ملیحه مقصودی در مشرق نوشت: پایتخت سرزنده ایران، تهران، شهری است که به نظر می رسد همیشه در حال تغییر است. خیابان ها در حال ساماندهی هستند، پروژه های ساختمانی شروع می شوند، نماها در حال تغییر هستند.
اما در اعماق ساختار حکومتی این شهر، یک چیز ثابت می ماند: چهره ها و دایره های قدرت. مدیرانی که چندین دهه بدون تغییر واقعی در ساختار یا نتایج کارشان بر روی صندلی های مختلف حرکت می کنند. این وضعیت شکاف آشکاری بین تغییر ظاهر شهر و عمق ساختاری آن ایجاد کرده است.
نمونه های تکراری اجرایی در شهرداری، شورای شهر، زیرمجموعه ها و حتی زیرمجموعه ها زیاد است. مردم با عناوین جدید، لباس های جدید برمی گردند، اما قدرت تصمیم گیری و منطق آنها اغلب مانند دوره های قبل است. این چرخه در حال انجام به گونه ای عادی شده است که مدیریت شهری را به عنوان یک “باشگاه قدرت بسته” به تصویر می کشد تا به عنوان یک میدان رقابت برای ایده ها و تخصص.
یکی از ویژگی های این سامانه انتقال روان و غیر شفاف مدیران است. فردی که امروز از سمت معاونت شهرداری کنار رفت، فردا به عضویت هیات مدیره یکی از سازمان های تابعه منصوب می شود. یا این که پس از پایان دوره مسئولیت خود، عضو شورای شهر جایگاه جدیدی در شرکت های عمرانی یا خدماتی شهرداری پیدا می کند. بدون تغییر واقعی در تفکر مدیریتی و رویکرد مدیریتی، این فرآیند نمونه بارز «بازتولید اصلاح نشده سیستم» یا زوال مدیریتی است. این سازه برای زنده ماندن طراحی شده بود، نه برای رشد.
نتیجه چنین چرخه ای از بین رفتن اعتماد عمومی است. شهروندانی که شاهد بازگشت چهره های مشابه با عناوین مختلف هستند، به تدریج باور خود را مبنی بر امکان تغییر واقعی از دست می دهند. سیاستها در این زمینه همچنان محافظهکارانه، کوتاهمدت و اساساً بر اساس منافع فردی یا گروهی است. زیرا تصمیم گیرندگان می دانند که فارغ از موفقیت یا شکست، در نهایت به دایره قدرت بازخواهند گشت.
آنچه امروز در تهران می گذرد کمبود مدیران نیست، نبود مدیریت جدید است. حضور نسل های جدید، کارشناسان مستقل و نیروهای مستقل می تواند به پویایی و نوآوری در تصمیم گیری ها کمک کند. با این حال، تا زمانی که درهای قدرت به روی این جریان ها بسته بماند، چرخه بی پایان بازتولید قدرت ادامه خواهد داشت. اگرچه به نظر می رسد شهر در حال تغییر است، اما در عمل به همان شکلی که هست باقی می ماند و پروژه ها و برنامه ها اغلب گذشته را تکرار می کنند.
تغییر واقعی زمانی آغاز می شود که ترک قدرت به معنای آغاز یک ماموریت جدید در ظاهری متفاوت نیست، بلکه به معنای پایان یک «نقش رسمی» است. این تغییر مستلزم شفافیت در انتصابات، ارزیابی عملکرد مدیران و ایجاد فضای رقابتی در جذب کارکنان جدید است. تنها با چنین اصلاحاتی میتوان امیدوار بود که سیاستها فراتر از دورههای مدیریت کوتاهمدت مؤثر و پایدار باشند و تغییرات ملموسی در شهر رخ دهد.
بالاخره مشکل تهران فقط جابجایی مدیر نیست. مشکل تکرار بدون تکامل است. شهری که هر روز با پروژه های جدید روبرو می شود اما از تداوم ساختارهای مدیریتی قدیمی رنج می برد، در چرخه بی پایان قدرت گرفتار شده است. این چرخه نه تنها رشد و توسعه شهر را کند می کند، بلکه امید عمومی به اصلاحات و مشارکت فعال شهروندان را کاهش می دهد.
برای دستیابی به حکمرانی شهری پویا، بازتولید قدرت باید متوقف شود و در عوض فرصت هایی برای نوآوری، تخصص و شجاعت مدیریتی فراهم شود. تنها در چنین شرایطی است که تهران می تواند بار دیگر به تحول واقعی دست یابد و به شهروندان خود نوید شهری زنده، پویا و پاسخگو را بدهد.






ارسال پاسخ