ابراهیم متقی در یادداشت خود در روزنامه اعتماد نوشت: تصمیم هیئت مدیره آژانس بین المللی انرژی اتمی مورخ 20 نوامبر 2025؛ او بار دیگر سیگنال های دیپلماسی قهری را علیه ایران مطرح کرد. اگرچه این تصمیم با اکثریت 19 رای به تصویب رسید، اما 13 رای ممتنع و 3 رای مخالف به تصمیم پیشنهادی گروه 1+3 نشان می دهد که نشانه هایی از “شکاف بین واقعیت و واقعیت” در این نهاد وجود دارد. واقعیت توسط «سیاست قدرت» ایجاد می شود. طبیعی است که هیئت حاکمه نظم جهانی اجماع لازم را برای فشار بر ایران داشته باشد. واقعیت حاوی نشانه هایی از حقوق سیاسی و راهبردی ایران در حوزه امنیت منطقه ای و توانمندی های فناوری است.
آرای به دست آمده در مورد قطعنامه پیشنهادی تابعی از معادله سیاست قدرت در نظم جهانی است. در فضای سیاسی و بینالمللی کنونی، در حالی که تروئیکای اروپایی و آمریکایی بیپایان درگیر منازعات راهبردی و امنیتی با هدف محدود کردن قدرت و توانمندیهای بالقوه ایران هستند، ایالات متحده تلاش میکند برای هر کشور و بازیگری که دارای «مزیت قدرت نسبی» است، محدودیتهای ثانویه ایجاد کند و نشانههایی از تلفیق حقیقت و حقیقت را در دستور کار سیاست جهانی قرار دهد.
می توان نشانه های دیپلماسی قهری را در «سیاست تدریجی» و «دیپلماسی قهرآمیز پلکانی» که توسط آمریکا، ترویکای اروپایی و سازمان های بین المللی علیه ایران بر اساس ساختار اجرا می شود، دید. هر یک از اقدامات انجام شده علیه ایران تا حدی نشان دهنده واقعیت های سیاست های قدرت ناعادلانه بازیگران اصلی نظام جهانی است. سیاست و راهبردی که با نشانههای دیپلماسی فریب آغاز شد، با میانجیگری ادامه یافت و از سوی نهادگرایی بینالمللی حمایت شد، اما نتیجه آن را باید در عملیات نظامی و امنیتی آمریکا و اسرائیل در «حمله و تهاجم 12 روزه» به ایران دید.
هر یک از اقدامات فوق نشان می دهد که دیپلماسی فشار شامل طیف گسترده ای از محدودیت های تاکتیکی علیه ایران است. در این فرآیند قدرت های بزرگ از ابزارهای مختلفی مانند دیپلماسی، حقوق بین الملل، نهادگرایی و قدرت نظامی برای رسیدن به اهداف خود استفاده کردند. نتیجه چنین فرآیندی را می توان بی اعتمادی همه جانبه به دیپلماسی جهانی و فرآیندهای حقوقی اعمال شده در سیاست جهانی و نظم بین المللی دانست. واقعیت سیاست جهانی را می توان در نشانه هایی مانند ادامه فشار بین المللی از طریق چندجانبه گرایی یافت.
1- مفاد تصمیم شورای حکام و پیامدهای آن برای ایران
تصمیم هیئت مدیره آژانس بینالمللی انرژی اتمی را میتوان به عنوان «مانیفست تهدید» نیازهای امنیتی و راهبردی جمهوری اسلامی دانست. آمریکا و اروپا در طول تاریخ با قدرت گرفتن ایران از هر نوعی مخالفت کرده اند. استراتژی آمریکا، اسرائیل و کشورهای اروپایی در قبال ایران محدود کردن قدرت تاکتیکی، استراتژیک و ژئوپلیتیکی بود. بسیاری از نظریه پردازان و تحلیلگران ایرانی از جمله «محی الدین مصباحی»، «نادر انتصار»، «ولی نصر»، «محسن میلانی» و «تریتا پارسی» که از اساتید دانشگاه های آمریکا هستند، استراتژی اجرا شده توسط عوامل اسرائیلی آمریکا را نماد «خصومت ژئوپلیتیکی» و راهبردی ایران ارزیابی می کنند. همانطور که اساتید یاد شده اشاره می کنند که نیازهای راهبردی و ژئوپلیتیکی ایران با واقعیت های ساختاری جمهوری اسلامی در دوره کنونی پیوند خورده است، برخی از دست اندرکاران رسانه ها، سرویس های ارتباطی و اطلاع رسانی آمریکا و اسرائیل سعی در ارائه ایده و ذهنیت کاملاً متفاوتی درباره ایران و آینده سیاسی آن دارند. آنها سعی دارند نشانه هایی از «تفاوت استراتژیک» بین ایران و جمهوری اسلامی ایجاد کنند که با منطق سیاست قدرت سازگاری ندارد. محور اصلی رئالیسم، تأکید بر «دولت محوری» است. دولت نماد نظام سیاسی مستقر و مسلط مجری سیاست مقاومت و پاسداری از غرور ملی ایران در جنگ با آمریکا و اسرائیل است. اگرچه تهدیدها هنوز پایان نیافته اند، اما بسیاری از واقعیت های اقدام استراتژیک نشان می دهد که قدرت ساختاری محور اصلی بقا و ساخت اجتماعی یک ملت خواهد بود. از این رو، اساتید مذکور بر اساس درک علمی و رویکردهای نظری خود در تلاشند تا شکل جدیدی از معادله قدرت، سازش، سیاست عملگرایانه و امنیت را با سازوکارهای حل منازعه مسالمت آمیز پیوند دهند.
تصمیم 20 نوامبر تاکید می کند که ایران باید بر اساس پروتکل الحاقی ایفای نقش کند. واقعیت این است که ایران در سال 2014 پروتکل الحاقی را با هدف پایان دادن به تحریم های اقتصادی علیه ایران تصویب کرد. مقامات سیاسی ایران در آن دوره تاریخی نیز به نهادهای سیاسی و ساختار اجتماعی ایران وعده دادند که همه تحریم ها پایان خواهد یافت و شکل جدیدی از شکوفایی اقتصادی در جامعه برقرار خواهد شد. همکاری موثر و سازمان یافته بین گروه مذاکره کننده و ایران محقق نشد. تصمیم تصویب شده بر لزوم همکاری بیشتر ایران با آژانس بر اساس پروتکل الحاقی تاکید می کند. بر این اساس، ایران باید تمامی اطلاعات مربوط به مواد اولیه و سانتریفیوژها را به این موسسه گزارش کند، در غیر این صورت فشارهای جدیدی به ایران وارد خواهد شد. مفاد این تصمیم به گونه ای است که از ایران می خواهد شرایط همکاری کامل، فوری و همه جانبه را با مدیرکل آژانس فراهم کند. قدرت های بزرگی که تصمیم جدید شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی را تنظیم می کنند. آنها از ایران می خواهند که از تصمیمات بین المللی موسوم به «اسنپ بک» تبعیت کند. این قطعنامه همچنین از ایران میخواهد که انرژی هستهای را در زمینه شکافت هستهای و بازنگری تحقیق و توسعه هستهای متوقف کند. مفاد درخواستی از ایران نشان میدهد که قدرتهای بزرگ بدون پایبندی به تعهدات خود در قالب «برنامه جامع اقدام مشترک» در تلاش برای بازگرداندن محدودیتهای اعمالشده برجام بر جمهوری اسلامی ایران هستند.
2- اهداف آمریکا و اروپا در تعیین تصمیم شورای حکام مورخ 20 نوامبر 2025.
تصمیم شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی را میتوان نمادی از دیپلماسی اجباری دانست که ایالات متحده به همراه متحدان اروپایی خود سازماندهی کرده و در روز پنجشنبه 29 نوامبر 2025 تأیید کرده است. رویکردهای متفاوتی در خصوص دلایل و فرآیندهای آمادهسازی تصمیم شورای حکام مطرح شده است که هر کدام بازتاب برخی از واقعیتهای دیپلماسی اجباری جهانی است. حقیقت این است که همه رویکردها به استفاده از دیپلماسی قهری و فشارهای بی پایان سیاست جهانی بر ایران اشاره دارد.
در تحلیل دلایل تدوین قطعنامه، اولین گزینه را می توان استفاده از دیپلماسی قهری برای «اقناع اقدام دیپلماتیک و فرآیندهای همکاری» دانست. چنین رویکردی منعکس کننده بخشی از مفهوم توضیحی کشورها در مورد ایران است. این گروه از کشورها بر این باورند که در صورت رای مخالف به این قطعنامه، گروسی، مدیرکل آژانس و حامیان ساختار مورد نظر، تأثیری بر نتیجه مطلوب نخواهد داشت. این گروه از بازیگران معتقدند تصمیم منتشر شده راه را برای “همکاری سازمان یافته” و “انعطاف عملگرایانه” برای ایران هموار می کند که از تشدید بحران و بازتولید روند نظامی جلوگیری می کند. برخی از تحلیلگران بر گزینه دوم تاکید می کنند و اشاره می کنند که آمریکا و اروپا از سیاست تشدید بحران سود می برند. مفهوم تشدید بحران در رفتار قدرتهای متجاوز بزرگ در نظام جهانی این است که در هر مرحله گام جدیدی را تضمین کنیم که به اقدام تهاجمی و سیاست قدرت آمریکا و اسرائیل مشروعیت بخشد. در تبیین این موضوع می توان به روندهای تاریخی گذشته اشاره کرد. این رویکرد که مبتنی بر تشدید بحران است، مبتنی بر شاخصهای دیپلماسی قانعکننده است و از طریق فرآیند اقدام گام به گام انجام میشود.
گزینه دوم ساختاری چند مرحله ای دارد. در گام اول این روند، مذاکرات ایران و آمریکا ناقص و مبهم باقی ماند. در گام دوم، زمینه برای «افزایش توقعات» آمریکا و متحدانش به ویژه اسرائیل و «تهاجم الگوهای رفتاری سیاسی و امنیتی» فراهم شد. از نظر نظریهپردازان واقعگرای روابط بینالملل مانند «میرشایمر» و «استفان والت»، هدف سیاست قدرت این است که هر چه کشوری در سیاست جهانی انعطافپذیرتر باشد، ناگزیر مکانیسمهای اجباری جامعتر و شدیدتری ایجاد میشود. گام سوم اقدام رفتاری قدرت های بزرگ در چارچوب دیپلماسی قهرآمیز، پرخطر و چالش برانگیز است. بر اساس چنین نگرشی، تصمیمات اتخاذ شده توسط هیئت مدیره محدود به انتظارات اعلام شده نخواهد بود. هرگونه اقدام یا سازوکار مشترک با هدف مقاومت ایران در برابر دیپلماسی اجباری، فشار بیشتری را علیه جمهوری اسلامی ایجاد خواهد کرد. در چنین شرایطی، طبیعی است که سیاست قدرت را بخشی از ابزارها و فرآیندهایی بدانیم که طیف وسیعی از قدرتهای بزرگ، یک بازیگر را در حالت محاصره نسبت به اقدامات تهاجمی قرار میدهند. اگرچه الگوی تشدید بحران و افزایش فشارهای راهبردی در روند اقدامات دیپلماتیک مشخص میشود، اما تشدید بحران و افزایش دشواریهای اعمالی، زمینه را برای شکلگیری جنگهای تاکتیکی و عملیات نظامی فراهم میکند. زمانی که نشانههای تشدید بحران در فضای روابط بینالملل ظاهر میشود، طبیعی است که شرایط برای انجام سیاستها و اقدامات تهاجمیتر به منصه ظهور میرسد و طبیعتاً تصمیم پیشنهادی هیئت مدیره آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ضریب قدرت و امنیت ایران را بیش از گذشته با دشواریها، عدم اطمینان و نشانههای تهدید مواجه خواهد کرد.
نتیجه گیری
تصمیم شورای حکام یک واقعیت غیرقابل انکار در سیاست بین الملل است. این واقعیتی است که با حق ایران برای همکاری مسالمت آمیز با آژانس در تعارض است. در این تصمیم تاکید شده است که بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی باید دسترسی به تاسیسات هسته ای ایران را داشته باشند. آنها همچنین از ایران خواستند تا در مورد ذخیره سازی و وضعیت اورانیوم 60 درصد غنی شده با آژانس همکاری کند و به بازرسان آژانس در مورد مکان های ذخیره سازی اطلاع دهد.
خواسته های اعلام شده از ایران به این معناست که برنامه جامع اقدام مشترک تمام هویت و کارکرد خود را از دست می دهد و «توافق قاهره» که با مشارکت وزیر امور خارجه ایران، وزیر امور خارجه مصر و مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی تهیه شده است، تمام کارایی خود را در عرصه سیاست جهانی از دست داده است. روندهای اعمال شده علیه ایران بدین معناست که محیط های به هم پیوسته نهادهای مسلط نظام جهانی، ایران را در محدودیت های ساختاری و استراتژیک قرار می دهد. نهادهای بین المللی در تلاشند تا با سازوکارهای فراقانونی، دیپلماتیک و سیاسی به عنوان ابزار اقتدار ساختاری خود در سیاست جهانی، اراده، اهداف و رویه خود را علیه ایران اجرا کنند. انجام چنین اقداماتی برخلاف قراردادهای بین المللی با ایران است و به دلیل قواعد ساختاری شرایط خطرناک و محدودکننده تری را علیه ایران ایجاد می کند، حتی اگر مشروعیت قانونی نداشته باشد. در چنین شرایطی طبیعتاً دیپلماسی ادامه خواهد داشت، اما نباید در راستای همه اهداف، ادبیات و رویکردهای قدرت های بزرگ باشد.






ارسال پاسخ