Zainab Kazemkhah: ناصر تاهاوی در سالهای اخیر سکوت کرده است. شاید او از تحصیلات فیلم خسته شده بود و خیلی دور از سردرگمی سینمایی بود و مانند بسیاری از روشنفکران نسل خود ، او از بی موقع بودن زمان جدا شد.
ناصر طاهاوای یک هنرمند همه کاره بود. فیلمساز ، عکاس و نویسنده در 9 ژوئیه در آبادان متولد شد و در 22 اکتبر درگذشت. یکی از مهمترین نام های جنبشی که بسیاری از مردم آن را موج جدید سینمای ایران می نامند. نسلی که با نگاهی جدید به واقعیت اجتماعی و زبان سینما در دهه چهل و پنجاه ، مسیر فیلم سازی در ایران را تغییر داد. بخش اعظم فیلمسازی نویسنده شناخته شده بود. هنرمندی که از ادبیات آمده و سینما را نه تنها به عنوان ابزاری برای سرگرمی می بیند بلکه به عنوان ابزاری از روایت ، تنهایی و جامعه انسانی نیز می بیند.
یک نوجوان مجذوب ادبیات و سینما شد. وی در دبیرستان رازی در آبادان تحصیل کرد و بعداً به ارتش اعزام شد. آثار اولیه او از نظر طبیعت مستند بود و از اولین لحظه آشکار بود که او به جزئیات زندگی مردم توجه دقیق داشت. اسنادی از قبیل “تاکسی” ، “فرش مشهاد” ، “اربین” و “جنی بد” اولین تجربیات او بودند که نشانه هایی از درک اجتماعی و دیدگاه شاعرانه را نشان می داد. فیلم کوتاه او “نجات” ، که در سال ششم فیلمبرداری شده بود ، در جشنواره های مهمی مانند ونیز ، سانفرانسیسکو و جیفونی جوایزی دریافت کرد و نام او جای او را در بین فیلمسازان جدی گرفت.
محترم داریوش در کاپیتان خورشید
اولین فیلم بلند او ، “استراحت در حضور دیگران” (1) ، اقتباسی از “وحشت و نشان ناشناس” گلام هوسین سدی بود. فیلمی که تصویری دردناک و انسانی از یک جامعه و خانواده فروپاشی را نشان می دهد ، که به وضوح مصادره شده بود ، اما بعداً به یکی از آثار موج جدید سینمای ایران تبدیل شد. سپس او “صادقانه” (1) و “لعنتی” (1) را ساخت. هر دوی اینها نگران تنظیم و شخصیت پردازی بودند و تسلط وی بر زبان تصاویر و دانش روان انسان را نشان می داد.
در ششمین سال خود با تولید سریال های تلویزیونی دائمی “ناپلین ناپلئون” ، بر اساس رمان ایراج دوزاد ، محبوب شد. این کار یکی از موفق ترین سریال های تاریخ تلویزیون ایران با طنز تلخ و دیدگاه اجتماعی آن است و بخش بزرگی از این موفقیت بر اساس حرفه بازیگران و تصویر شخصیت ها است.
این سریال نه تنها به یک اثر تلویزیونی موفق تبدیل شد بلکه بخشی از خاطره جمعی نسلی از ایرانیان شد. بسیاری از افرادی که در دهه پنجاه و نوجوانی در دهه های کودکی یا نوجوانی زندگی می کردند ، این سریال را به عنوان سمبل زندگی خانوادگی ، فرهنگ اجتماعی و طنز تلخ ایران در آن زمان به یاد می آورند. شخصیت ها ، دیالوگ ها و حتی رفتارهای کوچک به بخشی از زبان و حافظه افراد تبدیل شده اند. از غرور و سوء تفاهم از عموی جان ناپلئون گرفته تا نقاط ظریف طنز اجتماعی که در روابط خانوادگی و همسایگی پدیدار می شوند.
پس از انقلاب ، او با فیلم “کاپیتان خورشید” (2) یک شاهکار ایجاد کرد که هنوز هم یکی از بهترین اقتباس های سینمای ایران است. او ارنست همینگوی را به جنوب ایران آورد و کاپیتان را ایجاد کرد که از مرزهای ایران عبور کرد و به سمبل مردم جنوبی و مقاومت تبدیل شد. این فیلم جایزه پلنگ برنز را به دست آورد و تسلط خود را بر روایت ، تنظیم و راهنمایی نشان داد.

ای ایران
سه سال بعد او “ایران” (1) ساخت. فیلمی در مورد هویت ملی ، سرود آزادی و مردم عادی در برابر اقتدار نظامی. اگرچه این فیلم در آن زمان با مشکلات روبرو شد ، اما طنز انتقادی و اجتماعی آن بعداً ارزش خود را اثبات کرد. آخرین فیلم بلند او “تغذیه کاغذ” (1) است. حتی اگر موضوع آن متفاوت باشد ، این یک مطالعه دقیق و انسانی در مورد ازدواج و تنهایی با جزئیات ، دیالوگ های وسواسی-اجباری ، مکالمات محاسبه شده و دیدگاه روانشناختی است. او همچنین قسمت “کشتی یونانی” از فیلم “کیش داستان” را کارگردانی کرد (1).
طاهوی در طول زندگی هنری خود پروژه های ناتمام بسیاری داشت. سریال تلویزیونی “جنگل کوچک” ، که سه سال طول کشید ، پس از چند ماه تیراندازی شلیک شد و توسط شخص دیگری کارگردانی شد. دو فیلم ، “روم و زنگی” (1) و “چای تلخ” (1) نیز در وسط متوقف شدند. وی بارها گفته است که سانسور و شرایط تولید نامطلوب در ایران مانع از ادامه کار وی می شود.
او نه تنها یک فیلمساز بلکه یک نویسنده قدرتمند بود. مجموعه داستان “تابستان سال” یکی از آثار برجسته ادبیات معاصر است که به دلیل چشم انداز شدید اجتماعی آن اختصاص یافته است. تقایه همچنین مجله جنوبی هنر و ادبیات را ویرایش کرد و احساس زبان و روایت ادبی وی تأثیر عمیقی بر ساختار فیلم های وی گذاشت. بنابراین ، اقتباس از آثار او تقلید از ادبیات نبود ، بلکه احیای سینمایی بود.
مکان و خصوصیات در کار توانمندسازی از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند. خانواده ای که در “آرامش در حضور دیگران” در حال فروپاشی هستند ، به استعاره ای برای جامعه تبدیل می شود. در “صادقانه” ، دو دیدگاه متفاوت در مورد یک رویداد واحد ، عمق روانی و اخلاقی شخصیت ها را نشان می دهد. در “نفرین” ، بحران های ذهنی و عاطفی انسان در یک محیط بسته و مرطوب از جنوب ایران به شکلی تلخ و تلخ به تصویر کشیده شده است. در حالی که خشونت و عزت در “کاپیتان خورشید” معنی دار است ، در “ایران” درگیری بین قدرت نظامی و صدای مردم با برخی طنز به تصویر کشیده می شود.

هدیه تهرانیه و خوسرو شکیبای در “کاغذ”
تقوا ، که بارها و بارها در سخنرانی های خود در زمینه سانسور کار می کرد ، در جشن برگزار شد ، در جشن برگزار شد که در خانه هنرمندان ایرانی برگزار شد: “این کار در جو فرهنگی انجام نمی شود.” در حقیقت ، هنگامی که وی در جشنواره FAJR یک جایزه ویژه برای “مقاله” دریافت کرد ، حتی از پذیرش آن امتناع ورزید و در نامه ای نوشت که جایی برای این جایزه یا پول برای خرید ماشین ندارد.
ناصر هنرمندی بود که بین ادبیات و سینما جاذبه می کرد. نگاه او به او صادقانه و بی پرده بود. نگاهی اجمالی از قاب های آنها در نور جنوبی ، صورت کاپیتان و لبخند تلخ دایی ناپلئون. او سینما را فهمید و به گفته مانوچر آتاشی ، “او تنها فیلمساز ایرانی بود که من در جهان می شناختم.” با مرگ وی ، یکی از آخرین نامهای زنده مانده نویسندگان موج جدید درگذشت ، اما آثار او هنوز هم زندگی می کنند. خاطرات یک هنرمند که هرگز نتوانست سازش کند و سینمای زندگی به عنوان یک واقعیت شخصی و انسانی زندگی می کرد.
5959
گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین
ارسال پاسخ