 1333 در تهران تیرباران شد. او به دلیل دوستی دیرینه با جمعی از روشنفکران زمان خود، نقش مهمی در آثار آنها پیدا کرد.
مرتضی کیوان که بود؟
کیوان از روشنفکران نیمه اول قرن گذشته بود. او یکی از اولین ویراستاران ایران و همچنین مؤسس انجمن ادبی شام سوخته بود. اعضای دیگر آن احمد شاملو، نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی و… هستند.
کیوان در سال 1324 همراه با فعالیت های ادبی خود به فرقه توده پیوست. با عضویت در این حزب نام او بیش از هر زمان دیگری بر سر زبان ها افتاد و به چهره ای جنجالی تبدیل شد. کیوان که سه تن از سربازان شرکت کننده در کودتا را پس از کودتای 28 مرداد در خانه خود پنهان کرده بود، در 3 شهریور 1333 دستگیر و در 27 مهر همان سال تیرباران شد. پس از تیرباران کیوان، بسیاری از دوستانش اشعار و مقالاتی در سوگ مرگ او منتشر کردند و همین تعداد او را بیش از پیش به شهرت رساند.
امروز که تقریباً هفتاد و یک سال از اعدام او می گذرد، نام مرتضی کیوان همچنان یکی از نام های مطرح شده در تاریخ معاصر است. با وجود اینکه حزب توده که کیوان تا آخر عمر از آن حمایت می کرد، تبدیل به حزبی منفور برای افراد با گرایش های مختلف سیاسی در جامعه ایران شده است، اما هنوز نام کیوان را همه جا می شنویم. به نظر می رسد مرتضی کیوان نه به خاطر چهره و فعالیت های سیاسی اش، بلکه به خاطر نقش محجبه اش در ادبیات معاصر ایران به چهره ای خاطره انگیز تبدیل شده است.
همانطور که گفته شد، مشخص است که چهره سیاسی کیوان این روزها در جامعه ایران چندان مورد قبول نیست. اما نگاه نام هایی چون احمد شاملو و هوشنگ ابتهاج نام او را بیش از پیش بر سر زبان ها انداخت. در حالی که شاملو در سوگ کیوان بود، شعرهایی چون «سال بد» و «دایی های تو» را سرود. در دیباچه همین شعر، مرتضی کیوان را دوست صمیمی او دانسته و او را «فردی بزرگ با صفات نادر» توصیف کرده است که حتی پس از گذشت سال ها هنوز گرمی در دل دوستانش زنده است.
هوشنگ ابتهاج نیز در بسیاری از اشعارش از مرتضی کیوان نام برده است. وی مرتضی کیوان را «شهید» خواند و در مقدمه کتاب «یادگار خون سرو» خود که به یاد کیوان نوشته شده است، افزود: به دوست شهیدم مرتضی کیوان که شعرش یاد خون او در سرستان شهیدان است.
مرتضی در سوگ کیوان به غیر از شاملو و ابتهاج نام های دیگری نوشت و هر کدام او را با عنوانی خطاب کرد. سیاوش کسرایی در مورد کیوان نوشت: «ای عطر، ای عطر ریخته، دل عطر تو خالی و در حسرت توست؛ «غم یاد توست.» مهدی اخوان ثلاث که چندان دلباخته اقشار «چپ» آن زمان نبود، مرگ کیوان را «مرگ ناب کثیف» در مرثیه سرود.
مرتضی کیوان گرچه در تمام عمر خود به عنوان یک شخصیت سیاسی برجسته بود، اما با گذشت زمان، وقتی با نفرت حزب توده مواجه شد، تبدیل به تصویری شد که در اشعار دوستان و یاران معروفش نقش بسته بود. بعدها شاهرخ مسکوب کتابی به نام «کتاب مرتضی کیوان» منتشر کرد. در این کتاب علاوه بر برخی از تالیفات کیوان، مطالبی نیز درباره سوگواری وی و مرتبط با آن آمده است. کیوان از منتقدان و ویراستاران مهم زمان خود بود که تسلط خاصی به ادبیات روسی داشت و همسر کیوان، پوری سلطانی، از بنیانگذاران علم کتابداری در ایران به شمار میرود. اما موضع سیاسی کیوان او را به فردی با چهره حزب توده تبدیل کرد.
سپس شرح نجف دریابندری از کیوان را بخوانید که تصویر کاملی از او به دست می دهد:
“او معمولی به نظر می رسید. کمی کوتاهتر از قد متوسط بود. تند راه می رفت. موهای قهوه ای موج دار داشت که با احتیاط به عقب شانه شده بود. عکس های قدیمی نشان می دهد که موهایش را از وسط باز کرده و روی موهایش روغن مالیده است. شبیه یک کراوات رنگارنگ به نظر می رسید، یکی از چیزهایی که پشت سر گذاشته بود. او چشم ها و ابروهای جذابی داشت. پشت چشم و ابروهای بلندش، ابروهای بلند و پف کرده بود. من همیشه دیده ام. اگر دختر بود، آن زیر بغل فکر می کرد که نیازی به برداشتن حتی یک تار مو نیست. بینی اش دراز اما پیازی بود. لب پشتی بلندی داشت که با سبیل های نازک مزین شده بود. دو دندان جلویش کمی روی هم قرار گرفته بودند و شاید به همین دلیل بود که سین را کمی کودکانه تلفظ می کرد. ادم با ظاهرش در مدت خیلی کوتاهی دختر شد و خیلی زود سر جوک شد.
او همیشه یک خودکار زیبا با جوهر سبز و چند یادداشت در جیب آستین خود داشت. او این یادداشت ها را از کتاب ها، مجلات و حتی روزنامه ها می گرفت. از هر نقطه عجیب و غریب یا خنده دار که توجه شما را جلب می کند. در کافه ها همدیگر را می دیدیم و به محض اینکه می نشستیم، یادداشت هایش را بیرون می آورد و روی میز می انداخت. این نتها «گنجشکهای کیوانیه» نام داشتند و همه ما مشتاق دیدن آخرین گنجشکها بودیم. او برخی از این گنجشک ها را مستقیماً از مجلات جدا می کرد، آنها را در دفتر خود می گذاشت و پس از چاپ مطالب روزنامه ها را ویرایش می کرد.
در واقع او اولین سردبیر ایران بود… بعد از کودتای 28 مرداد، من و دوستانم را دستگیر کردند و از آبادان برای محاکمه مجدد به دو لشکر زرهی تهران آوردند و همه به حبس های سنگین محکوم شدیم. 6نفری وارد سلول شدیم و شروع به بررسی دیواره سلولی کردیم. یاد یک جمله آشنا افتادم: مرتضی کیوان 26/7/1333 و می گویم پاییز 1334 یعنی دقیقا یک سال بعد از اعدام مرتضی. زیرا در سحرگاه 27 مهر 1333 در همان لشکر زرهی اعدام شد. همین خط را با خودکار کپی روی دیوار دسته شیشه ای نخودی رنگ دیدم:
درد و رنج شلاق خوردن چند روز بیشتر طول نمی کشد. اگر تو صاحب مخفی خلقت باشی، همیشه زنده خواهی بود».
نجف دریابندری در گفت و گو با ناصر حریری از مرتضی کیوان در کتاب «یک گفت وگو» که توسط نشر کارنامه منتشر شده نام برده و در مصاحبه با مجله نگاه واحد نیز به آن اشاره کرده است.
ارسال پاسخ