کاوه معین فر در عصر ایران نوشت: به تازگی تصاویر و فیلمی از بهنوش طباطبایی بازیگر سرشناس سینما و تلویزیون در دفاع از پایان نامه دکتری خود منتشر شده است. تصاویری که فضای آنها بیشتر شبیه یک رویداد تبلیغاتی است تا یک نشست علمی. حضور محافظان، تیراندازی به مدل عروسی و انتشار هدفمند آن در رسانه ها موجی از واکنش ها را در شبکه های اجتماعی به همراه داشت.
چند سالی است که بازیگران با پخش مراسم عروسی خود توجه زیادی را به خود جلب کرده اند و از این طریق با بسیاری از برندهای مقرون به صرفه از طریق تبلیغات از عروس بهرام ردان و محمدرضا گلزار گرفته تا نمونه های اخیر مانند کامران تفتی، متین ستوده، محمد نادری شریک شده اند.
موضوع این است که جدای از توجه بازیگران، اکران این فیلم های عروسی یک معامله هنگفت اقتصادی نیز در میان است که به نفع همه خواهد بود، اما آیا واقعاً می توان جلسه دفاع از پزشک بازیگری مانند بهنوش طباطبایی را موفقیت آمیز دانست؟ و البته برای کدام شخص یا افرادی؟!
فیلم جلسه دفاع از بهنوش طباطبایی و فارغ التحصیلی دانشگاه
اولین سوالی که بعد از تماشای این ویدیو به ذهن خطور می کند این است: این جلسه دفاع از دکتری است یا جشن فارغ التحصیلی؟ یا این دو را با هم ترکیب کردند! چرا که او نیز در صفحه اینستاگرام خود نوشته است: «امروز هفدهم آبان ماه 1404 برای من روز مهمی بود، بهترین روز زندگی ام در جلسه دفاع از پایان نامه دکتری ام بود که اساتید و داوران گرانقدر ما نتایج موفقیت آمیز تلاش چندین ساله من در حوزه روانشناسی را اعلام کردند.
سوال بعدی این است که آیا بهنوش طباطبایی در دوران تحصیل هر بار که به دانشگاه می رفت همین طور بوده و آیا بادیگارد و محافظ شخصی آموزش دیده است؟ آیا همیشه به این دلیل سر کلاس می روند که در صفحه اینستاگرام خود می نویسند معلم دانشگاه؟ چرا همه چیز اینقدر عجیب است؟
مهم این است که چرا دانشگاه در چنین نمایشی شرکت کرده و چنین مراسمی را برگزار کرده است؟ چرا دانشگاه آزاد واحد بابل اینقدر از حضور یک بازیگر در بین دانشجویانش می ترسد؟ واقعا هیات علمی آن دانشگاه با دیدن این کلیپ های عروسی و حفاظت چه حسی داشتند؟
دریافت تحصیلات عالی برای هنرمندان یا شخصیت های عمومی امری مثبت و قابل احترام است. اما وقتی این مسیر به پروژه مدیریت تصویر شخصی و افزایش دید تبدیل می شود، معنای علم و تحقیق زیر سوال می رود. در چنین حالتی، پایان نامه یک سند پژوهشی محسوب نمی شود، بلکه محتوایی برای مصرف رسانه ای است. یک پست ویدیویی که به دنبال لایک و بازدید است، نه نقد علمی و بحث.
دانشگاه در هسته خود محل گفتگو، تحقیق و تواضع علمی است. اما آنچه در این نقاشی ها دیده می شد، مرز فرهنگ دانشگاهی و فرهنگ سلبریتی را شکست. دفاع از پایان نامه یک رویداد شخصی و علمی است. فرصتی برای نشان دادن چهره یا تولید محتوای تبلیغاتی نیست.
وقتی افراد مشهور محوطه دانشگاه را به صحنه ای برای تبلیغات رسانه ای تبدیل می کنند، ارزش های علمی در پشت نما ناپدید می شوند و دانشگاه به طور ناخواسته بخشی از منظره سلبریتی ها می شود.
نقش رسانه ها و کاربران فضای مجازی را در تقویت این چرخه نمی توان نادیده گرفت. بازنشر گسترده این تصاویر، تولید جوک ها و تحلیل های سطحی نشان داده است که جامعه از این تعارض بین «آموزش» و «تبلیغ» لذت می برد و بازتولید می کند.
در نتیجه، هرچه واکنشها سریعتر باشد، چرخه توجه و دید بیشتر به نفع شما عمل میکند. این همان چیزی است که موتور اصلی فرهنگ سلبریتی است.
در شرایطی که مرز بین واقعیت و تصویر روز به روز کمتر می شود، حفظ آبروی دانشگاه بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد. دانشگاه باید همچنان نماد تلاش بی شتاب، تحقیق بدون دوربین، دانش نشان داده شده ما باشد. اگر علم ابزاری برای دیده شدن شود، دیگر علم نیست. این فقط بخشی از نمایش بزرگ شهرت است.
شاید آخرین حادثه بهنوش طباطبایی یک اشتباه فردی نباشد، بلکه نشانهای از یک بحران فرهنگی گستردهتر است: دراماتیزه شدن همه چیز در عصر شبکههای اجتماعی. در جامعه ای که ملاک ارزش، کیفیت عمل نیست، بلکه تعداد بازدیدهاست، طبیعی است که حتی دفاع از پایان نامه نیز به یک «رویداد علنی» تبدیل شده است.
اما شاید هنوز بتوانیم با تأمل و انتقاد صادقانه به یاد بیاوریم که دانشگاه خواهان مرحله ای از زرق و برق نیست. صداقت مستلزم تلاش و تعهد است. روزی روزگاری دانشگاه قلب تپنده جامعه بود…






ارسال پاسخ