به گزارش خانه هنرمند خبرگزاری انتخابتو، پنجاهمین برنامه از سلسله اکران سینماهای پیشرو با همکاری انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و خانه سینماتک ایران، شامگاه چهارشنبه 14 آذر 1404 با نمایش فیلم «همه چیز درباره حوا» (2019) به کارگردانی نیوهام (2019) برگزار شد. از نمایشنامه جوزف منکویچ هنرمندان این اثر اولین برنامه از بسته “صورت نقابدار” است. بازی و هویت» را محمودرضا حبیبی منتقد تئاتر بیان کرد.
حبیبی در ابتدای سخنان خود به ریشه های سریال اشاره کرد: داستانی که ابتدا به عنوان یک متن ادبی ارائه شد که بعداً تبدیل به فیلمی شد که توسط جوزف ال. چهارده نامزدی و جوایز متعدد، «همه چیز درباره حوا» را به عنوان یک اثر مرجع جاودانه معرفی کردند.
وی تاکید کرد: شهرت کنونی این نمایش اقتباسی تئاتری نیست، بلکه محصول همان نسخه سینمایی است که دهه هاست مخاطب را جذب کرده و جایگاه خود را تثبیت کرده است.
از نگاه حبیبی، محتوای اصلی «همه چیز درباره حوا» در واقع بررسی جایگاه بازیگر است. از لحظه ای که پا به دنیای تئاتر گذاشت و به اوج شهرت رسید، افول ناگهانی در انتظارش بود.
او اینگونه توضیح داد: داستان نشان می دهد که چگونه میل به حضور در صحنه منجر به سلطه، جاه طلبی و سپس فروپاشی می شود. همه شخصیتها در چرخهای قرار دارند که در آن ظهور با شکوه است اما سقوط بیرحمانه و سریع است.
این منتقد تئاتر ادامه داد: اگر داستان را مانند یک رمان تحلیل کنیم، این اثر چند صدایی است. چندین راوی در قسمتهای مختلف ظاهر میشوند و هر کدام بخشی از حقیقت را به مخاطب میگویند.
وی افزود: این چندصدایی تضادها و پارادوکس ها را بیشتر نمایان می کند. حرکت مداوم بیننده بین روایت ها امکان قضاوت را پیچیده تر می کند و ارزش چندلایه اثر را برجسته می کند.
حبیبی تاکید کرد: سال 50، سالی که فیلم در آن فیلمبرداری شد، فقط تاریخ تولید نیست. برعکس، کلید درک دنیای تجارت است. این سالها دوره ای بود که جهان تازه از جنگ جهانی دوم بیرون می آمد. پس از رنسانس، اومانیسم و تجربه دو جنگ ویرانگر، انسان مدرن با احساس پوچی جدیدی روبرو می شود. هنر، فلسفه و سیاست در حال بازتعریف خود هستند.
حبیبی ادامه داد: این پیشینه تاریخی باعث می شود مضامینی مانند جاه طلبی، انحطاط، اضطراب هویت و بی ثباتی روابط انسانی در «همه چیز درباره حوا» معنای عمیق تری پیدا کند. این دوره آغاز «نسل جدید» و دوره ای است که موج جدیدی در هنر شکل می گیرد، زمانی که مردم از درون خالی بودند و سعی می کردند معنای جدیدی خلق کنند.
حبیبی همچنین توضیح داد که تئاتر آمریکایی همچنان تحت تأثیر دوران حاکمیت این بازیگر است. دورانی که بازیگر نه تنها یکی از عناصر کار، بلکه موتور محرکه و محور اصلی ساختار کارگردانی و نویسندگی بود.
در حالی که اروپا به دلیل تحولات سیاسی، اجتماعی و هنری پس از جنگ جهانی دوم به مدلهای جدید و روشهای مدیریتی غیرواقعی و مدیریت محور روی آورد، آمریکا سنت بازیگری خود را با حفظ ساختارهای کلاسیکتر و تثبیت موقعیت اقتصادی و فرهنگی خود ادامه داد.
این منتقد تئاتر با اشاره به اینکه متن نمایش «همه چیز درباره حوا» در دهه 50 و در اوج این دوره نوشته شده است، گفت: دورانی که بازیگر اصلی تولید «درخشش» هنوز روی صحنه بود. نویسنده اثر به همین سنت وفادار ماند و سعی کرد با حفظ لحن اجرایی و سبک بازیگری آن دوره، نوعی سادگی و ثبات واقع گرایانه را در روایت حفظ کند.
وی با اشاره به نسخه 2019 مورد بحث در این نشست، گفت: اگرچه نمایش های امروز آمریکا همچنان تحت تاثیر همان مبانی بازیگر محور است، اما فاصله زیادی از ساختارهای دهه 50 پدید آمده است. اگرچه اصول کلاسیک بازیگری هنوز در نسخه 2019 وجود دارد، اما استفاده از رنگ، نور، طراحی صحنه و ریتم اجرا از تمرکز بازیگر فاصله گرفته و به سمت ایجاد لایهای از تبلیغات و تصویر میرود که هدف آن جذب مخاطب نیست، بلکه شکل دادن به برند تصویر بازیگر است.
حبیبی سپس به خط اصلی داستان پرداخت و گفت: دختر جوانی که آرزوی بازیگر شدن در آمریکا را دارد قدم به قدم به صحنه نزدیک می شود. در واقع، این روایت مسیری را که بسیاری از بازیکنان پیموده اند را توصیف می کند. از تجربیات کودکی تا خلق هویتی جدید در دنیای تئاتر. عنوان جلسه به این نکته اشاره دارد. نقش، هویت، چهره؛ روندی که در آن بازیگر نه تنها نقشی را برعهده می گیرد، بلکه هویت جدیدی می سازد و در نهایت به چهره ای شناخته شده تبدیل می شود.
این پژوهشگر در ادامه تحلیل برنامه «همه چیز درباره حوا» بر این نکته تاکید کرد: زیربنای بازیگری بر توانایی رسیدن به ایمان و ایجاد هویت جدید است. اگر بازیگر نتواند به این نقطه درونی برسد، اساساً فرآیند بازیگری اتفاق نمی افتد.
او گفت: حوا در گفت و گو با مارگو اعتراف می کند که از کودکی به نقش آفرینی و تجربه هویت های متفاوت اعتقاد داشته است. آنقدر که گاهی نمی توانست مرز بین «خود واقعی» و «نقش ایفا شده» را دریابد.
حبیبی این ویژگی را یکی از پایه های خلاقیت بازیگر دانست. همان قدرتی که بسیاری از اساتید بازیگری در عبارت معروفی تکرار می کنند: «یک بازیگر باید بتواند قانع کننده دروغ بگوید».
حبیبی توضیح داد: حوا از لحظه ای که وارد زندگی مارگو می شود، توانایی خود را در «خلق شخصیت» نه تنها در سطح بازیگری، بلکه در سطح زندگی روزمره نشان می دهد. شخصیت بنده دقیقاً نشان می دهد. حوا مراقب همه چیز، راه رفتن، لباس پوشیدن، صحبت کردن و حتی عادات روزانه مارگوت است.
وی ادامه داد: این نظارت و کپی برداری پنهان، توانایی ای است که حوا آن را رد می کند، اما دقیقاً همین توانایی است که به او اجازه می دهد چندین شخصیت را به طور همزمان خلق کند و از مرزهای فردیت خود عبور کند.
حبیبی به نقل از شخصیت همسر مارگو گفت: از هر ده بار 9 بار تئاتر سختی است. نظری که مسیر دشوار مارگو را نیز برجسته می کند. مارگوت از چهار سالگی اجرا می کند و طبق متن اولین تجربه او به صورت برهنه به پایان رسیده است.
حبیبی تصریح کرد: این برهنگی صرفا یک عنصر نمایشی نیست، نشانه همان استعدادی است که اساتید بازیگری آن را ضروری می دانند. بازیگر باید به چنان مرحله ای از رهایی شخصیت برسد که بتواند در هر قالب و هر لباسی ادغام شود. مثل شکل گیری خمیر در یک کاسه است.
این منتقد در تحلیل خود بیان کرد: بازیگری که هنوز به این انعطاف شخصیتی و آزادی درونی نرسیده است، نمی تواند نقش های متفاوتی را ایفا کند. چنین بازیگری هنوز «لباس ثابت شخصیت خود» را می پوشد و نمی تواند خود را با قالب های جدید تطبیق دهد.
وی ادامه داد: بنابراین مسیر مارگو شدن مسیری آسان و سریع نیست، بلکه یک فرآیند موفق، پر زحمت و تمام وقت است. شهرت و قدرت نقش کوچکی در این مسیر دارد; نکته اصلی این است که با تئاتر زندگی کنید و همه چیز را به این حرفه بدهید.
حبیبی گفت: حوا علاوه بر زحمات و زحمات مارگو شاگرد این راه است. اما شاگردی او غرق در رازداری، انگیزه های عاطفی پیچیده و مهمتر از همه جاه طلبی است.
حبیبی تاکید کرد: بدون جاه طلبی، بدون میل به بالا رفتن از نردبان شهرت و خلق طبیعت جدید، بازیگر نمی تواند به نقطه خلق «هویت جدید» برسد. جاه طلبی ایو همان نیرویی است که او را با مارگوت روبه رو می کند و در نهایت او را به صحنه ای که همیشه آرزویش را داشته هدایت می کند.
محمودرضا حبیبی در ادامه تحلیل خود تاکید کرد: در منظومه فکری سریال «همه چیز درباره حوا» بازیگر یک نفر نیست و اینگونه توضیح داد: این سوال کلیدی نویسنده است.
اگر انسان بتواند فطرت ابدی را برای خود بیافریند، آیا به کمال می رسد یا وارد بحران معنا می شود؟
این تحلیلگر توضیح داد: بر اساس این دیدگاه، بزرگترین نشانه انسان مدرن «آزادی» است; آزادی در انتخاب نقش ها، معنا بخشیدن و خلق هویت های جدید، اما این آزادی با مسئولیتی عمیق به نام مسئولیت یافتن معنا در میان هویت های در حال تغییر همراه است.
حبیبی اوج داستان را در اعتراف صادقانه مارگو می بیند. او در همان جا میگوید: نمیدانم کیستم و اینطور توضیح داد: مارگو اعتراف میکند که سالهاست در نقشهای مختلف زندگی میکند اما عمیقترین هویت خود را نمیشناسد. او می خواهد که او را دوست داشته باشند، اما نمی خواهد “شناخته” شود. او نمی خواهد دیگران او را با هویت خاصی تعریف کنند زیرا نمی داند از خود چه انتظاری داشته باشد.
وی گفت: این لحظه بیانگر بیگانگی انسان مدرن از خود است; فردی که آنقدر هویت خلق کرده که دیگر نمی داند کدام یک «واقعی» است. اینجاست که آزادی انتخاب نقش ها به سردرگمی تبدیل می شود.
حبیبی یادآور شد: این بحران معنا را در رفتار حوا نیز می توان دید. تنها هفت ماه از عمر مارگوت می گذرد، ایو به موقعیتی می رسد که در غیر این صورت سال ها طول می کشد. این رشد سریع حسادت و بدبینی را به منصه ظهور می رساند و نشان می دهد که تولید هویت در فضای رقابتی هنر حتی می تواند معنای اخلاق و انسانیت را به چالش بکشد.
وی ادامه داد: با این حال، نویسنده موقعیت حوا را نه به عنوان یک «استثنا»، بلکه به عنوان الگوی زنانه عروج اجتماعی مطرح می کند. الگویی که قدرت، اقتدار و توانایی ایجاد هویت برای زنان معاصر را به رسمیت می شناسد.
حبیبی تصریح کرد: با وجود اینکه بسیاری از منتقدان جنبه های ساختاری اثر را ستودند، اما پایان بندی داستان را از منظر جنسیتی نقد کردند. او گفت: برخی از منتقدان احساس میکنند که اگرچه سریال ابتدا زن را موجودی آزاد، مستقل و خلاق معرفی میکند، اما در نهایت یک «چرخش 180 درجهای» میگیرد و این آزادی را محدود میکند و او را به عنوان فردی مستحق مجازاتی غیرقابل توصیف نشان میدهد.
اما حبیبی این دیدگاه را ناکافی دانست و توضیح داد: وظیفه زنان هویت آفرینی و فراتر رفتن از مرزهای شخصی نیست. مردان در راه رسیدن به شهرت و ایفای نقش در تئاتر و سینما با بحران های هویت یکسانی مواجه می شوند. مثلاً زندگی بازیگری که به هالیوود می رود و کارگردانی را دنبال می کند در سایه نقش های او تغییر می کند.
این داور در زیر به این نتیجه رسیده است که دغدغه اصلی نویسنده «مرد یا زن بودن» نیست. به عبارت دقیقتر، سؤال این است که آیا انسان که آزادی خلق نقشهای بینهایت را دارد، به سعادت میرسد یا بیثباتی وجودی و در این باره میگوید: هر انسانی میتواند نقشهای گوناگونی بسازد، اما باید ببیند این نقشها او را میسازد یا از او میگیرد؟
محمودرضا حبیبی در ادامه تحلیل خود به موضوع عشق و ازدواج در اثر توجه کرد و گفت: عشق که در ابتدا به عنوان میل انسان مطرح می شود، خیلی زود به یکی از سازوکارهای تولید «اعتیاد» تبدیل می شود. وقتی انسان عشق را نه جزئی از زندگی، بلکه به عنوان «کلیت زندگی» تعریف می کند، عشق می تواند آزادی او را سلب کند و به نوعی بردگی عاطفی تبدیل شود.
این منتقد ادامه داد: همچنین در اثر می بینیم که برخی از شخصیت ها پس از برقراری پیوند عاطفی با شریک زندگی خود، ناخودآگاه دچار همان جاه طلبی ها و محدودیت های جنسیتی می شوند که قبلاً بر آن غلبه کرده بودند. در تعبیر حبیبی، این چرخش نشان دهنده آسیب پذیری انسان در برابر ارتباطات عاطفی و میل به دیده شدن است.
حبیبی در بخشی از سخنان خود بر این نکته تاکید کرد: جاه طلبی به ویژه در متن «همه چیز درباره حوا» نه تنها یک ویژگی فردی، بلکه یک میل جمعی است. زیرا مخاطب همیشه جذب کسی می شود که سریع بلند می شود. حتی اگر از نظر اخلاقی درست نباشد.
این نکته نشان می دهد که جامعه، به ویژه جامعه رسانه ای، همواره دلسوز داستان «قیام» بوده است. گاهی داستانی مبتنی بر شایستگی است، گاهی داستانی مبتنی بر فریب، تقلید یا هوش اجتماعی. به همین دلیل است که متن اثر همیشه چند لایه است و از زوایای مختلف قابل نقد و تفسیر است.
243
گردآوری شده از رسانه خبر آنلاین






ارسال پاسخ